نسخه آرشیو شده

وقتی خشونت جنسی شیک می‌شود
دو نما از ویدئوی «بچه‌ننه» که در این یادداشت به آن پرداخته شده است.‏
از میان متن

  • در این دو ویدئوی انتشاریافته، ماجرای مثلث عشقی بین یک مرد، یک زن و یک «بچه قرتی» در اپیزود دوم و و «بچه ننه» در اپیوزد اول اتفاق می‌افتد. در این مثلث قدرت، دختری که مدتی علی رغم «گیر دادن‌های برادر و مادرش» به عنوان دو عامل کنترل کننده، سر قرار می‌آمده تا دوست پسرش را ملاقات کند، در کافی شاپ در حال ملاقات با پسری دیگر یا‌‌ همان «بچه ننه» دیده می‌شود.
گلاره خوشگذران
یکشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۰ - ۱۸:۳۵ | کد خبر: 67235

گلاره خوشگذران، فارغ‌التحصیل هنرهای زیبا از دانشگاه کالیفرنیای جنوبی، در یادداشتی به دو ویدئو از محسن لرستانی پرداخته است که به‌تازگی با عنوان‌های «بچه ننه» و «بچه قرتی» منتشر شده‌اند.

بحران ترویج مستقیم یا غیر مستقیم خشونت علیه زنان در رسانه‌های جمعی، تبلیغات تجاری، رادیو و تلویزیون، سینما و سایر محصولات فرهنگ عامه، موضوعی نیست که به مرز و جغرافیای خاصی در دنیا محدود باشد. از طرفی تأثیر به سزا و قدرت این رسانه‌ها در تغییر، بنا نهادن و شکل دادن الگوهای فکری و رفتاری طی سالیان و نسل‌ها بر کسی پوشیده نیست.

رسانه‌های جمعی توانایی ارائه دادن تصاویر و مفاهیم را به شکلی دارند که ظاهراً از کنترل و قدرت ما به عنوان بیننده خارج به نظر می‌رسد اما آنچه می‌تواند در ما به عنوان دریافت کنندهٔ (فرضاً) صرف آن‌ها تأثیرگذار باشد، میزان آگاهی ما در نوع خوانش و برداشتمان از محتوایی است که پیش رویمان گذاشته می‌شود. آن بخشی که قابل کنترل و تغییر است، میزان پذیرایی فکری و عقیدتی ما به عنوان مخاطب است که پس از دریافت فیزیکی و عملی این محتوا از طریق حواس صورت می‌گیرد.

در جامعه‌ای که در آن هم‌جنس‌گرایان اصلاً به رسمیت شناخته نمی‌شوند، فعالین حقوق زنان در زندان یا تبعید به سر می‌برند، مجوز مجلهٔ «زنان» به دلیل انتشار آمار میزان کودک آزاری لغو می‌شود، نه تنها از طرف دولت هیچ تلاش سازمان یافته‌ای برای احقاق این حقوق و تغییر ارزش گذاری‌ها و قضاوت‌های پرتعصب و دیرینه در جامعه صورت نمی‌گیرد، بلکه هرگونه فعالیتی هم در جهت آن سرکوب می‌شود. در چنین شرایطی میزان آموزش و تأثیرگذاری رسانه‌های جمعی، نظام آموزشی و محصولات فرهنگی و سرگرمی، مثل تلویزیون و موسیقی و فیلم در رابطه با چنین بینش‌ها و عقایدی و بنیان گذاشتن الگوهای جدید یا تغییر و بازبینی الگوهای قدیمی دوچندان می‌شود.

در چنین شرایطی چشم امید داریم به بهبود وضعیت زنان در کشوری که تلویزیون دولتی آن به جای فرهنگسازی و نقد فرهنگ مردسالاری، سریال «پدرسالار» و «هوو‌ها» را می‌سازد، صحنه‌ها و داستان‌های متعددی در فیلم‌های سینما و تلویزیون، مستقیم یا غیر مستقیم خشونت را علیه زنان تشویق یا ترویج می‌کنند.

نشان دادن خشونت فیزیکی، لفظی یا انواع دیگر در رسانه‌های جمعی به عنوان بخشی از زندگی روزمره، تحت لوای واقعیتگرایی در مقابل «آنچه بخشی از حقیقت زندگی است و گریزی از آن نیست» مشروعیت می‌یابد. نیروی پلیسی طراحی می‌شود (پلیس ارشاد) که وظیفهٔ آن اعمال زور و قدرت در جهت تطبیق دادن ظاهر زنان با الگوهای متعالی و پسندیده‌تر حجاب اجباری است—که خود اساساً یک خشونت جنسی است—سیاستمدار آن از طریق خشونت و فحاشی به دختر او در خیابان است که از طرف مخالفین تحقیر می‌شود و «قیصر» اگر محبوب‌ترین نباشد یکی از محبوب‌ترین و سکسی‌ترین قهرمان‌های فرهنگ عامهٔ آن برای نسل‌ها است.

اهمیت شخصیت «قیصر» فرای قضاوت‌های سینمایی و هنری آن برای من، به عنوان یکی از تأثیرگذار‌ترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران، در بدعت گذاری و محبوبیت این الگوی ضد زن فرهنگ لمپنیسم ایرانی است. قیصر در تاریخ تصویری لمپنیسم ایرانی حداقل یک حجت را بر ما تمام کرد: خشونت را به غایت سکسی و جذاب کرد. او اسوهٔ مردانگی بود که هیچ زنی نباشد که خواهان او نباشد و هیچ مردی نباشد که نخواهد خود او باشد: «کیه که به مردونگی قیصر خان شک داشته باشه؟»

بحث سر آن نیست که قیصر از زندگی روزمرهٔ قشر عظیمی از مردم ایران در آن دوران جدا بود یا داستان‌های امثال قیصر حقیقت نداشته‌اند، بلکه این توانایی سینما و رسانه در قهرمان سازی و الگوسازی است که نادیده گرفته می‌شود. موضوع به تصویر کشیدن یک داستان یا یک شخصیت یا زندگی نیست بلکه چگونه به تصویر کشیدن آن است، وگرنه کیست که بازی دلنشین و به یادماندنی بهروز وثوقی در این فیلم لذت نبرده باشد. اما آنچه قیصر و فرهنگ قیصری را رواج می‌دهد، ساخته و پرداختن الگویی است که در عین پیچیدگی‌های اخلاقی قهرمان آن، نوعی رفتارخشونت آمیز را نه تنها مشروعیت می‌بخشد بلکه ایده آل می‌سازد تا جایی که خشونت جنسی شیک می‌شود، جذاب می‌شود و سکسی می‌شود.

***

دو ویدئو از محسن لرستانی که ظاهراً به تازگی به جرگهٔ خوانندگان موسیقی پاپ در ایران پیوسته است، «بچه ننه» و «بچه قرتی» به تازگی انتشار یافته‌اند. بنابر مژده‌ای که در صفحهٔ فیسبوک آقای لرستانی به طرفداران داده شده، ویدئوی سومی هم در راه است که طبق نظرسنجی‌ها برای آن نام «بچه فینی» برگزیده شده است.

در این دو ویدئوی انتشاریافته، ماجرای مثلث عشقی بین یک مرد، یک زن و یک «بچه قرتی» در اپیزود دوم و و «بچه ننه» در اپیوزد اول اتفاق می‌افتد. در این مثلث قدرت، دختری که مدتی علی رغم «گیر دادن‌های برادر و مادرش» به عنوان دو عامل کنترل کننده، سر قرار می‌آمده تا دوست پسرش را ملاقات کند، در کافی شاپ در حال ملاقات با پسری دیگر یا‌‌ همان «بچه ننه» دیده می‌شود. این عمل او به منزلهٔ «خیانت»، سزاوار بادافره‌ای می‌شود که با تحقیر و خشونت فیزیکی - چک زدن قهرمان داستان یا‌‌ همان خوانندهٔ آهنگ، بر صورت او - در ویدئو به نمایش در می‌آید.

در ویدئوی دوم، خشونت لفظی هم در قالب «تحدید به مرگ» نمودار می‌شود. جوانمرد قهرمان که از فرط عصبانیت و خودخوری در جستجوی تیماری برای دردش است و «عرق سگی برایش شراب است» کلافه و با اذعان به اینکه دیگر «قاتی کرده» ریخته شدن خون دختر را به گردن خود او می‌داند...

در عین غافلگیری و شاید ناباوری، این دو ویدئوی محسن لرستانی به نوعی ماجرای زنی را به تصویر می‌کشند که در زندگی واقعی در گزند تمام آسیب‌هایی است که در این داستان روایت می‌شوند؛ نمونهٔ کوچکی از شرایط امنیت جنسی و جانی زن در کشوری که زنان آن، به قول نسرین افضلی، برهنه در مقابل قانون قرار دارند.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

آگهی