فروزان جمشیدینژاد، بازیگر تئاتر و تلویزیون و روزنامهنگار ایرانی مقیم نروژ است. او در این یادداشت به تحلیل علت جذابیت سریالهای تلویزیون ماهوارهای فارسیوان در میان مخاطبان ایرانی پرداخته است.
چه چیزی در فارسی وان، مادر بزرگ پیر را این گونه شیفته خود کرده که لنگ زنان به هر زحمت که شده خود را از کنجی که تختاش در آن قرار دارد، به اتاق مجاور میرساند و از نوهاش میخواهد صندلیاش را تا حد ممکن نزدیک به صفحه تلویزیون بگذارد تا با چشمانی آب مروارید آورده، به تماشای سریالهای خانوادگی شبکه فارسی وان بنشیند؟ چین و واچین لباسهای رنگارنگ یا کلاه گیسهای فانتزی روی سر بازیگران زن یا دکورها و زرق و برق داخلی منزلهای اعیانی؟ یا مثلا چیزی مثل روابط آزاد با جنس مخالف که آن را به تابوشکنی و عبور از خطوط نامحدود قرمز برای من ایرانی نامگذاری میکنند؟ ویا حتی استفاده از رنگ صورتی تند در همسایگی رنگ مشکی که این ترکیب را منحصر به صنعت پورنو میپندارند؟
من که فکر نمیکنم این گونه باشد.
حالا از مادربزرگ گذشته، چرا این شبکه، آن زن که من او را خوب میشناسم و میدانم زمان زیادی نیست که مهر دکترای فلسفه در کاغذهای کارنامه مدارک تحصیلیاش خشک شده را این چنین مجذوب خود کرده که شوهرش را که ساعتها در زیرزمین خانه، مشغول تمرین موسیقی بوده از یاد برده آن طور که دست آخر شوهر خود را به اتاق رسانده و میگوید من که گلویم خشک شده و از تشنگی مردم، تو پاک مرا فراموش کردهای. این فارسی وان، عاقبت، ما را بر باد خواهد داد.
آخر این شبکه از دیپلماسی مشاهیر هم که سهل الوصولترین راه برای جذب مخاطب است بهرهای نبرده. پس رمز محبوبیتاش در میان این مردم چیست؟ چه چیزی آن را به شبکه محبوب زن و مرد ایرانی بدل کرده؟
چگونه وحشت امواج آن، حتی رعشه بر تن دولتمردان بهارستان نشین انداخت تا جایی که این شبکه را ساخته و پرداخته دستگاههای صهیونیستی معرفی کردند؟
مگر نه اینکه سخنگویان دولت فعلی تا آن زمان که از چیزی به طور جدی احساس خطر نکنند، دم برنمی آورند و مهر سکوت بر لب میزنند؟
فارسی وان، آرمانشهری ساخته مملو از بناهایی با پی ریزی روایی ساده، به گونهای که به اکثر نیازهای درونی پنهان هر فرد ایرانی از هر قشری از جامعه که باشد، پاسخ میدهد و تبدیل به پنجرهای شده که رو به خصوصیترین مسائل زندگی زناشویی و پیدا و پنهان آنها، یعنی همه آن چیزهایی که در تلویزیونی که نام ملی بودن را با خود یدک میکشد، غایب است، باز شده است.
در فارسی وان، نه آخوندی را میبینیم که به سوگ کربلایی هزار ساله و هفتاد و دو تن کشته آن نشسته و نوحه میخواند و نه زنی که از روی اجبار، پوشیده در مانتو و روسری بر تخت اتاق خوابش دراز کشیده.
در عوض فارسی وان، از مردی میگوید که طعم تمام زیباییها را به خوبی میچشد و هرگاه اراده کند میتواند دوباره به آغوشهای اولیه بازگردد و صد البته پذیرفته هم میشود یا زنی را نشان میدهد که در کمال آرامش بر تخت قدرت نشسته وعنان خانواده را در دست گرفته و یا حتی دختر جوانی را که میتواند با فراغ بال، فرزند حاصل از رابطه نامشروع خود را به دامان گیرد و نوازش کند.
مکانیسم و جادوی واقعی این شبکه، توان درک نیازهای جامعه خفقان زده و خسته ایران و توانایی پاسخگویی به نیازها و درخواستهای مخاطبان مشتاق آن است که میان سنت و مدرنیته گیر کردهاند. انسانهای تنبل و راحت طلبی که عمیقا گرفتار تنگناهای سنتاند و مدام مدرنیته و پیچیدگیهایش را به صورت زیر پوستی در خود پس میزنند.
استقبال وسیع مخاطبان ایرانی از برنامهها و سریالهای شبکه فارسی وان، نشان میدهد که این شبکه، با شناخت سلیقه مخاطب عام ایرانی و ایجاد فضایی برای لذت بردن و تنفس ذهن او، در میان شبکههای ماهوارهای فارسی زبان، موفقتر از بقیه عمل کرده است.
این شبکه، لقمه روایت را میپیچد و چون راحت الحلقوم، به ذهن مخاطب میخوراند.
سرعت وقوع رویدادهای نمایشی و چرخشهای داستانی در سریالهای این شبکه آن قدر تند است که به بیننده مهلت تفکر درباره آنها را نمیدهد و او را منفعل در برابر این شبکه مینشاند.