مصطفی خلجی، روزنامهنگار حوزه فرهنگ و ادبیات، به تاثیر پیروزی محمد خاتمی در انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶ بر این حوزه پرداخته و از دستآوردهای مثبت آن نوشته است.
دوم خرداد ۱۳۷۶ و پیروزی محمد خاتمی در انتخابات ریاستجمهوری ایران، اگر در عرصه سیاسی با ناکامیهایی همراه بود، اما برای ادبیات این کشور دستاوردهای مثبتی داشت.
گشایش نسبی در امر ممیزی و صدور مجوز انتشار کتاب در وزارت ارشاد و همچنین فضای باز سیاسی و اجتماعی در جامعه ایران، بر ادبیات هم اثر گذاشت و منجر به خلق آثاری با ویژگیهای این دوران شد.
پس از دوم خرداد بود که تعدادی از نویسندگان و شاعران جوان با ارائه آثاری در خور توجه، جایگاه خود را به عنوان نویسنده و شاعر در ادبیات معاصر ایران تثبیت کردند.
نمونه این نویسندگان، حسین سناپور است که با انتشار رمان «نیمه غایب» به اعتبار و شهرت رسید.
این رمان را شاید بتوان نمونهای از رمانهای دوران اصلاحات در ایران نام برد و با موضوعی که درباره نسل جوان داشت، به سرعت با استقبال جوانان و دانشجویان مواجه و همچنین برنده جوایز ادبی دوره خود شد.
اما سرنوشت همین رمان، شاید مثال خوبی برای سرنوشت ادبیات دوران اصلاحات باشد.
رمان نیمه غایب، پس از چاپهای متعدد، در دوران پس از اصلاحات با سد ممیزی روبهرو شد و دیگر انتشار نیافت؛ این سرانجام نه تنها برای بسیاری از کتابهای ادبی که پس از دوم خرداد به چاپ رسیدند مثل «دکتر نون، زنش را بیشتر از مصدق دوست داشت» تکرار شد، بلکه نویسندگان نتوانستند دیگر به راحتی به انتشار کتاب بپردازند.
سناپور، باز نمونه خوبی در این زمینه است. اغلب آثار این نویسنده که پس از دوران اصلاحات نوشته شد، از سانسور دولتی در امان نمانده است.
اما در شکوفایی نسبی ادبیات در دوران اصلاحات، ادبیات مهاجرت ایران نیز مؤثر بود و نویسندگان ایرانی خارج از ایران نیز در این جشن ادبی سهیم بودند.
به عنوان نمونه، در همان سالها بود که رمان «همنوایی شبانه ارکستر چوبها» نوشته رضا قاسمی، نویسنده ایرانی مقیم فرانسه در ایران منتشر و با استقبال چشمگیر اهالی کتاب روبهرو شد.
این رمان که اولین بار توسط نشر کتاب در سال ۱۹۹۶ در آمریکا منتشر شده بود، در دوره اصلاحات توانست در ایران اجازهٔ انتشار پیدا کند و برنده جوایز متعددی مثل جایزه هوشنگ گلشیری، جایزه منتقدین مطبوعات و جایزه یلدا شد.
همچنین زنان داستاننویس هم از نسیم بهاری که بر ادبیات ایران میوزید بینصیب نبودند. چهره شاخص در این زمینه زویا پیرزاد است که با انتشار رمان «چراغها را من خاموش میکنم»، فصل تازهای در ادبیات معاصر ایران گشود و برای اولین بار پس از انقلاب، جایزه کتاب سال را در زمینه ادبیات داستانی به دست آورد.
این رمان که نخستین بار در سال ۱۳۸۰ انتشار یافت، بیش از سی بار چاپ شد و جوایز دیگری را نیز مثل رمان سال پکا، جایزه یلدا و بنیاد گلشیری از آن خود کرد.
اما جدا از نویسندگان نوظهور، در دوران اصلاحات، آثار نویسندگان بزرگ و پیشکسوت ایران نیز با سهولت منتشر میشد که از آنها میتوان به آثار صادق هدایت، فروغ فرخزاد و عباس معروفی اشاره کرد.
دوم خرداد بر حوزه شعر و همچنین انتشار نشریات ادبی نیز تأثیر شگرفی گذاشت؛ مجله کارنامه، بهترین نمونه در این زمینه است.
کارنامه ماهنامهای ادبی بود که موسسه فرهنگی کارنامه آن را منتشر میکرد. این مجله با فاصله کمی پس از پیروزی محمد خاتمی در انتخابات مجوز نشر گرفت و با سردبیری هوشنگ گلشیری منتشر شد، اما پس از ۴۹ شماره با حکم وزارت ارشاد در سال ۱۳۸۳ توقیف شد و پس از آنجامعه ادبی ایران، نشریهای با چنین اهمیت و اعتبار به خود ندید.
مجله کارنامه، علاوه بر تأثیرات مهمی که در حوزه داستان گذاشت، به شعر معاصر ایران نیز روحی تازه بخشید.
وجود شاعرانی چون منوچهر آتشی، عمران صلاحی و حافظ موسوی در اعضای تحریریه کارنامه، فرصت مغتنم و راهنمای خوبی برای شاعران جوان و تازهکار بود.
شاعران در سراسر ایران آثار شعری خود را به این نشریه ارسال میکردند، این ارسال شعر، به حدی بود که مسؤولان نشریه فقط میتوانستند از هر شاعر، چه معروف و چه گمنام، در سال فقط یک شعر منتشر کنند.
یکی از شاعرانی که مجله کارنامه به اهالی ادبیات ایران معرفی کرد، شاعر جوانی به نام «شیما تیمار» بود که البته عمر کوتاهش اجازه شکوفایی بیشتر به او نداد.
همچنین کارنامه در کنار چاپ اشعار، داستانها و مقالات نویسندگان داخل ایران بخش ویژهای به نام ادبیات مهاجرت داشت که در آن آثار نویسندگان خارج از کشور را چاپ میکرد.
جوایز ادبی نیز در دوره پس از دوم خرداد، رونق بیسابقهای گرفت، به طوری که هیچ دورهای از تاریخ معاصر ایران از نظر گوناگونی جوایز ادبی، مثل دوره اصلاحات نیست.
جوایزی مثل، جوایز شعر و داستان کارنامه، جایزه یلدا، جایزه مهرگان، جایزه بنیاد گلشیری، جایزه صادق هدایت، جایزه بیژن جلالی، جایزه پکا، و چندین جایزه مهم ادبی دیگر در این دوره شکل گرفت که البته با اتمام دوران اصلاحات، اغلب آنان نیز با محدودیتهای دولت مواجه شدند و در مواردی مثل جایزه بیژن جلالی و جایزه یلدا از بین رفتند.
اما رونق جوایز ادبی در این دوره که بیشتر محصول بخش خصوصی بود، بر جوایز ادبی دولتی نیز تأثیر گذاشت.
همانطور که اشاره شد، اولین بار جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی در بخش ادبیات نیز برگزیده داشت و همچنین از سوی وزارت ارشاد فهرستی از نویسندگان بیست سال ادبیات داستانی ایران ارائه شد.
همچنین در این دوران مراودات ادبی ایران با جهان نیز تا حدودی شکل گرفت. سفر برخی از نویسندگان مطرح جهان مثل اورهان پاموک یا پائولو کوئلیو به ایران را میتوان نمونهای از این ارتباط دانست.
با این حال سرخوردگیهای اجتماعی حاصل از شکست اصلاحات در ایران، مانع از آن شده است که روشنفکران، نویسندگان و منتقدان ایرانی، به دوران پس از دوم خرداد نگاه موشکافانه و تحلیلگرانه کنند؛ ضمن آنکه اگر چنین تحقیقات و بررسیهایی شود با توجه به سانسور دولت مجال انتشار نخواهد یافت.
در این شرایط فقط گزارشهایی فرصت انتشار مییابند که یکسره در نقد آن دوران باشد و آزادیهای آن را زیر سوال ببرد.
مثلا، سه سال پیش، احمد مسجد جامعی، یکی از وزیران ارشاد دوران اصلاحات، از انتشار گزارشی خبر داد که در آن گفته شده بود ۷۰ درصد کتابهای شعر و ادبیات داستانی که در دوران اصلاحات منتشر شد، «مسئلهدار» بوده است.
آنچه از اظهارات مسجد جامعی و همچنین از بررسی اخبار مربوط به آن دوران برمیآید، اینست که گشایش فضای ادبی در دوران اصلاحات، چندان هم بدون مشکل و دردسر نبوده است.
بحرانسازیهایی که برای دولت محمد خاتمی در عرصههای سیاسی، بینالمللی، اقتصادی و رسانهای ایجاد میشد، به صورت موازی در حوزه فرهنگ به ویژه کتاب نیز صورت میگرفت.
در آن دوران، علاوه بر شخصیتهای سیاسی و مذهبی مخالف دولت، جمعی از شاعران و نویسندگان مخالف اصلاحات نیز، در روند فعالیت وزارت ارشاد اختلال ایجاد میکردند، که نمونه آن را عطاءالله مهاجرانی در زمینه معرفی نویسندگان بیست سال ادبیات داستانی ایران ذکر کرده است.
همچنین طی این سالها، نویسندگان وابسته به حکومت مدام علیه وضعیت ادبی در دوران اصلاحات موضعگیری میکردند.
کسانی مثل امیرحسین فردی، از نویسندگان کیهان معتقدند که منتقدان رسانهای و صاحبان تریبونهای ادبی در دوران اصلاحات، نویسندگان مذهبی و به اصلاح «حزباللهی» را بایکوت میکردند و آثار آنان را نادیده میگرفتند.
مشخص نیست که این نویسندگان حکومتی، از دوران اصلاحات چه زخمی خوردهاند که از آن به عنوان «دوران سرکوب در حوزه ادبیات ایران» یاد میکنند.