در این مقاله تلاش شده است به خانوادهها نشان داده شود که چگونه در برخورد با حوادث دردناک با کودکان خود روبهرو شوند و به آنها کمک کنند
چندی پیش با ماشینم تصادف نسبتا سختی داشتم. هنگام تصادف فرزند پنج سالهام در ماشین بود. کمربند هر دوی ما بسته بود و هیچ کدام از ما آسیبی ندیدیم، اما ماشین صدمه زیادی خورد.
هنگام تصادف و چند دقیقه پس از آن پسرم به شدت گریه میکرد و فریاد میکشید. کاملا روشن بود که ترسیده است. خوشبختانه او توانست تصادف را به عنوان واقعیتی که اتفاق افتاده است، بپذیرد، درباره آن صحبت کند و به تدریج آن را به فراموشی بسپارد.
این حادثه به یاد من آورد که بسیاری ازکودکان شاهد حوادثی هستند که برای آنها ناراحت کننده و یادآوری آن دردناک است. حادثه میتواند یک فاجعه طبیعی مانند زلزله، سیل، طوفان شدید یا مرگ یکی ازعزیزان و آشنایان باشد یا تصادف اتومبیل یا مورد تجاوز یا آزاربدنی قرارگرفتن.
گاهی کودک خود این حادثه را تجربه کرده و گاهی ازمنابع مختلف درباره آن شنیده است، شنیدههایی که ممکن است اغراقآمیز یا مبهم باشند. بهتر است والدین منبع اصلی اطلاعات باقی بمانند. کودکان نیازدارند بدانند که پدر و مادرشان درباره هریک از این حوادث بزرگ چه فکرمیکنند. بهترین راه برای اطمینان بخشیدن به آنها، صحبت کردن درباره آنها است. اگرچه گاهی به نظر دشوار میرسد، اما حرف زدن با کودکان اهمیت اساسی دارد.
به کودک اطمینان دهیم خطری تهدیدش نمیکند
کودکان با دیدن یا شنیدن اخبار ناگوارغالبا احساس اضطراب وترس میکنند. تماشای تلویزیون را برای بچه های کوچکتر به خصوص کودکان پیش دبستانی محدود کنید. برای کودکان در این سنین بسیار سخت است که تصاویر و پیامهای تلویزیونی را به درستی درک کنند. بگذارید آنها دریابند که این حادثه دردناک که اتفاق افتاده، تجربه روزمره زندگی ما نیست.
کودکان باید بدانند که بزرگترهايی که آنها را دوست دارند، همیشه سعی میکنند از آنها به خوبی مراقبت کنند. «میدانم که ترسیدی. این واقعه، ترسناک هم هست، اما من تو را دوست دارم و همیشه حداکثر تلاشم را میکنم که تو امن و سالم باشی.»
به بروز احساسات مختلف کودکان احترام بگذارید
کودکان هم مانند بزرگترها در مقابل حوادث دردناک واکنشهای مختلفی دارند. آنها ممکن است سوالهای زیادی مطرح کنند، رفتار بچگانه نشان دهند، دچار سردرد یا دل درد شوند، کابوس شبانه داشته باشند یا دچار کمخوابی یا بیخوابی شوند. بچههای بزرگتر و نوجوانان ممکن است جوکهای نامناسب بگویند یا خشم و ناکامی خود را در موقعیتهای دیگر نشان دهند.
به کودکتان فرصت دهید که واکنشهای مختلف خود را بروز دهد. احترام به احساسات کودک بسیار مهم است. سعی نکنید برای او توضیح دهید که چرا باید طوردیگری احساس کند. برخی از کودکان نیاز دارند که بیشتر در آغوش گرفته شوند و بیشتر با پدرو مادرخود وقت صرف کنند.
صادقانه حرف بزنید، اما وارد جزييات تصویری نشوید
درجواب دادن به پرسشها، واقع بین و راستگو باشید. مواظب استفاده استعاری از برخی مفاهیم در صحبت کردن با کودکتان در باره مرگ باشید. مثلا گفتن این که «مادربزرگ به خواب رفته است» یا «عموجون به جای دیگری رفته است» میتواند پیام ترسناکی به بچههای کوچکتر بدهد. ممکن است آنها فکرکنند که اگر بخوابند، ممکن است دیگر بیدار نشوند. یا اگر پدر و مادرشان به جای دیگری بروند، ممکن است دیگر باز نگردند.
اگر کودکتان از شما درباره حادثه سوال کرد، جواب را با سوال کردن از او آغاز کنید: « تو چه فکر می کنی؟» باجواب او شما درمییابید که او چگونه به موضوع میاندیشد. بدین ترتیب آماده میشوید که به او جواب مناسب دهید.
از دادن اطلاعات زیاد به کودکتان به خصوص وقتی کوچکترند خودداری کنید، چرا که میتواند آنها را بیشتر بترساند.
مطابق سن و سطح فهم کودک با او حرف بزنید
بچههای پیش دبستانی عمدتا مرگ را به صورت یک واقعه برگشتپذیر، موقت یا غیرشخصی میبینند. کودکان بین 5 تا 9 ساله شروع به فهم دايمی بودن مرگ میکنند، اما هنوز هم ممکن است فکر کنند که با زرنگی و تلاش میتوانند از آن بگریزند. از سن 9 یا 10 سالگی تا نوجوانی، کودکان شروع به درک برگشت ناپذیر بودن مرگ میکنند، این که همه موجودات زنده میمیرند و آنها هم روزی خواهند مرد.
به تقویت ارزشها و باورهای خانوادگی بپردازید
حالا وقت مناسبی است که میتوان درباره ارزشهايی که خانواده به آنها باور دارد صحبت کرد: درباره حرمت زندگی، عدم آزار دیگران و یا لزوم کمک به مردم. به کودکتان تاکید کنید که شما فرد با اعتقادی هستید. از این که بگويید «نمیدانم چرا این اتفاق افتاد« یا «نمیدانم چگونه به سوال تو جواب دهم« نترسید.
توجه داشته باشید برخی توضیحات که به بزرگترها آرامش میدهد، ممکن است کودک را آشفته سازد. مثلا گفتن این که «ممکن است اراده خداوند بوده باشد» یا «او الان پیش خدا است» ممکن است تهدیدی برا ی کودک باشد. او ممکن است مضطرب شود که خدا میتواند هر لحظه تصمیم بگیرد که بیاید و او را ببرد. او را مطمئن کنید که خدا ما را دوست دارد و وقتی درحال تلاش برای درک واقعیتهای زندگی هستیم، در کنار ما است و به ما کمک می کند.
به کودک فرصت دهید
اگر کودک نمیخواهد درباره موضوع دردناک حرف بزند و شما مطمئن هستید که به خاطر آن مضطرب است، به او فرصت انجام کارهای مختلف را بدهید. از او بخواهید که نقاشی بکشد. میتوانید از او بخواهید که درباره احساساتی حرف بزند که فکر میکند دیگران داشته باشند. این کار به او فرصت میدهد که هم درباره احساساتش به طور غیرمستقیم حرف بزند وهم فاصله خود را از احساسات کنونیاش درباره حادثه حفظ کند.
اگر کودک اصلا نمیخواهد درباره حادثه حرف بزند، ممکن است نیاز به صحبت کردن نداشته باشد. میتوانید به او امکان انجام کارهای دیگر را بدهید. بیرون بروید و قدم بزنید. به پارک بروید و بازی کنید. برایش کتاب بخوانید. اورا در آغوش گیرید و بگذارید بداند که شما دلسوز او هستید و احساسات او برایتان مهم است. ترتیب رفتن به پیک نیک یا حتی سفر کوتاهی را بدهید. اینها همه، کودکتان را مطمئن میکند که در محیطی امن زندگی میکند.
درباره شیوههای ایمنی برای دوری از خطر با کودک صحبت کنید
اگر کودک شاهد تصادف دل خراش، آتش سوزی، آسیبهای ناشی از سیل یا یک دزدی بزرگ بوده، لازم است درباره شیوههای ایمنی موجود صحبت کرد. ما باید ابزارهای ایمنی که در اختیار داریم، به کودک یادآوری کنیم. میتوانید درباره پلیس، آتشنشانی یا تدابیر امنیتی که در مدارس، خانهها یا حتی اتومبیل به کار میرود مانند دزدگیر، بستن کمربند ایمنی، حرف بزنید.
صحبت در باره این که چگونه میتوان با خطرات رو به رو شد و شیوههای ایمنی مختلف دیگر، احساس راحتی بیشتری به کودکان میدهد. سعی کنید در صحبت، بیشتر روی افرادی که کمک میکنند، مانند پزشک، پرستار، پلیس و آتشنشان تاکید کنید، نه روی موضوع ناراحت کننده و دردناک مانند فرد زخمی، خراب شدن خانه یا ماشین آسیب دیده.
اطمینان دادن دوباره به کودک درباره وجود افراد بسیاری که آماده کمک به دیگران هستند، بسیار آرامش دهنده است.
برنامه روزانه خود را به شکل گذشته حفظ کنید
ساعتهای بیداری و خواب، شیوه و زمان غذاخوردن و دیگر برنامههای روزمره نباید به خاطر حادثهای که اتفاق افتاده به هم بخورد یا تغییر زیادی پیدا کند.
کودکان حتی بالغ میتوانند با ایجاد ارتباط با برنامه همیشگی روزمره، احساس راحتی و آرامش بیشتر کنند، حتی وقتی در شرایطی به سر میبرند که با ترس، ناراحتی و آشوب همراه است.
کودکان به الگوهای آشنای زندگی روزمره بسیار وابستهاند و آن الگوها به آنها احساس خوب زندگی میدهد.
به کودک یاد دهید از حوادث درس بگیرد
دوران حوادث سخت میتواند بهترین یا بدترین دستاوردها را برای افراد داشته باشد. به کودکتان کمک کنید که از این راه به بهترین درسهای زندگی دست یابد. اگر راههایی برای دلسوزی نسبت به دیگران مانند عیادت، کمک به دیگران مانند کمک مالی و رساندن آذوقه و وسایل دیگر یا بازسازی و مشارکت وجود دارد، کودک یا نوجوانتان را در آن شرکت دهید. به او فرصت دهید که احساس کند میتواند به حل موضوع کمک کند. این احساس، به او امید و زندگی دوباره میدهد.
احساسات ما در برابر حادثه دردناک ممکن است شدید و متغیر باشند. همواره در چنین شرایطی به خود و کودکتان فرصت سازگاری دهید. مهمترین و درستترین کار این است که در کنار کودکتان باشید و با او حرف بزنید. بگذارید حادثه ناگوار به رشد و استحکام شخصیت کودک کمک کند و به فروپاشی و احساس درد و ناامیدی نینجامند. درعین حال افرادی در کنار شما هستند که میتوانند ازنظرروانی به شما کمک کنند. برخی اعضای خانواده، دوستان، همسایگان و یک مشاور یا روانشناس میتوانند یاوران خوبی باشند.
میتوانید دعا کنید
صحبت با خداوند درباره این که درک نمیکنید چرا اتفاق دردناک یا سختی روی داده است و دعا برای بازماندگان و سپاسگذاری برای سلامتی خود و بازماندگان میتواند در ایجاد آرامش برای کودکان بسیار موثر باشد.