محمد درویش، کارشناس محیط زیست و فعال حمایت از محیط زیست، در یادداشتی که برای مردمک نوشته است، با اشاره به قطعکردن درختان کهنسال در ایران به بهانه مبارزه با خرافات، معتقد است که این کار، پاککردن صورت مساله است.
محمد درویش، کارشناس محیط زیست و فعال حمایت از محیط زیست، در یادداشتی که برای مردمک نوشته است، با اشاره به قطعکردن درختان کهنسال در ایران به بهانه مبارزه با خرافات، معتقد است که این کار، پاککردن صورت مساله است.
متأسفانه در آخرین روزهای ماه نخست سال، بار دیگر از استان گیلان خبر رسید که یک درخت کهنسال دیگر از نوع نارون (آزاد) با قطری بیش از یک متر در محل بقعه بیبی رقیه رشت، به جرم مقدسنما بودن محکوم به اعدام گردید و جانش - مانند آن دو هم نوع پیشینش در رضوانشهر - به جانآفرین برگردانده شد!
به عبارتی سادهتر، متولیان اوقاف استان گیلان برای متنبهکردن افرادی ذیشعور که به تقدس درخت یا درختانی بیشعور میپرداختند و میپردازند، تصمیم گرفتند تا آن موجود بیشعور را ادب کرده و نابود سازند به جای این که به صرافت ارتقای طرفیتهای فرهنگی جامعهای همت گمارند که از منظر ایشان، درخت میتواند جاجتها را روا دارد.
و این شاید در زمانه کنونی بیمثال و تکرارناشدنی باشد. به ویژه اگر یادمان باشد که در قانون جزا و محکمههای حقوقی، هرگز مجازات افراد بزهکار زیر 18 سال، متناسب با جرم رخ نمیدهد. بنابراین چگونه است که در مورد درخت چنین سکوت سنگینی در محاکم دادگستری کشور حاکم شده است و کسی به دادخواهی از این موجود زنده و مفید و مظلوم بر نخواسته و نمیخیزد؟
آمارها حکایت از آن دارد که در تمام پهنه فراخ 165 میلیون هکتاری ایرانزمین، فقط 400 پایه کهنسال باقی مانده است؛ یعنی در هر 400 هزار هکتار از خاک ایران (حدود 4 برابر مساحت لبنان) هم به زحمت یک درخت کهنسال ممکن است یافت شود. پایههایی که در حقیقت به عنوان تاریخ ناطق طبیعت ایران در طول چند هزار سال گذشته از آنها یاد میشود و نمیتوان قیمتی برای این موزههای طبیعی ناهمتا تعیین کرد. از سوی دیگر برای یک درخت 50 ساله به دلیل خدمات متعددی که ارایه میدهد تا 200 هزار دلار قیمت تعیین شده است.
از جمله خدماتی که درختان ارایه میدهند باید به موارد 10 گانه زیر اشاره کرد:
1- تنظیم و تعدیل اقلیم؛
2- فراهمکردن هوای سالم؛
3- خدمات چندگانه آب؛
4- چرخههای تغذیه؛
5- بازیافت مواد زاید و سمزدایی از ترکیبات مضر؛
6- در اختیار نهادنِ منابع کارمایه (انرژی) در شکلهای گوناگون؛
7- تولید مواد (عناصر شیمیایی، مواد معدنی، زیستتوده، ترکیبات ویژه)؛
8- تقویت خاک و افزتیش حاصلخیزی آن؛
9- ارتقای گونهگونی زیستی و خدمات چندگانه آن (مانند گردهافشانی)؛
10- حفظ شرایط پایدار میکروبی (پایداری سطوح مختلف میکروبهایی چون، اسپورها، میکروبهای حساسیتزا و ...).
و از همه این ها مهمتر، شاید کمک درختان به تقلیل آثار سؤ آلودگی هوا باشد. درواقع، هر چند آلودگیِ محیطزیست، از جمله مسایلی است که پرداختن به آن از قدمتی همپای تمدّن برخوردار بوده، لیکن هیچگاه چون امروز، دامنه عواقب منطقهای و جهانی آن چنین گسترش نیافته و نگرانکننده و خسارتبار نبوده است.
به نحوی که امروزه اغلب کشورهای جهان حاضرند میلیاردها دلار از اندوختههای ملّی خویش را صرف اعمال قوانین و تمهیداتی کنند که به هدف کاستن از شدّت آلودگی محیطزیست و کاهش هزینههای اجتماعی ناشی از آن وضع شدهاند.
به عنوان مثال، تنها در سال 1981 دولت آمریکا به راحتی حاضر شد تا بیش از 14 میلیارد دلار را خرج اعمال قوانین بازدارنده و مهارکننده آلودگی هوا و آب کند، چرا که میدانست ارزش منافع حاصل از آن به 37 میلیارد دلار در همان سال میرسد . با این وجود، شتاب گسترش منابع آلودهکننده چنان است که در سال 1999 خسارت آلودگی هوا در آمریکا به 150 میلیارد دلار رسید و تلفات انسانی آن به 150 تا 350 هزار نفر در سال افزایش یافت.
در واقع، آلودگی هوا میتواند 11 برابر آلودگی آب و 16 برابر آلودگی غذا خطرناک باشد، چرا که هر فرد روزانه به 16 کیلوگرم هوا نیاز دارد، در حالی که تنها به 5/1 کیلوگرم آب و یک کیلوگرم غذا محتاج است. در همین ارتباط نتیجه یک پایاننامه دانشگاهی نشان میدهد که هزینه عدم مهار آلودگی هوای تهران سالانه به 7/15 میلیارد تومان میرسد؛ در صورتی که هزینه مهار آلودگی هوا تنها سالی 7/6 میلیارد تومان است.
چنین شناسههایی نشان میدهد که تا چه اندازه ارزش درختان در تضمین پایداری حیات و حفظ کیفیت زیست مؤثر است و ما نه تنها اجازه نداریم تا به بهانههایی واهی، آنها را از میان برداریم، بلکه مؤظف هستیم تا همواره بر شمارشان افزوده و از موجودیتشان دفاع کنیم.
امیدوارم قطع سومین درخت کهنسال در استان گیلان، آخرین مورد باشد و دیگر هیچ مسئولی به خود اجازه ندهد تا کمکاریهای حوزه فرهنگی خویش را با فرافکنی در دیگر حوزهها، لاپوشانی کند.
یکبار دیگر به پرسش ابتدایی این یادداشت، بازگردیم و از خود سؤال کنیم: به راستی قتل درختان کهنسال در هر سرزمین به جرم مقدسنما بودن، نشانه چیست؟! آیا جز این است که در آن سرزمین، بیماری «پاککردن صورت مسأله به جای حل ریشهای آن» دارد کارمایهها را میبلعد؟