کتاب «هزار افسان کجاست؟» نوشته بهرام بیضایی که اثری پژوهشی درباره هزار و یک شب و ریشههای آن است با حضور شهلا لاهیجی، محمد رضایی راد و حمید امجد عصر جمعه، ۲۹ اردیبهشتماه در خانههنرمندان ایران رونمایی شد.
پیش از این شهلا لاهیجی مدیر انتشارات مطالعات زنان و روشنگران اعلام کرده بود که همزمان با انتشار کتاب پژوهشی «هزار افسان کجاست؟» بیضایی به ایران باز میگردد تا در مراسم رونمایی شرکت کند، اما نهایتا این کتاب بدون حضور مولف رونمایی شد و آقای بیضایی با فرستادن یک پیام تصویری در این مراسم شرکت کرد.
کتاب «هزار افسان کجاست؟» هشتمین کتاب پژوهشی بهرام بیضایی است که در ۵۲۰ صفحه، با تیراژ ۲۰۰۰ نسخه و با قیمت ۱۷ هزارتومان از سوی انتشارات روشنگران و مطالعات زنان روانه بازار کتاب شده است.
بیضایی در پیام ویدئویی خود، ضمن قدردانی از ناشر و عوامل تولید کتاب گفت: «من از دلتنگیام از ایران در این مجال سخن نمیگویم چرا که این موضوع بیشک بسیاری را خوشحال خواهد کرد.»
به گفته بهرام بیضایی اگر بنا بود او دقیقتر و به جزییات بیشتری برای تالیف کتاب «هزار افسون...» میپرداخت این کتاب مفصلتر میشد و بیشک سالهای بیشماری برای انتشارآن باید لحظه شماری میکردیم.
بیضایی ابراز امیدواری کرد که با انتشار این کتاب، زمینه جدیدی برای مردمشناسی و بررسی اساطیر ایران فراهم شود و کتاب دیده و خوانده شود و برای تالیف آن اشتباه بزرگی نکرده باشد.
بهرام بیضایی پیش از این با نگارش نمایش نامه «شب هزار ویکم» متن «هزار و یکشب» را دستمایه تحقیقات و پژوهش خود قرار داده بود و از دل تحقیقات برای تالیف این نمایشنامه کتاب «ریشهیابی درخت کهن» سر بر آورد.
بعدها بیضایی به واسطه درخواستهای متعددی که برای درس گفتار درباره «هزار و یکشب» از او شد، دامنه تحقیقات خود را درباره هزار و یکشب افزون کرد و در پی پاسخ به پرسشهایی بر آمد که نتیجه این تحقیقات تالیف کتاب «هزار و یک افسون کجاست؟» درگام نخست بود.
بهرام بیضایی کتاب «هزار افسان کجاست؟» را در سال ۱۳۸۵ به ناشرسپرد اما با طولانیشدن زمان صدور مجوز این کتاب، او بخشهایی دیگری نیزب ه همراه اسناد و تصاویر به این اثر پژوهشی که درباره ریشههای «هزار و یکشب» است، اضافه کرد و کتاب ۱۵۰ صفحهای را تبدیل به اثر پژوهشی مفصلی در ۵۲۰ مصور و رنگی کرد.
حتی سفر بهرام بیضایی به آمریکا هم مانعی برای ادامه تحقیقاتش روی این کتاب نشد.
دراین کتاب بیضایی با دلیل و مدرک، ریشههای هزار و یکشب را ایرانی عنوان میکند.
بیضایی در مقدمه کتاب «هزار افسان کجاست؟» نوشته است: رابرت ایروین نویسنده کتاب «تحلیلی ازهزار و یکشب» در مقدمه کتاب میگوید با اینکه هزار و یکشب به دفعات متعدد به زبانهای غربی ترجمه شده و علیرغم اینکه عنوان میشود پیشینه این قصه عربی است، باید دچار شک و تردید شد که اصل کتاب ریشه اروپایی دارد.»
بنابر این سخن، بیضایی میگوید «غربیها و اعراب نه تنها امروز بلکه از قرن پیش در پی این بودهاند که آثار برجسته فرهنگ و هنر ایرانی را به نام خویش مصادره کنند و به سادگی میتوان با این موضوع که «هزار و یکشب ایرانی» را به یک بار تبدیل به «شبهای عربی» میکنند و شهرزاد را به جای نشاندن در کنار شهریار ساسانی درکنارخلیفه بغداد مینشانند تا برای او قصه بگوید، پی به این تهاجم فرهنگی برد.»
بیضایی یکی از مهمترین دلایل به نام خویش مصادره کردن آثار تمدن و فرهنگ ایرانیها به نام غربیها را ناشی از ناامنی فضای سیاسی و اجتماعی ایران عنوان میکند و میگوید: «زمانی که مهاجمان به هر بهانهای به کتابسوزی و کینکشی بر میخواستند ایرانیها دریافتند که یکی از راههای مقابله نابودی آثار فرهنگ و هنر ایران ثبت این آثار به نام اقوام دیگر است تا این آثار از گزند در امان بمانند، بیشک شاید از منظر دیگر به چنین برخوردی با فرهنگ خود بتوان نام تهاجمی از درون را داد.»
در مراسم رونمایی این کتاب محمد رضایی راد با بیان این مطلب که در تاریخ ما، ادبیات فارسی برای حضور در آکادمیها باید مجوزی از شرایط حاکم بر زمانه نیز دریافت میکرد، گفت: رودکی از آل سامان مجوز گرفت و حافظ از آل اینجو. همه این مسائل این واقعیت را بازتاب میدهد که تاریخ ادبیات ما برآمده از گفتار مسلط ماست. اما در کنار این ادبیات، ادبیاتی هم در تاریخ ما وجود داشته که تدریس نشده و دچار سرکوب پنهان بوده و «هزار و یک شب» یکی از این موارد بوده است.
به گفته این پژوهشگر، کتاب «هزار افسون...» به دلیل چندصدایی بودن و آشکار شدن صداهای سرکوبشده جایگاه مهمی در ادبیات حاشیهای ما داشته است؛ کتابی که استوار بودنش به عنصر قصهگوییاش وابسته است؛ اما متأسفانه یا به ریشه بنیادین آن توجه نشده است و یا آن را عربی پنداشتهاند.
او همچنین گفت: بیضایی در این کتاب به این مسائل توجه نداشته است و کار اصلیاش، کشف اصل و منشأ بنیادین «هزار و یک شب» بوده و اهمیت کتاب هم در تولید نظریه است. نکته جالب این است که بیضایی در کنار ارائه این نظریهها میگوید که این پایان همه حرفها نیست و کسانی دیگر میتوانند بر آن بیفزایند.
حمید امجد نیز در این مراسم گفت: ما در این کتاب با تحلیل بنیادین متنی از ادبیاتمان روبهرو هستیم؛ کتابی که وجه مشترکی میان هشت اثر پژوهشی و ۱۲۰ اثر هنری بیضایی است و ویژگی اصلیاش جامعالاطراف بودنش است؛ یعنی در ارائه نظریه به اسناد تصویری، شفاهی و مکتوب پایبند بوده است.
به گفته این نمایشنامه نویس بیضایی چون دانشمندی سعی کرده تکههای گمشدهٔ این ادبیات را یافته و کنار هم بگذارد و حتا در بخشهایی به کشف دست زده است. او در این کتاب حقیقتها و سندهایی را پیشنهاد میدهد و اعلام میکند که کدام را یافته و کدام حاصل گمان اوست.
وی همچنین اضافه کرد: یکی از ویژگیهای این کار و دیگر کارهای بیضایی، تاریخدانی اوست؛ چرا که در آثارش با زبان خطی روبهرو هستیم و نه زمان بازگشتپذیر و اسطورهای و همین مسأله زمینهٔ شناخت تاریخی مخاطب را نیز فراهم میکند. از اینروی میتوان بیضایی را شهرزاد زمانهٔ ما به شمار آورد.
شهلا لاهیجی هم در این نشست گفت: سیمای زن در آثار بیضایی تحولی دیگر یافته و زنان قهرمان او هم حامل فرهنگ هستند و هم قهرمان؛ قهرمانی که به دوران شکست تعلق دارند؛ بنابر این هرگاه که اثری از او را میخوانیم، سرمان را کمی بلند میکنیم و میگوییم؛ ما هم زن ایرانی هستیم.
بیضایی کتاب «هزارافسان...» را در پنج پاره تالیف و تنظیم کرده است؛ پاره اول «پیش خوانی» شامل «آیا هزار افسان خیالات است؟»، «چشمها را باید شست»، «شهرزاد و دین آزاد از کجا میآیند»، «گذر در زمان»، «سخن رهایی بخش»، «درخت سخنگو»، و «سرانجام اسطوره»، پاره دوم «پی آوردها» شامل «زن بلاگردان»، «اژدها کشی گرشسب»، و «اژدهای شورشی»، پاره سوم «پیوستها» شامل «ترانه دوخاتون»، «جن و پری»، و «سرود نیایش سخن»، پاره چهارم «نگارهها» و پاره پنجم «فهرست اعلام».
بهرام بیضایی، کارگردان سینما، تئاتر و نمایشنامهنویس و پژوهشگر ایرانی است.
بیضایی علاوه بر کارگردانی و نمایشنامهنویسی، در سینما عرصههای دیگری چون تدوین، ساخت عنوانبندی و تهیهکنندگی را هم تجربه کردهاست. او تاکنون ۱۲۰ اثر خلاقه هنری و هشت اثر مهم پژوهشی تالیفی ازخود به یادگار گذاشته است.
او کارگردان برخی از آثار برجسته و ماندگار سینمای ایران است. «چریکه تارا»، «مرگ یزدگرد»، «باشوغریبه کوچک»، «شاید وقتی دیگر»، «مسافران» و «سگکشی» از مهمترین آثار آقای بیضایی به شمار میرود. آخرین نمایشنامه بیضایی که در تهران روی صحنه رفت، «افرا یا روز میگذرد» نام داشت.
بهرام بیضایی، نویسنده و کارگردان تئاتر و سینما روز ۲۸ مردادماه سال ۱۳۸۹، ایران را به مقصد آلمان و پس از آن آمریکا ترک کرد.