محمود کیانارثی، روزنامهنگار حوزه خاورمیانه، در این یادداشت برای مردمک به حملات اخیر در افغانستان و درگیریهای مذهبی در این کشور و خاورمیانه پرداخته است.
حملات روز سه شنبه گذشته به مراسم عاشورا در کابل، مزار شریف و قندهار و تلافات بالای آن، رویدادی بیسابقه در افغانستان و تحولی خطرناک در منحنی تصاعدی تنشهای فرقهای در سراسر منطقه به شمار میرود.
تاکنون، حتی در هنگام حکومت طالبان، مراسم مذهبی شیعیان افغانستان این گونه هدف حمله قرار نگرفته بود.
ابعاد این حادثه بسیاری را به یاد انفجارهای شهر سامرا در عراق و تخریب حرم دو امام شیعیان در سال ۲۰۰۶ انداخت.
آن حادثه باعث افزایش گسترده تنش مذهبی در عراق شد و موجی از برخوردها را میان شیعیان و اهل سنت به دنبال آورد.
یک گروه افراطی پاکستانی به نام لشکر جنگوی مسولیت حملات سه شنبه گذشته افغانستان را پذیرفته است.
لشکر جنگوی سابقه طولانی در حملات علیه شیعیان پاکستان داشته و اخیر با انتقال عملیات خود از پنجاب به مناطق قبایلی پاکستان و پیوند خوردن با سازمان القاعده، دامنه حملات خود را گسترش داده است.
لشکر جنگوی از شاخههای جدا شده سپاه صحابه است که نقش زیادی در ترورهای فرقهای در پاکستان و به ویژه حملات به مراکز شیعیان داشته است.
این گروه از سوی عربستان و برخی ثروتمندان خلیجی حمایت میشود.
با توجه به دست داشتن این گروه پاکستانی در حملات کشور همسایه، میتوان حملات روز عاشورای افغانستان را بخشی از یک عملیات منطقهای در این کشور دید.
اما ابعاد این حملات به مرزهای افغانستان محدود نیست و دلالتهای مهمی برای رویاروییهای جاری در منطقه دارد.
آتش اختلاف مذهبی در منطقه
تنش مذهبی میان شیعیان و اهل سنت در منطقه از هنگام اشغال عراق توسط آمریکا رو به گسترش بوده است.
برخی تحلیلگران، این شکاف را یک برنامه ریزی آمریکایی در راستای منافع این کشور در عراق و سایر نقاط خاورمیانه میدانند.
در سوی دیگر، برخی بر این باورند که شکاف میان شیعیان و اهل سنت نتیجه بر هم خوردن توازن قوای منطقه پس از سرنگونی صدام در عراق و افزایش نفوذ منطقهای ایران شیعه است؛ مسالهای که نگرانی شدید عربستان و متحدان آن را به دنبال داشته است.
تنشها میان نیروهای سنی و شیعه در یک دهه گذشته در مناطقی مانند لبنان و عراق به طور مکرر رخ نموده و به بیثباتی امنیتی و سیاسی در این کشورها دامن زده است.
در لبنان این تنشها به دنبال ترور رفیق حریری، نخست وزیر اسبق این کشور به اوج رسید.
در عراق، اعدام صدام حسین، رهبر پیشین این کشور به دست طرفداران روحانی شیعه مقتدی صدر اختلافها میان گروههای شیعه و سنی را تعمیق کرد.
پاکستان نیز از وضعیتی مشابه رنج برده و در سالهای اخیر حملات فرقهای در گوشه و کنار این کشور قربانیان بسیاری بر جای گذارده است.
از یک منظر، این سه کشور مناطق رقابت میان عربستان و ایران به شمار میرود و دو کشور در جنگی نیابتی از این مناطق برای تسویه حسابهای خود بهره برداری میکنند.
تاثیر بهار عربی
به نظر میرسد از ابتدای سال جاری، مساله بهار عربی و حوادث بحرین و سوریه، بعد تازهای به تنشهای مذهبی در منطقه داده است.
رسیدن امواج بهار عربی به بحرین و سوریه، سطح حملات و تنشها را میان ایران و عربستان به نحو کم سابقهای افزایش داده و تهران و ریاض بر سر مساله این دو کشور به رویارویی مستقیم کشانده است.
این رویاوریی جوهری مذهبی یافته است؛ چراکه ایران از اکثریت شیعیان بحرین که در مقابل اقلیت سنی حاکم قرار دارند پشتیبانی میکند و عربستان از مردم عمدتا اهل سنت سوریه که در مقابل حکومت علوی حاکم شورش کردهاند.
زمانی که حملات انتحاری عاشورای افغانستان در کنار سلسله رخ دادهای جاری در سراسر منطقه قرار میگیرد، تصویری هراسناک از روند تحولات در منطقه ترسیم میگردد.
ایران به عنوان بزرگترین کشور شیعی و عربستان به عنوان مرکز معنوی اهل سنت در دو سوی آتش اختلاف فرقهای قرار گرفتهاند که اکنون دامنه آن از افغانستان تا کرانههای مدیترانه در لبنان در حال گسترش است.
روابط دو کشور همیشه معیاری برای ثبات در منطقه و سایر نقاط دنیای اسلام به شمار رفته است.
از اینرو، در مقطع کنونی بسیار اهمیت خواهد داشت که ریاض و تهران تا چه اندازه به رقابت و تلاش برای گسترش حوزه نفوذ خود از منظر مذهبی نگاه کرده و بخواهند از آن به عنوان ابزاری برای پیشبرد اهداف خود بهره برداری نمایند.