سعید حنایی کاشانی نویسنده وبلاگ فلسفه در تازهترین پست وبلاگ خود درباره لذت هوادار داشتن برای سیاستمداران و شخصیتهای ورزشی و هنری نوشته است.
امروز برای شخصیتهای نامدار هنری و فرهنگی، ورزشکاران مشهور، و رهبران سیاسی شاید افتخار یا لذتی بیش از رو به رو شدن با خیل هوادارانشان یا به نمایش گذاشتن آنان نباشد.
این هواداران هرچه بیشتر باشند، آنان بیشتر از قدرت و ثروت و محبوبیت برخوردارند. انبوهی هواداران به آنان اعتماد به نفس نیز میبخشد و گاهی به خلاقیت و تواناییهایشان نیز میافزاید، و البته گاهی به دردسرهایشان، چون آنان میخواهند که «این هواداران» را به هر قیمتی حفظ کنند.
این امر برای هنرمندان یا ورزشکاران شاید عیب چندانی نداشته باشد، چون آنان بیشتر مردم را سرگرم میکنند تا رهبری. بنابراین، برای آنان مشتری در حکم «خدا»ست، مگراینکه آنان در هنر یا کار خود به چیزی فراتر از ثروت یا محبوبیت یا قدرت بیندیشند.
اما در خصوص رهبران سیاسی وضع فرق میکند. آنان نیز میتوانند با پیروی از خواستهای مردم محبوبیت به دست آورند، اما نمیتوانند آن را بهراحتی حفظ کنند. چون زمینهای که آنان در آن کار میکنند، همچون هنرمندان یا ورزشکاران، تنها در اختیار خودشان نیست. از همین رو، بسی زود مردم پی به بیکفایتی آنان میبرند. و ستارۀ اقبالشان افول میکند.
امروز، در کشورهای دموکراتیک، نمیتوان سیاستمدارانی یافت که آنقدر محبوب باشند که خلایق را به هر طرف خواستند بکشند یا دیرزمانی محبوبیت خود را حفظ کنند. بنابراین، داشتن رهبران استثنائی، و در عین حال احمق، خاص کشورهای عقبمانده است، کشورهایی که مردم نمیتوانند رهبران سیاسی خود را به بیکفایتی متهم کنند و از کار برکنار کنند.
این کشورها امروز به همان وضعی دچارند که زمانی بخشی از اروپای نیمه اول قرن بیستم به آن گرفتار بود، یعنی: فاشیسم.
فاشیسم علاقه بسیاری به تظاهرات و به صف کردن مردم در برابر «رهبر» داشت. «رهبر» هرگاه که اعتماد به نفسش از دست میرفت، برایش تظاهراتی ترتیب میدادند تا دوباره بتواند روی پاهایش بایستد. امام علی (ع) همانطور که بعد از ماجرای سقیفه عمل کرد، و همان طور که بعد از بیعت مردمان با خود برای خلافت نشان داد، و همان طور که به مردم انبار اندرز داد (به دنبال مرکب پادشاهان و حاکمان ندوید و خود را خوار نکنید)، و در گفت و گو با خوارج به آنان آموخت (حق را به حق بشناسید و نه به شخص) هرگز به دنبال «پیروان» کوری نبود که به او آویزان باشند.
به علی (ع) در خلافت ستم شد. بلی، شد. و در تمام زندگیاش. اما به گمان من بعد از شهادتش بیشتر به او ستم شد و این ستم را نه دشمنانش که خیل دوستانش کردند، آنان که نام «شیعه» بر خود گذاشتند. و خود را به او منتسب کردند. اما هیچ چیز از او نیاموختند.
نه محمد (ص) سنّی بود و نه علی (ع) شیعه. آنان مسلمان بودند. دینشان اسلام بود و تسلیم خدایشان بودند. تسنن و تشیع دو تأویل یا دو برداشت از اسلاماند. بنابراین، نه مذهب اهل سنت مساوی با اسلام است و نه شیعه. نه شیعیان منکر سنت پیامبر (ص) اند و نه سنیان منکر فضیلت علی (ع).
آنچه بعد از نخستین سالهای رحلت پیامبر (ص) بر اسلام گذشت، داستان تأویلی است که مسلمانان از دینشان و دنیایشان کردند. این «فتنه»ای است که خداوند مسلمانان را بدان آزمود. فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید/شرمنده رهروی که عمل بر مجاز کرد.
قطعا همه سیاست مداران در همه جای دنیا اشتباهات بزرگ و کوچک داشته اند . کسی منکر این نیست . اما کسانی بوده اند که علیرغم اینکه اشتباهشان به آنها و به مردم جهان ثابت شده هم چنان همان حرف اول را میزنند .\nافتخار بازرگان این است که خودش گفت سه سه بار به نه بار غلط کردیم انقلاب کردیم . این اعتراف یک شعار یک شبه سیاسی برای فریب مردم نبود . او از اول با خط مشی ولایت فقیه و دخالت های ایت ا لله خمینی و روحانیون و ماجراجویی در سیاست خارجی ( محمد منتظری و صدور پول و اسلحه به لبنان ) و پایمال کردن حقوق زندانیان سیاسی و حاکمیت یک طبقه یا ایدیولوژی یا فرد بر جامعه مخالف بود . همه اینها مستند است در ویدئو های لینک زیر . \nاگر ایراد به مذهبی بودن اوست باید گفت بسیاری از سران دولت های پیشرو دنیا هم مذهبی هستند . او در تصویب این قانون اساسی که موسوی به ان پایبند است و خامنه ای ان را با کم و زیاد اجرا میکند نقشی نداشت . او به پیش نویس قانون اساسی نوشته شده توسط حسن حبیبی که ولایت فقیه نداشت و قدرت در ان مثل قانون اساسی فرانسه تقسیم و هماهنگ شده بود اعتقاد داشت. اگر سوال این است که ان پیش نویس هم امروز کافی نیست شاید همینطور باشد . باید متخصصین بر رسی کنند . اما اگر ان قانون اجرا میشود و افرادی مثل بازرگان موفق میشدند دولت و انقلاب را به سمتی که میخواستند هدایت کنند ، ببرند ما قطعا امروز در وضیت فعلی نبودیم و موضو عات دیگری مسله اصلی کشور ما بود . اینکه شما با پراندن ایرلند و مشکل اقتصادی ان بخواهید نتیجه بگیرید که پس هر نظامی چون ممکن است یک روز مشکلاتی داشته باشد پس فیدل کاسترو که بعد از ۵۰ سال هنوز یک میلیون بیکار دارد و فروپاشی اقتصادی و سیاسی و ... شوروی و دیگر سوسیالیست ها اشکالی ندارد قیاس پشه با حبشه است .
بله سرمایه داری امروز دست به گریبان مشکلات اقتصادی بزرگی است ، قبلا هم بوده ، اما سوسیالیسم هم دست به گریبان همان مسائل بوده بسیار شدیدتر طوری که فرو پاشیده و دست به دامن سرمایه داری شده ( ویتنام و شوروی و اروپای شرقی و چین و ....). اما ایرلند و یونان و اسپانیا با تکیه به انعطاف پذیر بودن سرمایه داری مشکلاتشان را حل خواهند کرد اما کاسترو چه میخواهد بکند با سوسیالیسم و بیکاری و ۵۰ سال فرصت از دست رفته ؟\nاما هیچ کس از جمله نظر دهنده پایین هیچ وقت مطلبی ذیل مقاله هیچ سوسیالیستی نمینویسد . چه طور وظیفه خودش میداند که با تکیه به perfectionism گمراه کننده مرسوم در فرهنگ سیاسی و روشنفکری جامعه ما انگشت اتهام به سمت بازرگان نشانه رود ؟ آیا این همه مارکسیست روسی که هنوز بر همان طبل اکتبر ۱۹۱۷ بی کم و کاست میکوبند و در رسانه های فراماسونری روسی از آنها به عنوان نخبه و پیشوا و ادیب و سیاست مدار و سکولار و ... تعریف و تمجید میشوند نظر شما perfectionist ها را جلب نکرده ؟ دولت آبادی حتا حق آزادی انتخاب برای سروش قائل نیست . نو سکولار ها ( چپ های سابق ) دنبال احیای مجاهدین و فدائیان هستند و نور میدهند بیرون . اسماعیل نوری الا دنبال مشی لنین و دوگل و مصطفا کمال ( کودتا با حمایت خارجی ) است . موسوی دنبال خط امام و دوران طلایی است . فقط همفکران بازرگان و رضا پهلوی و داریوش همایون و روشنفکران دینی هستند که تغییر بسیار کرده و از روش ها و افکار گذشته بسیار فاصله گرفته اند . ترکیه و مالزی و کره جنوبی و اینک اندونزی و بسیاری کشور های دیگر امروز ه همان مسیری که گروه های غرب گرای ایران به ان باور دارند را رفته اند . حالا شما به مشکلات اقتصادی ایرلند که انهم با درایت و انعطاف پذیری لیبرال دموکراسی حل خواهد شد اشاره میکنید .
بااحترام به نظرنویسنده این متن، یک مسئله را عنوان کنم:\n\nمشکل کشور های نظیر ایران نه در امیرکبیر سر درآورده اش است ونه در دیکتارتورهای primitive آلت دست این یا آن ایدئولوژی. نگاه کنیم به جریان چپ و راست در تاریخ و جریان فعلی ولی. البته یاری گرفتن از دردانه های تاریخی بخصوص در رابطه با ایران بسی دشوار و راه رفتن در شب روی دریای یخ بسته است.\n\nدست انداختن به امام علی و امام فلان راه گشای ملت قرن 21 و بعد ایران نمیتواند باشد و منطقی هم نیست. درست است که کم آوردیم اما این امامان بهتر است در ذهن ما و فرهنگ ما امامان معصوم باقی بمانند.\n\nحالا برای اینکه مقایسه ای داشته باشیم و زیاد راه دور نرویم توجه شما را جلب میکنم به “Historikerstreit” که در آلمان در دهه 80 اتفاق افتاد (به انگلیسی disagreement / dispute among historians) و تو بخوان این حدیث برای تاریخ و دردانه هایش.\n\nدرهمین رابطه است که من مشکل بزرگی با مرحوم بازرگان دارم. چون ایشان و همفکران ایشان در تدوین قانون اساسی ایران بی تقصیر نبودند. ایشان هم در پی غسل دادن سیاست بودند که سیاست اسلامی باشد!!؟؟ غسل دادن اجباری چنین پروژهای کار را به همانجا میکشاند (مثالی از اتفاق اخیر بزنم از اقتصاد، از کشور“5” میلیونی ایرلند) که فکر میکرد قادر است با کشورهای نظر آلمان، فرانسه را رقابت کند.\n\nهمه ما مرتکب اشتباه میشویم، ولی بهتراست اشتباه را عنوان کنیم تا جلوی خسارات بعدی گرفته شود. این یعنی عقل سلیم.\n\nحالا قانون اساسی ایران جوابی نیست به فرهنگ و نیاز مردم ایران. اینرا میتوان با تجربیاتی که از 31 سال دریافت کردیم با ضریب یقین بالای 99% عنوان کنیم. چه نوع قانون اساسی قادر خواهد بود (نه پهلوی دوام آورد و نه جمهوری اسلامی آینده دارد)، نیز به تحقیقات بس فشرده را طلب میکند.\n\nدر این رابطه نگاه کنید:\nhttp://www.mardomak.org/news/weakening_Expediency_Discernment_Council_in_contradiction_with_the_spi/
melate iran kor va bysavdand az azady syasat va ensan bodan va hadaf az zendegy va be donya amadan hich agahy nadarand va hame edeaye siasat mykonand ey zendeh koshane mordeh parast bydar shavyd khab dygar bas ast goshha vachshmhayetan ra baz konyd va dar roshanaeey rah beravyd
ویدئو های تاریخی از بازرگان . او به روشنی این روز ها را دیده بود . مخالفت او با این سیستم ولایت فقیه استالینیستی و امتیازات ویژه روحانیت کاملا مشخص است . در آنزمان فراماسونری مارکسیست های روسی و تمامی چاپ ها و چپ زاده ها و خط امامی ها دنبال ماجراجویی و هفت تیر کشی و از دیوار سفارت بالا رفتن و خصومت لور با امریکا و لیبرال دموکراسی بودند . حالا آنها با نقاب سکولار آمدن طلبکار هستند از لیبرال ها و بازرگان و بنی صدر و میخواهند به زور به ما همان موسوی و خط امام و نبوی و سوسیال دموکراسی عاشق استالین را بچپانند .\n http://www.roozvideo.com/video/994/the_last_speech_of_mr_bazargan_in_parliment/