نویسنده این وبلاگ عقیده دارد که انقلاب ایران اعجازی در تاریخ انقلابهای جهان است.
به یاد دارم در سالی که رهبر انقلاب، آنرا به نام عزت و افتخار حسینی نامیدند، درصدا و سیما، حداقل چهار سریال طنز پخش شد، که نام احمقترین شخصیت آن سریالها، «عزت» بود. بعد از آن سال دیگر، من نام «عزت» را در سریالها نشنیدم. قبل از آن هم یاد ندارم. البته احتمالا تصادفی بوده. از این قبیل تصادفها زیاد پیش آمده و خواهد آمد .
این روزها، برای باز کردن سایت لغت نامه دهخدا باید دربدر دنبال فیلتر شکن باشیم والبته سایت جامعه شناسی ایران و البته ...
من مطمئنم اینها همه تصادفی است
این انقلاب در همه سطوح آن، از بدو پیدایش تا به امروز، سراسر برای من حیرتآور و غیرقابل تحلیل است. به قول یکی از تحلیلگران غربی، کمتر انقلابی مانند انقلاب ایران، بعد از مدت کوتاهی خود انقلابیون اینطور با تیشه به جان ریشههایش افتاده اند.
مسولین سابق ، چنان قیافه اپوزسیون میگیرند و منتقدین دیروز همان مسولین، چنان سینهزن زیر علم آنها شده اند وتمام آزادی سلبشده تاریخی ایران را در «باور دوباره» آنها جستجو میکنند که انسان تردید میکند با نگاه پوزیتیویستی هم که شده بنویسد از داشتههای امروز ملتی که 500 سال در سراشیبی نزول بوده اند و 200 سال درقعر دره تمدن.
و از آنطرف کج سلیقهگیها و بیتدبیری عدهای دیگر بیشتر به این باورمان میرساند که به جز 14 معصوم و هزاران پیغمبر و فرشته ،«ابالفضل» هم دو دستی این کشور را نگه داشته است.
دموکراسی ایران از «هویدای مخنث» به «خاتمی و احمدی نژاد» رسید. آنهم در دورانی که مهد دموکراسی، به سارکوزی رسیده و وارثان گاریبالدی به برلوسکونی.
البته - فرهنگ «یا همه یا هیچ ایرانی»، ناسزاگفتن به خاتمی و احمدینژاد را «ژست روشنفکری» و «مد روز» میدانست و میداند.
هر چقدر از سرگذشت انقلابها بیشتر میخوانم و هر چقدر روند رشد تمدنها و جوامع را بیشتر مطالعه میکنم ،بیشتر به حیرت میافتم و بیشتر در مقابل اعجاز این انقلاب تواضع میکنم. از عدم تناسب تلاشهای کم پراکنده و خام ما با موفقی هایی که به قول «گلف نیوز» حیرت آور است و به قول «الجزیره» ،متقاعدکننده، به اینکه ایرانیها قرار است بمانند.
انگار سنت الهیِ «تنبیه ناشکران و قدرنشناسان» - احتمالا به حرمت خون 250 هزار شهید - وتو شده. اگر چه نگاههای حیرت زده مادران آن شهدا، گاهی، تکانی به غضب خدا میدهد.
«ولا تنازعوا ؛ فتفشلوا ؛ وتذهب ریحکم»
«تنازع وبی حرمتی ها ، سستان میکند و برکتتان را میبرد.» ( انفال 46 )
یعنی مطلب از این بیمحتواتر و کلیگویانهتر نمیشد که باشه ها. فقط پراکندهگویی بدون ساختار و ارتباط.