نسخه آرشیو شده

کنار آمدن با بگومگوها، نشان‌دهنده رضایت از رابطه است
عکس از جام جم آنلاین
از میان متن

  • یک شریک زندگی که پس از هر تعارض، به خوبی به وضع عادی باز می‌گردد اجازه نمی‌دهد تا رنجیدگی‌های موجود به سایر جنبه‌های رابطه آسیب برساند.
نسیم یاران
جمعه ۲۹ بهمن ۱۳۸۹ - ۱۴:۱۶ | کد خبر: 60280

یک پژوهش جدید درباره حل تعارض در زندگی زوج‌ها نشان می‌دهد راحت‌تر کنارآمدن با دعواها و بگو‌مگوها در زندگی مشترک، رضایت طرف مقابل را از روابط‌ بیشتر می‌کند.

یافته‌های این پژوهش که در دانشگاه «مینه‌سوتا» انجام شده همچنین نشان می‌دهد که شیوه دلبستگی فرد به هنگام نوزادی در چگونگی برخورد با تعارض‌ها در زندگی نقش دارد.

جسیکا سالواتوره و همکارانش که گزارش آن‌ها در «مجله علوم روان‌شناختی» منتشر شده در پژوهش‌های مربوط به ازدواج وارد قلمرو جدیدی شده‌اند.

آن‌ها برخلاف کار گذشته پژوهشگران به جای پرداختن به چگونگی حل تعارض‌های افراد، در یک پژوهش ۲۰ ساله به بررسی جریانات پس از پایان تعارض یا درگیری‌ها و چگونگی بازگشت افراد به وضعیت عادی پرداخته‌اند.

شرکت‌کنندگان در این پژوهش، ۷۳ فرد بالغ جوان بودند که از هنگام تولد تحت مطالعه قرار داشتند. شریک‌های عاطفی آن‌ها نیز تحت بررسی قرار گرفتند.

سرپرست این پژوهش می‌گوید: که بازگشت خوب به وضع عادی پس از تعارض‌ها می‌تواند نشانه رضایت بیشتر و تصور مطلوب‌تر از رابطه طرفین باشد.

به عبارت دیگر کسانی که پس از هر بگومگویی به خوبی از آن عبور می‌کنند، دریافت مثبت‌تری نیز نسبت به خود رابطه دارند و به خصوص این نگاه مثبت نه تنها در خود فرد بلکه در طرف مقابل نیز به وجود می‌آید.

به عقیده جسیکا سالواتوره، شریک زندگی که پس از هر تعارض، به خوبی به وضع عادی باز می‌گردد اجازه نمی‌دهد تا رنجیدگی‌های موجود به سایر جنبه‌های رابطه آسیب برساند؛ چنین فردی می‌تواند تعارض مشخص خود را با همسرش، از سایر بخش‌های رابطه دو جانبه خود جدا سازد. مثلا اختلاف با همسر در تصمیم او درباره کودکان یا حمایت لازم از طرف مقابل تاثیری ندارد.

سرپرست این پژوهش یافته‌های این پژوهش را در زندگی و روابط هر فرد، مهم می‌داند و به خصوص یافته‌ها را برای درمانگران خانواده و افرادی مفید می‌داند که روی مشکلات روابط زوج‌ها کار می‌کنند.

دلبستگی های دوره نوزادی و نقش آن در بزرگسالی

یکی دیگر از یافته‌های این پژوهش آن است که دلبستگی‌های دوره نوزادی و امنیت حاصل از آن در چگونگی کنارآمدن فرد با تعارض‌ها در بزرگسالی نقش دارد.

منظور از دلبستگی دوره نوزادی رابطه‌ای است که کودک با مراقبت‌کننده اصلی خود که معمولا مادر یا پدر است دارد. نوع رفتارها و هیجان‌هایی که کودک نسبت به افراد بزرگسال مختلف نشان می‌دهد چگونگی آن را روشن می‌کند.

در دلبستگی‌های امن، کودک به هنگام حضور مادر می‌تواند آزادانه در محیط بگردد و به کاوش بپردازد، حتی با غریبه‌ها روبه‌برو شود ولی چنانچه مادر نباشد ناراحت می‌شود و فقط هنگامی که او بازگردد خوشحالی خود را نشان می‌دهد.

اما در دلبستگی‌های ناامن که در چند دسته قرار می‌گیرند، کودک حتی در حضور مادر نیز زیاد به کاوش در محیط نمی‌پردازد، اصلا با غریبه‌ها راحت نیست. در برخی موارد به هنگام بازگشت مادر واکنش خاصی نشان نمی‌دهد.

برای برخی از این کودکان تفاوتی ندارد که مادر در کنار آن‌ها باشد یا یک غریبه و حتی گاهی در برخی دلبستگی‌ها، کودک درباره چگونگی برخورد مادر پس از بازگشت اطمینان ندارد یا مورد بی‌مهری و خشم قرار می‌گیرد.

سرپرست این پژوهش می‌گوید: هر کودکی که  مادرش نسبت به نیازهای هیجانی او حساس‌تر باشد می‌تواند در آینده با شریک عاطفی خود بهتر کنار بیاید.

به عبارت دیگر اگر مراقبت کننده یا مادر در تعدیل احساسات منفی نوزاد بهتر عمل کرده باشد، آن کودک به هنگام بزرگسالی و در برخورد با تعارض‌ها بهتر می‌تواند احساسات منفی خود را تنظیم و تعدیل ‌کند.

البته پژوهشگران می‌گویند، این به معنای آن نیست که فردی که در دوره کودکی احساس ناامنی می‌کرده لزوما به هنگام بزرگسالی نتواند با تعارض‌ها کنار بیاید.

پژوهش حاضر شواهدی فراهم کرده که نشان می‌دهد افرادی که با تعارض‌ها، بهتر کنار می‌آیند می‌توانند آسیب‌پذیری‌های شریک عاطفی خود را که از دوران کودکی خود داشته است، جبران کنند.

به این ترتیب می‌توان نتیجه گرفت، چگونگی دلبستگی در دوره نوزادی و نیز چگونگی کنارآمدن با تعارض‌ها در بزرگسالی، نقش مهمی در به وجود آوردن احساس مسئولیت ما در مقابل شریک عاطفی دارد.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

آگهی