اجلاس غیرمتعهدها در تهران در زمانی برگزار میشود که ایران میگوید با وجود فشارهای بینالمللی در تمام زمینهها پیشرفت داشته و آیتالله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، با شدت و حدت ادعا کرده که او در این «پیشرفت» در داخل و خارج نقش داشته است. جالب توجه آن که آمریکا و متحدانش علاقه شدیدی دارند که این تصویر را تقویت کنند که رهبر ایران کاملاً قدرت را در اختیار دارد.
مهدی خلجی
تدارکات ایران برای برگزاری این اجلاس ازجمله تمیزکردن و هموار کردن خیابانها و ساختمانها و زیباسازی پارکها در شرایطی است که تهران به مدت چند روز تعطیل و از فعالیت بازخواهد ماند.
با وجود این تدارکات عجولانه و حضور دبیرکل سازمان ملل در اجلاس تهران، نشستهای غیرمتعهدها در عرصه بینالمللی اهمیتی ندارد. این نشست هر سه سال یک بار برگزار میشود؛ در نشست سال ۲۰۰۹ در شرمالشیخ حسنی مبارک، رئیسجمهور وقت مصر، به عنوان دبیرکل انتخاب شد، نقشی که درحال حاضر محمد مرسی برعهده گرفته و قرار است به عنوان رئیس این گروه در اجلاس تهران شرکت کند. در نشست سال ۲۰۰۶ در هاوانا فیدل کاسترو، رئیس دولت وقت کوبا، به عنوان دبیرکل انتخاب شد اما پیش از پایان دوره دبیرکلیاش از ریاست دولت کنار کشید.
تقریباً تمام اعضای جنبش غیرمتعهدها و کشورهای ناظر (۱۲۰ عضو و ۱۹ ناظر) هیئتهای خود را به نشست هر دوره فرستادهاند و در برخی موارد روسای جمهوری کشورها حضور نداشتهاند. تصور میشود که اجلاس تهران نیز با حضور محمود احمدینژاد به عنوان دبیرکل این دوره، مشابه نشستهای قبلی باشد و او هم مانند دبیرکلهای قبلی پیش از اتمام دوره دبیرکلی، دوره ریاست جمهوریاش به سر خواهد آمد.
این در شرایطی است که حکومت تهران این دوره از اجلاس غیرمتعهدها را به عنوان فرصتی درنظر گرفته تا نشان دهد که تلاشهای غرب برای انزوای سیاسی ایران بهخاطر برنامه هستهایاش شکستخورده و هیچ اجماع نظر بینالمللی علیه جمهوری اسلامی وجود ندارد. تهران همواره از بیانیههای اجلاس غیرمتعهدها به عنوان حمایت از موضع این کشور در بنبست هستهای نام برده است. اگرچه بیانیههای بلند غیرمتعدها که در پایان هر دوره صادر میشود بازتاب این دیدگاه گسترده است که ایران از حق صلحآمیز برنامه هستهای برخوردار است اما درعین حال بیانگر ادعای ایران نیست و از قطعنامههای شورای امنیت مانند ایران انتقاد نمیکند. درواقع در بیانیه سال ۲۰۰۹ به هیچ وجه به موضوع هستهای ایران اشاره نشد.
تهران همچنین این اجلاس را به عنوان بخش مهمی از جنگ سیاسی برای برتری بر خاورمیانه و دنیای گستردهتر مسلمانان درنظر گرفته است. آیتالله خامنهای میخواهد که قدرتهای بزرگ و اسرائیل باور کنند که «بهار عربی» از جمهوری اسلامی بهره گرفته است. درهمین جهت حکومت ایران بر حضور محمد مرسی در این اجلاس تأکید کرده تا نشان دهد که رویدادهای اخیر در منطقه یک «بیداری اسلامی» را شکل میدهد که میتواند پلهای شکسته شده جدایی ایران از قلب ملتهای عربی به مدت بیش از ۳۰ سال را ترمیم کند.
ایران بهویژه امیدوار است که اختلافهای زیاد با گروه «اخوانالمسلمین» مصر را رد کند، اختلافهایی که فراتر از موضوعات ایدئولوژیکی است و دامنه آن تا بحران کنونی سوریه کشیده شده است.
از دیدگاه تهران حضور محمد مرسی در این اجلاس راهی است تا به سنیهای سوریه و هرجای دیگر نشان دهد که ایران از حکومت بشار اسد، رئیسجمهور سوریه، به دلایل فرقهای حمایت نمیکند بلکه به دلیل آنکه غرب به بحران سوریه دامن میزند، حامی حکومت اسد است.
جالب اینجاست که تهران درمورد سوریه از همان تاکتیکهایی که درمورد عراق و افغانستان استفاده میکرد، استفاده نمیکند. تهران درمورد بحرانهای عراق و افغانستان تمام جبههها و گروهها را درنظر داشت اما در مورد سوریه تنها پشتیبان بشار اسد است، رئیسجمهوری که وامانده از ادامه راه است.
حمایت از رهبری (اسد) که همواره با استفاده از نفرت قومی برای بقای قدرت استفاده میکند با اظهارات آیتالله خامنهای همخوانی ندارد. رهبر ایران در سخنانی در ۱۹ اوت (عیدفطر) گفته بود که «دشمنان ما اختلافهای دینی، نژادی، قومی و زبانی را برجسته میکنند درحالیکه چنین چیزهایی در اسلام وجود ندارند.»
از قدرت تا قدرت
لحن پیروزمندانه دولتمردان ایران در امور خارجی همانند اعتماد به نفس آنها در امور داخلی این کشور است. آیتالله خامنهای روز ۲۳ اوت (دوم شهریور) اعلام کرد که همه چیز در این کشور درمسیر پیشرفت است و حتی «رصدکنندگان جهانی» نیز به این موضوع پی بردهاند. او منتقدان را به «توهم ناشی از ارزیابی نادرست» متهم کرد. اشاره او به افرادی است که با انتقاد از سیاست هستهای یا سیاست ایران در بحران سوریه، میگویند که این نوع سیاست دعوت به تحریم و فشار بینالمللی است.
علاوه بر این با وجود نارضایتی علنی آیتالله خامنهای از تلاشهای آقای احمدینژاد که میخواهد قدرت مستقلی برای خود دستوپا کند، رهبر ایران از عملکرد دولت در بسیاری از زمینهها تقدیر کرد و گفت که «در درون این دولت ظرفیتهای بالایی» وجود دارد. به گفته رهبر ایران «پیشرفت در علم و تکنولوژی، نفوذ ایران در خارج از کشور و برجسته کردن ارزشهای انقلاب اسلامی»، ازجمله دستاوردهای دولت آقای احمدینژاد است. رهبر ایران هم چنین تصریح کرد که«اقتصاد مقاومتی» بر تمام موانعی که دشمنان در راه ایران ایجاد کردهاند، غلبه خواهد کرد. از دیدگاه آیتالله خامنهای اقتصاد مقاومتی به معنای «ادامه مسیر پیشرفت و کم کردن آسیبپذیریهای نظام اقتصادی ایران در برابر توطئههای دشمنان است.»
در شرایطی که دولتمردان ایران بر «پیروزیها و پیشرفتها» تأکید دارند اما اخبار ناگوار داخلی را نادیده گرفتهاند. اوایل ماه جاری زمانی که زلزله استان آذربایجان شرقی را لزراند رادیو و تلویزیون دولتی این کشور برای گزارش این فاجعه اکراه داشتند. ابتدا محمود احمدینژاد حتی یک پیام همدردی با آسیبدیدگان زلزله نفرستاد اگرچه او همان موقع خارج از کشور یک بیانیه تسلیت برای رئیسجمهور سیرالئون به مناسبت مرگ مادرش فرستاد. بسیاری از مردم آذری در مناطق زلزلهزده این کوتاهی و بیاعتنایی دولت را تعصب وطنپرستانه علیه غیرفارسها برشمردند که نیمی از جمعیت ایران را تشکیل میدهند. اما بسیاری از تحلیلگران این بیاعتنایی دولت به زلزلهزدگان را بخشی از تمرکز حکومت بر سیاست و کنارگذاشتن اخبار ناگوار برشمردند.
یکی دیگر از مشکلاتی که دولتمردان ایران تلاش کردهاند پنهان کنند، جناحگرایی میان نخبگان سیاسی است. آیتالله خامنهای از اصولگرایان خواسته جنگ علیه یکدیگر را متوقف کنند و درک کنند که کشور برای مقابله با تهدیدهای خارجی به وحدت نیاز دارد. او در یک سخنرانی در ۲۶ ژوئیه (پنجم مرداد) گفت که «مردم متحد هستند اما مقامات متحد نیستند. اینگونه اختلافات که گاهی میان مقامها بروز میکند و در رسانهها به شکل نادرست و غیرموجه مطرح میشود، به وحدت ملی آسیب میزند. آنها باید بدانند که سرزنش کردن دیگری بابت مشکلات، شهرت و اعتبار نمیآورد.» آیتالله خامنهای هم چنین تلاش میکند که مانع از هرگونه رقابت واقعی در انتخابات ریاست جمهوری آینده شود. قرار است این انتخابات ژوئن سال ۲۰۱۳ برگزار شود و تا آن زمان تردیدی نیست که رهبر ایران همچنان تلاش خواهد کرد تا با استفاده از اقتدار و اختیار خود آقای احمدینژاد و مجلس را از جنگ برسر موضوعات مختلف بهویژه سیاستهای اقتصادی بازدارد. آیتالله خامنهای با وجود نارضایتی از اقدامهای سیاسی آقای احمدینژاد، احتمالا به حمایت از او تا پایان دوره ریاست جمهوریاش ادامه خواهد داد.
نقش رهبری خامنهای
نظام جمهوری اسلامی همزمان با اولویت بخشیدن به سیاست خارجی ازطریق رسانهها و بیانیههای رسمی، نقش شخص آیتالله خامنهای را تقویت میکند که مسئولیت تقریباً تمام امور کشور در دستان اوست. درواقع او در چند ماه گذشته کنترل به مراتب بیشتری بر سیاست خارجی داشته است. سعید جلیلی، مذاکرهکننده ارشد برنامه هستهای و دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران، بهطور مستقیم به رهبر ایران گزارش میدهد و به علی باقری، معاون خود، تکیه دارد. آقای باقری یکی از معاونان پیشین وزیر اطلاعات است که به آیتالله خامنهای نزدیک است. همچنین بهنظر میرسد که تیم آقای احمدینژاد در سیاست سوریه نقشی ندارد بلکه قاسم سلیمانی، از افراد بسیار نزدیک به آیتالله خامنهای و رئیس نیروی قدس سپاه پاسداران، سیاست تهران درقبال سوریه را طراحی و اجرا میکند.
این نگرش برای آیتالله خامنهای خطرناک است زیرا به هرحال تأکید بر بنبست هستهای و جنگ سوریه (در سیاست خارجی ایران)، ممکن است بسیاری از مردم ایران را به این نتیجه برساند که سیاست خارجی عامل اصلی مشکلات اقتصادی است. درنتیجه این به نفع غرب است که تصویر رهبر ایران را به عنوان مسئول سیاست هستهای و سیاست سوریه برجسته کند. بنابراین مردم ایران باید کاملاً آگاه باشند که چه کسی مسئول اوضاع کنونی کشور و آشفتگیهای فاجعهبار سیاستهای حکومت در خارج از کشور است. در این جهت حکومتهای غربی نباید مردم ایران یا اقتصاد این کشور را تحریم کنند بلکه باید آیتالله خامنهای، نهادها و سازمانهای تحت نظارت او را تحریم کنند.