چه بخواهید و چه نخواهید و چه بخواهند و چه نخواهند از فردا روی دکه نمیآییم. اگر بار گران بودیم رفتیم. اگر نامهربان بودیم رفتیم، خداحافظ.
خیالی نیست. هرجا که برویم DELLمان را هم میبریم و با همان DELL شکسته و قراضهمان هر روز مطلب تازه میگذاریم
سالها میگذرد و هنوز راز مرگ جهان پهلوان تختی همچنان سر به مُهر است. گروهی میگویند «خودکشی» بوده و گروهی میگویند «کشته شده» این پهلوان پرآوازه. اما هرچه هست کسی از مرگ طبیعی سخنی نمیگوید، چرا که شواهد و قرائن چنان نشان نمیدهد. همان روزگار هم رند روزنامهنگاری تیتر زده بوده: «تختی را خودکشی کردند.» که قطعاً بهترین تیتر آن واقعه در مطبوعات بوده است. به قول مرحوم عمران صلاحی «حالا حکایت ماست.»
(به این میگویند براعت استهلال در ادبیات فارسی. یعنی اینکه همان اول ماجرا یک اشارهای بکنی به آخرش. اینکه اول مطلب امروز شده است بقعه اموات هم بیمناسبت نیست.)
چه بخواهید و چه نخواهید و چه بخواهند و چه نخواهند از فردا روی دکه نمیآییم. اگر بار گران بودیم رفتیم. اگر نامهربان بودیم رفتیم، خداحافظ.
خداحافظ اسفندیار رحیممشایی، ای اسلامشناس برجسته. خداحافظ مشهدی هوگو چاوز، ای رییسجمهور کشور دوست و برادر و سوسیالیست ونزوئلا. خداحافظ ای خبرگزاری محترم «فارس». خداحافظ ای دکتر بهبهانی ای پدر راه در ایران. خداحافظ ای نمایندگان محترم و محترمه مجلس شورای اسلامی. خداحافظ ای مفرحان ذات. خداحافظ...
مدیرمسئولمان میگوید؛ موقتی تعطیل میشویم. اما کدام «موقتی»ست که «دائم» نشود.
روزنامهای که دارد مدام منتشر میشود به طرفةالعینی میرود لای دست داییاش و نیست و نابود میشود. وای به حال ما که بناست خودمان برویم لای دست دایی. دیگر با کدام منقاشی میتوانند بیرون بکشندمان؟... والله اعلم.
حالا در این لحظات آخر یکباره نور معرفت بر دلم تابیده و عنان قلم از کفم رفته و قلمم سر آن دارد که چون یابویی چموش جفتکپرانی کند در این ستون و همهچیز را روی دوری بریزد و افشا کند و اعتراف نماید و همهچیز را با هم بر باد بدهد. آنچه در پی میخوانید همه دلایل رفتن و تعطیلی و به قولی «به خودکشی داده شدن ماست»:
1- ما آمده بودیم تا یک کاری صورت بدهیم و اگر شد کارها را مرتب کنیم. غافل از آنکه پیشتر ترتیب همه کارها داده شده بود و اساساً توانی نداشتیم که بتوانیم کاری صورت بدهیم و به طور کلی کاری از ما برنمیآمد.
2- ما قصد داشتیم با روزنامه پرتیراژمان «محسن رضایی» را بر مسند ریاستجمهوری بنشانیم که نشد.
3- میخواستیم در آینده با آمریکا رابطه برقرار کنیم که رودست خوردیم. زودتر از ما کردند، خوبش را هم کردند.
4- میخواستیم بارمان را ببندیم، ولی تا به خودمان جنبیدیم دیدیم، بارمان افتاد.
لذا بنا به دلایلی که گفتیم و نگفتیم، الان سرسیاه زمستان شدهایم یک مشت شاخ شکسته آستین کهنه دمپایی تابهتای کارتنخواب سگ بغلکن موش توی جیب. گلهای نیست، قسمتمان بوده لابد که آخر عمری آلاخون والاخون و آسمون جُل بشویم. ولی خیالی نیست. هرجا که برویم DELLمان را هم میبریم و با همان DELL شکسته و قراضهمان هر روز مطلب تازه میگذاریم در سایتمان. فقط بدیاش این است که چون آواره شدهایم دیگر آدرس حقیقی نداریم. به آدرس مجازیمان WWW.Khabaronline.ir سربزنید. تا اثاثکشی نکردهایم یا اسبابکشیمان نکردهاند، آنجا در خدمتیم.
یا علی
خدانگهدار