بسیاری از والدین صرفا به رفتار فرزندان خود واکنش نشان میدهند. مقاله این واکنشها را به نقد میکشد و چگونگی ارائه پاسخ مناسب را توضیح میدهد
منظور از پاسخگو بودن چیزی بالاتر از توجه کردن به کودک است. منظور این است که نخست به کودکتان پاسخ دهید ولی واکنش نشان ندهید. و دوم اینکه پاسخ مناسب نشان دهید نه افراطی، تند، ضعیف، خیلی شدید و یا خیلی دیر.
آیا شما به فرزند خود واکنش نشان میدهید یا پاسخ میدهید؟
بسیاری از والدین نسبت به کودکان خود صرفاً واکنش نشان میدهند. آنها اولین کلمه یا احساس یا عملی که به ذهنشان میرسد ابراز میکنند. این قبیل واکنشها در زندگی معمولی و در رابطه با بسیاری چیزها کاملاً طبیعی است.
ولی واکنش شما به این صورت تضمینکننده نتیجهای نیست که شما لزوماً خواهان آن هستید. حتی مهمتر اینکه اگر شما واکنشی برخورد کنید نمیتوانید بهترین راه دستیابی به نتایج مطلوب را انتخاب کنید و یا به نتیجه مطلوب برسید.
پاسخ دادن به کودک به معنای این است که شما یک لحظه درباره آن چه واقعاً در جریان است یا اتفاق افتاده فکر کنید قبل از اینکه حرفی بزنید، عملی نشان دهید یا حتی احساسی داشته باشید.
پاسخ دادن خیلی سختتر از واکنش نشاندادن است زیرا وقت و تلاش بیشتری میطلبد. مدت زمانی که شما صرف فکر کردن میکنید، از لحظهای که شاهد چیزی هستید تا زمانی که احساس میکنید، حرف میزنید یا عملی انجام میدهید، برای رابطه شما با کودکتان حیاتی است. این مدت زمان که ممکن است چند ثانیه، چند دقیقه یا حتی یکی دو روز باشد به شما فرصت میدهد تا همهچیز را روشنتر ببینید، اینکه واقعاً چه اتفاقی افتاده و شما در درازمدت خواهان چه چیز هستید.
پاسخ مناسب چیست؟
پاسخ مناسب پاسخی است که با شرایط جور درمیآید. سن کودک و جنبههای خاص موقعیت معین تعیین میکنند که چه پاسخی جور است. مثلا یک پاسخ جور برای نوزادی که گریه میکند متفاوت از پاسخ جور برای کودک 4 ساله یا یک پسر 10 سالهای است که گریه میکند.
در مثالی دیگر پاسخ مناسب در مقابل دویدن یک کودک دو ساله به طرف خیابان متفاوت از پاسخ مناسب نسبت به دویدن همین کودک به طرف زمین بازی در یک پارک است.
همچنین نیازهای جسمانی یا هیجانی کودک شما نیز میتواند روی تصمیم شما درباره پاسخ مناسب تاثیر بگذارد. مثلاً والدین ممکن است در برابر جستوخیز زیاد کودک 5 سالهای که دچار آسم است حساستر باشند چرا که نیاز جسمانی این کودک ایجاب میکند.
برای پاسخ مناسب به رفتار فرزندتان به این نکات توجه کنید:
1- به همه امکانات قبل از هر تصمیمگیری فکرکنید
فکرکردن به شما کمک میکند تا بهترین پاسخ را در وضعیت کنونی و به منظوز دستیابی به نتیجه دلخواه انتخاب کنید. فکر کردن مستلزم وقت گذاشتن برای «دیدن مشکل از جهات مختلف» است. برخی وقایع در زندگی زیاد اتفاق میافتند و ما به مرور زمان پاسخهای مناسب در چنته داریم که نشان دهیم. در بیشتر موارد قبلاً به آنها فکر کردهایم و میدانیم چه باید بکنیم. این پاسخها به طور خودکار ظاهر میشوند. مثلاً اگر نوزادی گریه میکند ما بلافاصله او را بغل میکنیم و آرام میسازیم. اما حتی در چنین مواقعی مادر معمولاً بلافاصله به علت گریه نوزاد فکر میکند و سعی در رفع نیاز او دارد.
2- در فرایند فکرکردن خود به چند سوال اساسی پاسخ دهید
آیا کلمات شما منظورتان را منتقل میکنند؟ آیا عمل شما با کلماتتان جور است؟ آیا احساساتتان مزاحم تصمیمگیری شدهاست؟ آیا شما دلایل عمل یا رفتار کودکتان را میدانید؟
فرض کنیم دختر ده ساله شما ورقه امتحانیاش را به شما نشان نداده و شما دو روز بعد آن را در لابلای کتابهایش پیدا میکنید. بلافاصله فرزندتان را صدا میکنید ورقه را به او نشان میدهید وبا خشم زیاد میگویید «خجالت نکشیدی این نمره را گرفتی و بعدش هم آن را قایم کردی و به من نشون ندادی.» بسیاری از والدین کم و بیش چنین واکنشی نشان میدهند. حالا سوال اینجاست که آیا احساس شما (خشم بهخاطراحساس ناکامی از این که فکر میکنید دخترتان با نشان ندادن ورقه امتحانی نسبت به شما بیانصافی کرده) باعث شد که شما تصمیم بگیرید که چنین واکنش تندی نشان دهید؟ آیا قبل از این گفتوگو به دلایل احتمالی این پنهانکاری فرزندتان فکر کردید؟ آیا هدف شما جز این است که دخترتان بار دیگر این کار را انجام ندهد؟ آیا فکر میکنید با این واکنش سریع و بدون فکر به این هدف کمک کردهاید؟
3- وقایع قبلی مشابه را درنظر گیرید و بیاد آورید که چگونه با آنها روبرو شدید
اگر پیشتر با مسئله مشابهی روبرو شدهاید میتوانید آن را و پیامدهایش را به کودکتان یادآوری کنید و به او نشان دهید که شما واقعاً در حال فکرکردن هستید و جنبههای مختلف را در نظر میگیرید. مثلاً فرزند شما میگوید که میخواهد از درخت بالا برود و شما قبلاً تجربه یک بار افتادن او از درخت و دررفتن پایش را دارید. شما میتواند از این تجربه و یادآوری آن برای قضاوت درباره شرایط کنونی استفاده کنید. استفاده از تجارب قبلی لزوماً به معنای انجام عمل مشابه یا عمل خلاف آن نیست. مهم این است که شما با توجه به تجارب قبلی مثبت و منفی و نیز در نظرگرفتن شرایط کنونی، سن کودک و تمهیدات احتمالی دیگر تصمیم بگیرید که این کار عملی است یا خیر.
4- ثبات قدم داشته باشید
اگر شما در تصمیمگیریهای خود ثبات قدم داشته باشید فرزندتان خواهد دانست که شما براساس احساس آنی تصمیم نمیگیرید. به خصوص اگر برای او توضیح دهید که چگونه به این تصمیم رسیدهاید. در چنین حالتی کودکان احتمالاً بیشتربه طرف والدین خواهند آمد و سوالات و مشکلات خود را مطرح خواهند کرد.
ضمناً اگر والدین به کودک پاسخی گرم، دلسوزانه و توام با حساسیت به کودک نشان دهند، احتمال آمدن کودک نزد آنها در آینده و طرح سوالات و مشکلات بیشتر میشود. به خاطر داشته باشید که ثبات قدم والدین به معنای غیرقابل انعطافبودن نیست.
5- چگونگی تصمیمگیری عاقلانه را برای فرزندتان توضیح دهید
همانطور که فرزندتان بزرگتر میشود فرایند تصمیمگیری شما را خواهد شناخت و مدت زمانی که شما صرف این تصمیمگیری میکنید را قدر خواهد دانست. او حتی در آینده نیز احتمالاً از آن الگو تبعیت خواهد کرد.
6- پیوند اعتماد محکم و انعطافپذیر با کودکتان برقرار کنید
پیوند محکم در موقعیتهای سخت شما را استوار نگه میدارد و پیوند انعطاف پذیر به شما کمک میکند تا با تغییرات در سن کودک و وقایع پیش روی متفاوت بهتر سازگار شوید.
در پایان بدانید که «بهترین» شیوه در فرزندپروری وجود ندارد. پرورش فرزند با موفقیتها و اشتباهات همراه است. اما مطمئناً از آن جا که شما میخواهید والدینی اثرگذار، مهربان و مراقب و درعین حال منطقی و دارای ثبات قدم باشید باید همواره تلاش کنید تا پاسخگوی فرزندتان باشید و واکنشی عمل نکنید.