کودکان کوچک درک روشنی از مفهوم «زمان» ندارند اما والدین میتوانند به فرایند یادگیری آنها کمک کنند. یادداشت حاضر به ارائه برخی شیوهها در این زمینه میپردازد.
برداشت یک کودک دو ساله از مفهوم «زمان» شبیه برداشت بزرگترها نیست. در واقع او هیچ درکی از هیچ «زمانی» به جز زمان «حال» ندارد.
«دیروز»، «امروز»، «فردا»، «امشب»، «بعدا» یا حتی «تاچند دقیقه دیگر» همه اصطلاحاتی هستند که برای کودکی یک یا دو ساله نسبتا بیمعناست.
شما به عنوان والدین این کودک، نمیتوانید از او انتظار داشته باشید که وقتی میگویید «زود باش» عجله کند یا وقتی به او میگویید: «صبر کن» به آرامی منتظر بماند. کودک در سنین کم، قابلیت فهم «زمان» را ندارد.
در دو سالگی کودکان روی زمان «حال» متمرکز میشوند ولی گذشته و آینده هنوز خارج از فهم آنهاست.
«حال» برای آنها مفهوم این را دارد که مثلا گرسنه هستند، مادر را طلب میکنند یا میخواهند بیرون بروند.
اما پس از دو سالگی کودک شروع به درک معنای کلماتی مانند «بعدا» یا «بهزودی» میکند و در سه سالگی معمولا مفهوم «دیروز» را از «فردا» تمیز میدهد؛ اگر چه کاملا برایش روشن نیست.
بسیاری از کودکان سه ساله یا بزرگتر را میبینیم که از واقعهای که در گذشته رخ داده به عنوان رویدادی که «دیروز» یا «دیشب» اتفاق افتاده اشاره میکنند.
معمولا «زمان» به عنوان یک «خط مستمر» در شش سالگی برای کودک روشن میشود و به هنگام مدرسه رفتن، برای کودک «زمان و ساعت» اهمیت پیدا میکند.
در سالهای اول زندگی والدین میتوانند در درک بهتر مفهوم «زمان» به کودکان خود کمک کنند.
راههای آسانکردن درک «زمان» برای کودک
در ادامه روشهایی به منظور آسان کردن درک مفهوم «زمان» برای کودکان در سنین کم پیشنهاد شده است:
سعی کنید به هنگام سخن گفتن دست کم دو شکل زمانی را به کار ببرید. مثلا بگویید: «امروز بعدازظهر دقیقا پس از اینکه غذایت را خوردی به پارک میرویم» یا «دوستت امروز صبح پس از صبحانه اینجا میآید تا با تو بازی کند».
البته میتوان برای بچههای بزرگتر مفهوم ساعت را هم اضافه کرد مثلا: «امروز ساعت یک بعدازظهر درست پس از تموم کردن ناهارت به پارک میرویم».
شما میتوانید به کارهای مختلف کودک خود نظم زمانی بدهید. شما میتوانید برنامه زمانبندی فعالیتهای خودتان را که به کودک مربوط میشود به او بگویید. مثلا «اول با هم میرویم خرید، بعد به کتابخانه میرویم و آخر میآییم خانه ناهار میخوریم» یا «اول حمام میکنیم، بعد غذا میخوریم و بعد برایت یک قصه میخوانم».
در این سخنان میتوان از کلماتی که به درک بیشتر زمانی کمک میکنند مانند قبل از، بعد از، بهزودی، دیرتر یا زودتر نیز استفاده کرد؛ مثلا «وقتی از خواب بیدار شدی، قبل از رفتن به مهد کودک باید صبحانه بخوری».
همچنین برای درک زمان میتوانید از نشانههای بینایی استفاده کنید. برای این کاراستفاده از مثالهای مشخص دیداری به کودک کمک میکند تا گذر زمان را در نظر بگیرد و بیشتر آن را درک کند.
مثلا میتوان به کودک سه یا چهارساله عکسهای گذشته را نشان داد و گفت: «در گذشته تو کوچک بودی و حالا پسر یا دختر بزرگی شدی». یا وقتی کتاب داستانی میخوانید که رویدادهایی را پشت سر هم دارد میتوانید با برگشت به صفحات قبل به بازخوانی خلاصهای از آن بپردازید: «ببین، اول بچه کوچک داشت در خیابان با مادرش به خرید میرفت، بعد آنها سگ مریض را دیدند و بعد از آن به خانه رفتند».
همچنین میتوانید هنگامی که کودک سه یا چهارساله شما منتظر انجام کاری است، از ساعت کوکی یا ساعت شنی استفاده کنید تا او شاهد گذشت زمان باشد. مثلا به او بگویید: « تا پنج دقیقه دیگر با هم از خانه بیرون میرویم. و بعد مثلا به او بگویید هر موقع همه شنها پایین اومد وقت رفتن است».
تلاش کنید روزهای هفته یا ماه را برای کودک خود معنادار کنید. اگر روزهای هفته یادآور انجام کاری باشد درک آنها برای کودک با ابهام کمتری همراه خواهد بود. مثلا به کودک میگویید که پس از جمعه که تعطیلی هست شنبه اولین روز هفته است که همه سر کار میروند و او نیز به مهد کودک میرود. یا روزهای دوشنبه با هم برای خرید به بیرون میروید یا روزهای پنجشنبه پس از مهد کودک به منزل پدر یا مادربزرگ میروید.
وجود تقویم دیواری بزرگ که در دسترس کودک باشد نیز در این زمینه کمک کننده است. کودک میتواند روی روزهای مختلف به مناسبتهای مختلف برچسب بچسباند و با نگاه کردن به آنها رویدادهایی که رخ داده و نیز رویدادهای آینده یا کارهایی که باید انجام شود را در یک خط مستمر شاهد باشد.
همچنین گفتوگو درباره رویدادهای گذشته یا آینده به این مفهومسازی کمک میکند. مثلا: «دیروز مهمانی رفتیم» یا «فردا با هم پیش دکتر میرویم» یا اگر قراراست آخر هفته به سفر بروید، میتوانید بگویید: «اگر سه شب پشت هم بخوابی و بیدار شوی آنوقت مسافرت میرویم».
وقتی کودک به مفهوم زمان پی ببرد به او کمک میکند تا درک روشنتری از رویدادها داشته باشد و در ارتباط با بزرگترها کمتر دچار کج فهمی و درک نادرست شود.