شیخ یوسف قرضاوی که از علمای برجسته اهل سنت محسوب میشود، شیعیان را «بدعتگرا» نامیده و مدعی تلاش آنها برای گسترش تشیع در بین اهل تسنن با توسل به منابع مالی و نیروهای تبلیغی شده است. شاید بتوان زمینه چنین سخنانی را در تحولات دهه اخیر در معادله قدرت در خاورمیانه جستجو کرد.
اظهارات شیخ یوسف قرضاوی، رئیس اتحادیه علمای مسلمین درباره مذهب شیعه که با مقاله برخی روزنامههای حکومتی مصر علیه شیعیان همراه شد، تنش کم سابقهای را میان علمای سنی و شیعه به وجود آورده است.
شیخ یوسف قرضاوی که از علمای برجسته اهل سنت محسوب میشود، شیعیان را «بدعتگرا» نامیده و مدعی تلاش آنها برای گسترش تشیع در بین اهل تسنن با توسل به منابع مالی و نیروهای تبلیغی شده است.
در همین فاصله یک روزنامه مصری در سرمقاله خود گسترش مذهب شیعه را خیرهکننده خوانده و خواستار اخراج شیعیان از مصر به دلیل تهدید آنها برای امنیت ملی این کشور شده است.
نکته نگرانکنندهای که در این موضعگیریها وجود دارد، این است که مصدر این سخنان به مانند گذشته علمای سلفی سعودی و چهرههای وهابی نیستند.
مصر که از لحاظ تاریخی مردم اهل سنت آن پیرو مکتب شافعی بوده و به اهل بیت علاقهمند هستند و همینطور شیخ قرضاوی که مصری است و با انجمن تقریب مذاهب زیر نظر آیتالله تسخیری همکاری میکند، بهطور کلی از بیان چنین مواضع تند و تیزی علیه شیعیان به دور بودهاند.
از این رو، این پرسش مطرح است که چرا چنین مواضعی از سوی شیخ قرضاوی مطرح شده است. شاید بتوان زمینه چنین سخنانی را در تحولات دهه اخیر در معادله قدرت در خاورمیانه جستجو کرد.
در عراق و لبنان دو کشوری که مذهب اکثریت آن شیعه است و در طول دهههای گذشته تحت حاکمیت رهبران غیر شیعه قرار داشتند، به دلایل مختلفی رهبران شیعه توانستهاند به نوعی برتری سیاسی متناسب با وزن اجتماعی خود دست یابند.
در این میان دنیای اسلام موجی از گرایش به مذهب شیعه را پس از شکست اسرائیل در جنگ 33 روزه لبنان در مقابل حزبالله به خود شاهد بوده که باعث نارضایتی علمای اهل سنت شده است.
به نظر میرسد این تحولات باید در پس زمینه اظهارات تند و تیز رئیس اتحادیه علمای مسلمین علیه شیعیان دیده شود. اما این امور نمیتواند اتهامی را متوجه ایران به عنوان قطب شیعی کرده و شیعیان را بهطور کلی مستحق ملامت نماید.
حتی آنچه بهطور مثال شیخ یوسف قرضاوی درباره ترویج شیعه با استفاده از امکانات مالی و سازماندهی میگوید اتهامی متوجه شیعیان نمیتواند باشد.
تبلیغات مذهبی از گذشتههای دور در مناطق شیعه و سنی وجود داشته و علمای اهل سنت خصوصا وهابیت که از پشتیبانی سعودی برخوردار هستند، تبلیغات زیادی را در مناطق شیعه و از جمله در جنوب ایران برای گسترش وهابیت انجام می دهند.
اما بهطور خاصتر، به باور نویسنده این مطلب، سیاست خارجی جمهوری اسلامی بهطور کلی اولویت خاصی به نام «ترویج مذهب شیعه» ندارد.
جمهوری اسلامی در سالهای اخیر توانسته موقعیت منطقهای خود را بهبود بخشیده و اعتباری خارج از این چارچوب با برقراری پیوند با گروههای مختلف مذهبی و غیرمذهبی برقرار نماید، که نمونه مهم آن جنبش حماس در فلسطین است که از گروههای مقاومت سنی به شمار میرود.
در واقع باید گفت که نه تنها ترویج مذهب شیعه در دستور کار سیاست خارجی ایران وجود نداشته، بلکه جمهوری اسلامی با مشقت فراوان سعی کرده خود را از این موضوع حساسیت برانگیز برای بسیاری از دولتها و گروههای سنی دور نگه دارد تا با چالش تازهای در روابط خارجی خود با گروههای افراطی مذهبی رو در رو نگردد.
بیشترین تحریکات مذهبی را در سالهای گذشته آمریکا و عربستان (حداقل جناحی با نفوذ در دربار سعودی) در عراق، لبنان و در مناطق سنینشین ایران انجام دادهاند که آخرین نمونه آن سرازیر شدن سلاح و پول از سوی عربستان برای سلفیهای ساکن در طرابلس لبنان و درگیریهای شدید با علویهای ساکن در شمال لبنان بود.
از این رو، متهم ساختن ایران به ترویج سیستماتیک مذهب شیعه در مناطق سنینشین بیشتر یک شعار سیاسی و نشاندهنده ترس از روندی طبیعی در تغییر معادله قدرت در منطقه به نفع محور ایران است و زمینه چندان قابل دفاعی برای آن وجود ندارد.