احمد سیف با بررسی ضرب المثلهای موجود در فرهنگهای مختلف به نقد «زن ستیزی» در این فرهنگها میپردازد.
درجائی خواندم که امثال و حکم و ضرب المثل، آئینههائی هستند برای بازگوئی رفتار و منش اجتماعی یک جامعه و یک ملت در گذرتاریخ. سرشار از درسها و آموزش هائی که حتی درگذر زمان نیز ارزش واهمیت خویش را از دست نداده اند و نمیدهند. « ادم به امید زنده است» خب این آدم می تواند آدمی بوده باشد به زمان اشکانیان و هم آدمی بوده باشد هم درس و همکلاس و هم کار من و شما در این دوره و زمانه. تردیدی نیست که امثال وحکم بار اجتماعی و تاریخی دارند و حاوی بخشهائی از دیدگاههای یک جامعه خاص در باره زندگی در کلیت آن اند.
من دراین وجیزه، به اختصار می پردازم به امثال و حکمی که به گمان من، نه علت فاعلی، بلکه انعکاس و یا به عبارت دیگر، بازتابی از باورهای جامعه در برخورد ناصواب به زن است. درموارد مکرر نوشته ام که به گمان من، دیدگاهی که برابری مطلق زن و مرد را در همه عرصهها نمی پذیرد، با همه تظاهراتی که ممکن است داشته باشد، دیدگاهی است عهد دقیانوسی که باید نقد شده و تغییر یابد. و بعلاوه، سروگوشی هم به آب میدهم تا ببینم آیا فقط ما، ایرانی های غیور چنین ایم یا ضرب المثل های دیگران نیز به همین باورها آلوده است. اول از خودمان شروع می کنم.
«اسب و زن و شمشیر وفادار که دید؟» والله دروغ چرا، من یکی علت در کنار هم نهادن این سه را نمیفهمم. من می گویم آن که ندیده است دستش را بلند کند! از آن گذشته، آن چه که درشماری از این ضرب المثلها که بی گمان، دست پخت جامعه و فرهنگ مردسالار ماست، جالب است این که برای این که یک فحشی هم به زنها داده باشیم، حرف مسخره و بی معنی هم زیاد میزنیم.
اگر این نیمی از بلاهت باشد، نیمه دیگرش به این صورت در میآید که در گذر زمان هم، این حرفهای مسخره را بلغور میکنیم کما این که کرده ایم و ظاهرا حالی مان هم نیست که حرف مان بی معناست. این عبارت «شمشیر وفادار» دیگر چه صیغهای است؟ نکته این است که این شمشیر، حالا وفادار یابی وفا را یکی باید به دست بگیرد. چون در غیر این صورت، یک تکه فلز بی بو وخاصیتی است که خود قادر به انجام هیچ کاری نیست. حتی اگر تیزهم باشد، نمی تواند ماست را ببرد تاچه رسد به هرچه های دیگر. ولی ذهنیت مردسالار و یا زن ستیز، چه فرقی می کند، به این جزئیات کار ندارد.
یا مثلا دقت کنید در این ضرب المثل:
« برکنده به، آن ریش که در دست زنان است»
خب مرد حسابی، خیلی نگرانی که ریشت دست زنت بیفتد و مردانگی ات از بین برود، خوب این صاحب مرده را بتراش. نگذار چیزی باشد تا به دست کسی بیفتد! «ریش دست کسی افتادن» البته یک معنای مجازی هم دارد. یعنی اختیار زندگیات دست دیگری باشد. من ازشما می پرسم شما در دوروبر خودتان، چند تا خانواده را میشناسید که مسئولیت تقریبا همه خرده ریز زندگی به دست زن خانه نباشد؟
دراغلب موارد، آقای محترم صبح به صبح کراواتش را می بندد و یا دستی به ریش خضاب بسته و نبسته اش میکشد و میرود سر کار- به خانوارهائی که زن علاوه بر مسئولیت همه خرده ریز زندگی هر صبح مثل آقا به سر کار هم می روند، فعلا کار ندارم- البته که « مسئولیت» پول درآوردن به عهده اوست ولی آیا زندگی فقط به همین جا تمام میشود؟ البته فعلا به این کار ندارم که شماری از مردان ایرانی به فرنگ هم که آمدند کوشیدند همان گونه زندگی کنند که انگار هنوز در اداره ثبت و اسناد نهاوند و تویسرگان کار میکنند یا در یک مدرسه در فریدونکنار معلم ورزش اند. موارد زیادی هم بوده است که حتی « مسئولیت» پول درآوردن هم به عهده زنان بوده است ولی این مردان «خیلی هم باغیرت» ایرانی به این افتخار می کنند که من حتی یک تخم مرغ هم بلد نیستم نیمرو کنم. این افتخار دارد؟ البته گاهی هم اتفاق افتاده است که زنها هم بیش ازاندازه بی دست و پائی نشان دادند که از توصیف بیشتری میگذرم.
«جزع و گریستن دیوانگی باشد و کار زنان»، من که نمی شناسم ولی شما آیا می شناسید مردی را که هیچ گاه در زندگی اش نگریسته باشد؟ خب اگر گریستن، دیوانگی باشد، خوب آقای دیوانه، تو رویت می شود به دیگری می گوئی دیوانه؟
«دختر نابوده به، چون بود یا به شوی شود یا به گور»
اینجا دیگر چه میتوانم گفت؟ یک عمر است دارند درسهای این «قابوسنامه» را را به خورد ما میدهند. در همین عبارت دقیق شوید. نمیدانم متوجه تناقض هستید یا نه؟ دختر را که به محض تولد نمیشود داد به شوی؟ پس اگر بخواهیم پند اخلاقی این بزرگوار را به گوش بگیریم باید دختر را به «گور» کنیم.
شاید بعضیها بگویند ما که دختر نیستیم، خب، باشد به ما چه؟ ولی مجسم کنید، اگر قرار بود که پدران و اجداد ما به این پند گوش فرا بدهند و اگر میدادند لابد همه دختران را «به گور» میکردند و آن وقت لابد من و شما باید از ماتحت پدرهامان زاده میشدیم!
فرانسویها هم «زن» و «اسب» را به یک دیگر وصل میکنند، «زنها و اسبها هیچ یک بی عیب و نقص نیستند» خوب نباشند مگر چیزی هست که بی عیب و نقص باشد؟ البته گاه میشود که ضرب المثل حالت فحش و ناسزا میگیرد: «از دریا نمک بیرون می آید و از زن شر وبلا» حالا به این نکته البته کار ندارند که اگر این درست است، آن وقت، مردهائی که به خاطر همین زنها، که از آنها شر و بلا می آید، حاضرند دست به هر کاری بزنند، کما این که در تاریخ زده اند، باید تا چه پایه ابله و زبان نفهم بوده باشند. آدمی که عقل داشته باشد، آیا خود را به دردسر میاندازد که برای خود «شر وبلا» درست کند؟
این را هم به همت فرانسویان داریم که « ارابه راه را خراب میکند، زن مرد را و آب، شراب را» انگلیسیهای «جنتلمن» ولی در حوزه ضرب المثل زیاد جنتلمن نیستند، میگویند: «زن مثل ازگیل است. همین که برسد ترش میشود»و یا «دو درد بی درمان، باد و زنها.»
آلمانیها معتقدند که« صداقت زنان را مثل معجزه باور نکن» و از آن گذشته، «جائی که زن حاکم باشد، شیطان نخست وزیر است» و البته معلوم نیست که در چنین جامعهای، مردان چکارهاند؟ وقتی زن حاکم باشد و شیطان هم نخست وزیر، شما بیقابلیتها فقط بلدید بنشینید و از این ضرب المثل ها بنویسید! ایتالیائی ها که کارشان به کفر گوئی میکشد: «همه چیز از خدا می آید، به جز زن» و این را هم از این دوستان داریم که «زن فقط هنگامی خوب سخن میگوید که سکوت میکند» می دانم دارند به زنان متلک می گویند ولی اگر سکوت کند که دیگر چیزی نمی گوید و اگر چیزی نمیگوید پس تو از کجا فهمیدی که خوب سخن میگوید یا بد؟ بیخود نگفتهاند که وقتی عقل نباشد، جان در عذاب است.
اسپانیائیها دارند ظاهرا برای بی عقلی خودشان دلیل و بهانه می تراشند که «زن وشراب عقل مرد را از بین می برند» نکته این است که وقتی توی مرد با دانستن این، دنبال زن هم چنان موس موس می کنی و وقت و بی وقت هم شراب نوش جان میکنی، خوب داداش، خودت بی عقلی. چرا گناه را به گردن دیگری میاندازی.
روسها، اندکی به ظاهر مودب ترند، در این ضرب المثل که از قرار بسیار مورد علاقه آقای استالین هم بوده است، «زن باید به رامی بره، به چابکی زنبور عسل، به زیبائی مرغان بهشتی و به وفاداری قمری باشد» تا لابد، مردانی که به کله خری یک قاطر دیوانه، به کون گشادی یک لاک پشت، و به زشتی یک کرگدن و به وفاداری یک گربه اند، عشق شان را بکنند!
لهستانیها، ظاهرا مال دوستتر از دیگراناند، «وقتی دختری به دنیا میآید، مثل آن است که شش دزد به خانه آدم زده باشند» و یا بنگرید به این یکی، « زن سه روز پیش از شیطان زاده شد.» ضرب المثل نویس یادش رفت اضافه کند که دست بر قضا، مرد همزاد شیطان بود. آفریقائیها میگویند «فهم زن از سینههایش بالاتر نمیرود» والبته یادشان می رود اضافه کنند که عقل مرد نیز در «بیضه هایش» متمرکز شده است».
«زن فقط پند واندرز ابلهان را گوش میکند» حالا شما این مثل افریقائی را بگذارید کنار این مثل روسی، و بعد به قول معروف پرتقال فروش را پیدا کنید. «همسر خوب هم چه برده تر باشد، خانم تر است» دوستان عرب ما، فکر می کنند که دارند به زنان گیر می دهند ولی اندک دقت نشان می دهد که چقدر از مرحله پرتاند، «زن بی حیا مثل غذای بی نمک است» خوب باشد، این هم اتفاقا خیلی هم خوب است. اگر ناراحتی قلبی داشته باشید اگر فشار خونتان بالا باشد در هر دوی این موارد غذای بی نمک از غذای نمکدار بسیارهم بهتر است. «اطاعت از زنان آدم را روانه جهنم می کند» این جا هم دوستان، لاف در غریبی میزنند. و یا بنگرید به این ضرب المثل، «زنت را هر صبح کتک بزن، اگر تو دلیلش را ندانی، خودش خوب میداند»
چینیها که قرار است آدمهای زبر وزرنگی باشند از جمله می گویند که «از دهان مار سبز و نیش زنبور، سم واقعی بیرون نمیآید، این سم فقط در قلب زن یافت میشود» ولی بعد توضیح نمیدهند که چه میشود؟ آخر از این هم حرف بی معنیتر میشود. آخر مرد حسابی، اگر این سم واقعی فقط در قلب زنان است که میتواند کارت را بسازد، پس چگونه است که تو درطول تاریخ، در این ولایت چین، مثل خرگوش بچه پس انداخته ای؟ این سم واقعی در قلب زنان بود که تو این همه بچه برای بشریت پس انداخته ای، اگر نبود، نمی دانم تکلیف بقیه دنیا چه میشد؟
هندیهای عزیز هم برای توجیه فقری که دارند، ضمن نکوش «ثروت»، زن را هم نکوهش میکنند و میگویند:«سه چیز ناپایدار است، زن، باد وثروت» جالب این که در جامعهای که حتی در هزاره سوم، نیز از زنانی که شوهرانشان میمیرند می خواهد که خود را نیز بکشند، چون، «لابد بعد از مرگ شوهر، دلیلی برای زنده ماندنشان وجود ندارد» در عین حال، این طوری هم اظهار فضل و فرمایش هم میکند که «حتی شیطان هم برای در امان ماندن از زنان دست به دعا برمیدارد.»
میبینیم که زن ستیزی مختص فرهنگ ایرانی ما نیست و چون این چنین است، ما که نمیتوانیم بر خلاف آن چه که در بقیه کشورهای جهان درجریان است حرکت کنیم. بهترین کار این است که به همین چه تا کنون بوده ایم ادامه بدهیم و حتی سعی کنیم با استقاده از اینترنت و ماهواره و نرم افزار و سخت افزار، برای این دوره و زمانه نیز از این ضرب المثل ها بسازیم که در میان هم قطاران سرشکسته نبوده از دیگران عقب نمانیم.
ضرب المثل های فارسی را از کتاب« تمرین مدارا- بیست مقاله در بازخوانی فرهنگ...» نوشته زنده یاد محمد مختاری، تهران انتشارات ویستار
ضرب المثل های غیر ایرانی از کتاب: « زنان از دید مردان» نوشته بنوات گری با ترجمه زنده یاد محمد جعفر پوینده ، تهران انتشارات جامی، 1378
داستان مقاله ی خانمی به نام شادی صدر که حقوق می خوانند و به عنوان یک فعال در استیفای حقوق زنان و در واقع به عنوان یک فمنیست و یکی از پرچم داران این نهضت معرفی می شود این روزها نقل محافل دنیای وب شده است.
ایشان به کمک همان بلاهت معمول جمهوری اسلامی که به مانند یک انقلابی و توسط افرادی بدون یونیفرم دستگیر و یازده روز در بازداشت نگه داشته شد برای خود این اعتبار را کسب کرد و در واقع بدلیل نداشتن هیچ محملی از فعالیتی موثر و قابل اعتنا در شرایطی که جوانان این مملکت بخصوص این روزها به اتهام پرتاب سنگ به اعدام محکوم میشوند آزاد گردیده و حتی رژیم نیازی به ممنوع الخروج کردن وی ندیده است .
وی با رندی تمام بلافاصله از این موقعیت کاذب سیاسی خود استفاده نمود و مهاجرت کرد و با توسل به ادعای یک مبارز تحت تعقیب قرار گرفته نه تنها در حالی که هزینه دهندگان واقعی در زندانها یا قبرستانها هستند از مواهب زندگی در غرب استفاده می کند بلکه با سوء استفاده و مصادره به مطلوب کردن سالها محرومیت زن ایرانی جوایز مختلفی را پی در پی دریافت می کند و الت دست مقامات دست راستی کشورهای غربی برای استفاده در تخریب وجهه ی بین المللی ایران و همچنین تکمیل ژست آزادی خواهی ایشان می گردد.
انتشار این مقاله که به جرات در هر جامعه ای با فرهنگ والا فقط و فقط خودکشی حرفه ای نویسنده ی آنرا در پی دارد خود به تنهائی می تواند برای هموطنان ما موضوع تامل بیشتر بر رعایت تعادل در تغییر مناسبات اجتماعی مان قبل از ایجاد شعور فرهنگی لازم باشد.
تامل بر اینکه چگونه الگوهای ترقی خواه ما اینچنین واپس گرایانه تر و بسیار متحجرانه تر از آنهائی که نقدشان می کنند می گویند و عمل میکنند.
اما از آن تامل برانگیزتر دفاع اکثریت زنان و تعدادی از مردان از ایراد چنین سخنانی می باشد که اگر با تحلیل عریان و بدون لاپوشانی وضعیت تعاملات جنسی جامعه مورد توجه قرار گیرد قطعن هر ایرانی صاحب انصاف و تفکر سالمی را متوجه ی فاجعه ای رخداده و به حد تقریبن غیر قابل برگشت میکند.
ادعاهای سخیف یکجانبه و بیمار گونه ی نشان دادن مردان ایرانی بلاستثنا به عنوان منحرفین جنسی با استفاده از نوشتن نقدی بر سخنان امام جمعه ی تهران که گفتار وی خروش زنان آنسوی عالم را بوجود آورده و اعلام اینکه حرف و کردار مردان ایرانی از او بدتر است یکطرف و دفاع عده ی کثیری از این اندیشه مبنی بر پلیدی خودشان و یا پدر برادر پسر و یا همسرشان از طرف دیگر نشان از دهها نوع معضل اجتماعی دارد که نباید براحتی آنرا ندیده گرفت.
لطفن ادامه مطلب مبنی بر دعوت تمام اندیشمندان به بررسی بی پرده و شفاف بر مناسبا ت فعلی زن ومرد در جامعه ی شهری ایران را در اینجا بخوانید
http://men-women.clubpage.de
/