یونسکو هفته گذشته اعلام کرد از برگزاری مراسم اصلی روز جهانی فلسفه در ایران منصرف شده و مراسم اصلی همان برنامهای است که در پاریس برگزار میشود. کاوه لاجوردی در وبلاگ خود «نسخه قابل انتشار» به دلایل محتمل غیرسیاسی و نتیجه تلاش برای لغو این برنامه پرداخته شده است.
از سال 2008 قرار بود پاییز امسال کنفرانس فلسفه یونسکو در ایران برگذار شود. یازده روز قبل از موعد یونسکو گفته است «شرایط لازم برای تضمین سازماندهی کارآمد کنفرانس بینالمللی سازمان ملل متحد برآورده نشده است».
کار یونسکو کاملا سیاسی به نظر میآید؛ خبر نیویورک تایمز متمرکز است بر گزارش تلاشهای بعضی افراد، از جمله آقای رامین جهانبگلو و بعضی دیپلماتهای خارجی، برای منصرفکردن یونسکو از همکاری با ایران. خود آقای جهانبگلو هم در ابتدای مصاحبه با تلویزیون فارسی بیبیسی (که به آن خواهم پرداخت) میگویند که بر آناند که لغو مراسم ناشی از فشارهای بینالمللی است، و صحبت میکنند از «پیروزی خیلی بزرگی» برای «روشنفکریِ فلسفی در ایران امروز». در داخل ایران تیتر یک خبر خبرگزاری جمهوری اسلامی این است: «امام جمعه بوشهر: اقدام یونسکو در حق ایران از زشتترین عملکردهای استکبار جهانی است». یک تیتر دیگر ایرنا این است: «معاون وزیر علوم: انصراف يونسكو از شركت در مراسم روز جهانی فلسفه ادامه آپارتايد علمی است».
به نظرم آشکار است که بعضی نهادهای بزرگ جهانی سیاسیکاری میکنند -گروههای اعطاکننده بعضی جایزههای مشهور بینالمللی نمونههای آشکاری هستند- اما امروز صحبت با دوستانی نشانم داد که شاید انگیزه یونسکو کاملا سیاسی یا حقوقبشری [حشو را بر من ببخشایید] نباشد.
برگذاری آبرومندانه کنفرانسهای بزرگ بینالمللی شرایطی دارد، احتمالا بدیهیتریناش اینکه نام سخنرانان مدعو را باید از مدتها پیش اعلام کنند. خانم شهین اعوانی که عضو شورای علمی روز جهانی فلسفه در ایران هستند کمتر از چهل روز قبل از شروع موعود کنفرانس با صراحت میگویند که اسم میهمانان خارجی را اعلام نمیکنند. تا همین امروز هیچ برنامه جزئی مشخصی برای کنفرانس اعلام نشده است. کمتر از یک ماه مانده به زمان مقرر، رئیس همایش در نشست خبریای میگویند «مقالههای دريافتی پس از بررسی هیئت علمی همايش تائيد میشوند»، که نتیجه منطقیاش این است که کار داوری مقالات تمام نشده است. پنداشتنی است که بازدید یکی از مسئولان یونسکو از ایران در هفته اول آبان -که خبرگزاری فارس به آن اشاره کرده است- یونسکو را متقاعد کرده باشد که سازماندهی مناسبی در کار نیست. بیانیه دبیرخانه کنفرانس در ایران هم از غرضورزی سیاسیای صحبت نمیکند. در نبود شواهد موثق، این احتمال را جدی میگیرم که تصمیم یونسکو سیاسی نبوده باشد. حتی خوشحالتر میشوم اگر معلوم شود که موضوع سیاسی نبوده و به ناکارآمدی شورای ایرانی مربوط میشده است.
***
اما حرف اصلیام این نیست. تلاش برای لغو یا تحریم کنفرانس به نظر من کار بدی است. اینکه رابطه جمهوری اسلامی با علوم انسانی (علیالخصوص جامعهشناسی و فلسفه) خوب نیست آشکار است. برای اهل فن، این هم آشکار است که وضع ما در فلسفه -دستکم به معنای غربیاش- بسیار بد است. به شخصه دوست دارم تفکر آکادمیک فلسفی در ایران رایجتر شود، و به نظرم یک راه رسیدن به این مطلوب آمدن فلسفهکاران خارجی به ایران است. کمترین فایدهاش این است که ممکن است دانشجویان ما استادانی از سنخی دیگر ببینند و حرفهای دیگر بشنوند. گمان میکنم صرف آمدن بعضی مشاهیر به ایران نعمتی است و بعید میدانم که اگر بیایند حکومت ایران مانع از این بشود که دانشجویان ما از ایشان درباره موضوعات فنی فلسفه زبان و آرای کواین بپرسند.
آقای جهانبگلو از تورنتو در مصاحبه با بیبیسی فارسی نظرهایشان را درباره مسئولیت مدنی فیلسوفان و رسالت فلسفه در «مملکتی مثل ایران» میگویند. ایشان میگویند که معتقدند ریاست آقای حدادعادل کنفرانس را سیاسی و ایدئولوژیک میکند؛ معتقدند که بحث آزاد در کار نخواهد بود و تعداد زیادی از متفکران ایرانی شرکت نخواهند کرد، و کسانی شرکت میکنند که حکومت ایران در موردشان حساسیتی ندارد.
آقای جهانبگلو لابد اطلاع بسیار دقیقی از وضع دانشجویان و استادان شاغل در ایران دارند؛ اما، به فرض که آقای جهانبگلو درست بگویند، هنوز برای من روشن نیست که چرا نباید فلسفهکاران ما (دستکم آنانی که دولت حساسیتی در موردشان ندارد) از میهمانان خارجی استفاده کنند. وانگهی، هر کس در کنفرانس بزرگی شرکت کرده باشد، میداند که استفادههای علمی از میهمانان به جلسات کنفرانس منحصر نیست، بسا که ایدهای در شام دوستانهای شکل میگیرد و در یک پیادهروی پخته میشود. غیر از این، از برکات این کنفرانسها جلسات نیمه- یا غیررسمی است؛ مثلا ظن قوی من این است که دنبالکنندگان جدی مباحث فلسفی در منطق چیز مهمی را از دست خواهند داد اگر سخنرانی خارج از کنفرانس آقای ویلفرید هاجز در انجمن حکمت و فلسفه را نشنوند.
بعید است اگر پول دولت و پشتیبانی یونسکو نمیبود همه این میهمانان حاضر میشدند به ایران بیایند. به نظرم در حالت ایدهآل آقای جهانبگلو باید از خیر فواید این کنفرانسها گذشت، چرا که حاصلش تبلیغ برای جمهوری اسلامی است. به نظرم تا حدی شبیه این است که اگر شهردار میخواهد رئیسجمهور بشود، مهندسانی که با او مخالفاند نباید برایش پل بسازند—اگر هم ساختند، شهروندانی که مخالف مشی سیاسی او هستند نباید از آن پلها استفاده کنند.
مصاحبهکننده به سهم آمدوشد فیلسوفان غربی در بازکردن فضای کشورهای بلوک شرق اشاره میکند. توضیح آقای جهانبگلو این است که آن اندیشمندان غربی با افرادی از جامعه مدنی کشورهای اروپای شرقی مراوده داشتند نه با نمایندگان دولتی. به نظر میرسد که آقای جهانبگلو دارند میگویند که کسانی که از داخل ایران در کنفرانس شرکت میکنند (یا ممکن بود شرکت کنند) عضو جامعه مدنیِ ایران نیستند و نمایندگان دولتاند. شخصاً یادم نمیآید حتی در زمان آقای خاتمی هم نمایندگی دولت را پذیرفته باشم... غیر از این، تصور آقای جهانبگلو این است که شرکتکنندگان خارجی عاجزند از درک اینکه چه کسی نماینده دولت است و چه کسی عضو جامعه مدنی است—لابد در اروپای شرقی این را بر پیشانی مردم مینوشتهاند تا فیلسوفان بتوانند تشخیصشان بدهند.
آقای جهانبگلو حکمی هم دادهاند در مورد کسانی که در برگزاری کنفرانس مشارکت میکنند: «آنهایی که میخواهند شرکت بکنند، یا اینکه واقف هستند به این رسالت مدنی فلسفه، یا اینکه اصلا برایشان مهم نیست و میخواهند که به هرحال یک کار بسیار بوروکراتیک انجام بدهند». سلام بر شما.
به نظرم خوب است همه مراقب باشیم که ایدئولوژی و موضع سیاسی و تاریخ زندگیمان باعث نشود که سعی کنیم به هر قیمتی به دشمنانمان ضربه بزنیم، حتی اگر قیمتاش سدکردن راه بسط معرفت و توهین به هر کسی باشد که با ما همعقیده نیست.