میثاق پارسا استاد دانشگاه دورتمس در یادداشتی که در وبلاگ یوان کول استاد تاریخ دانشگاه میشیگان، منتشر کرده به تفاوت میان انقلاب ۵۷ ایران و اعتراضات مردم مصر پرداخته است.
یوان کول، در آغاز این گفتوگو، از نگاه صاحب نظرانی که به نظاره جنبش اخیر مردم مصر نشستهاند، این نظریه را مطرح میکند که جنبش مصر با اینکه یک جنبش بنیادگرای اسلامی نیست اما با توجه به حضور جریان اخوانالمسلمین میتواند به بنیادگرایی منجر شود.
در مقابل میثاق پارسا معتقد است که در انقلاب ایران گروههای اجتماعی مختلفی با انگیزههای متفاوت حضور داشتند. او میگوید: اقتصاد ایران متکی به نفت بود که قیمت آن نیز افزایش ناگهانی پیدا کرد اما اکثریت مردم از این افزایش قیمت نفت سهمی نداشتند. به علاوه آنها از حکومت استبدادی شاه ناراضی بودند.
او معتقد است که روحانیت شیعه در انقلاب ایران نقش مهمی داشته اما در عین حال به گفته او این انقلاب به وسیله روحانیون مصادره شد و گروههای اجتماعی و سیاسی دیگر سرکوب شدند. از سوی دیگر به گمان او، روستاییان که نقش کمی در انقلاب ایران داشتند، در فاصله سالهای دهه ۸۰ و ۹۰، بیشترین بهره را از این انقلاب بردند.
تفاوت ساختار اقتصادی ایران و مصر
میثاق پارسا، میگوید که به عقیده او اقتصاد مصر برخلاف اقتصاد ایران، متکی بر نفت نیست. به گفته او، منابع درآمدی مصر را بیشتر صنعت توریسم، کانال سوئز، صادرات کشاورزی و صنایع دستی و البته وام استراتژیک ۱.۵میلیارد دلاری آمریکا تشکیل میدهد. از سوی دیگر مصر به شدت به واردات از کشورهای دیگر وابسته است. بنابراین اگر مصر ایدئولوژی رادیکال انقلاب ایران را دنبال کند، تمام این درآمدهایش ناگهان برباد می رود.
از دید میثاق پارسا، ترکیب گروههای اجتماعی و سیاسی حاضر در جنبش اخیر مصر نیز با انقلاب اسلامی ایران متفاوت است. به عقیده وی، بازار مصر برخلاف بازار سنتی ایران متکی به توریستهای خارجی است و مسیحیان قبطی در آن سهم مهمی دارند، بنابراین بعید است که آنها بخواهند با جریانهای سیاسی ای همراهی کنند که خواهان قطع ارتباط با توریستهای غربی در مصر هستند.
آقای پارسا میافزاید: کارگران یقه سفید (کارمندان، کارکنان اداری و سوداگران خرد) و کارگران یقه آبی (طبقه کارگر صنعتی)، محرکان اصلی جنبش اخیر مصر هستند و گروه ۶ آوریل، متشکل از کارگران جوانی است که نخستین بار مدتی پیش برای افزایش دستمزدها و بهبود شرایط کارشان دست به اعتصاب زده بودند.
به گفته این استاد دانشگاه دورتمس آمریکا، از سال ۲۰۰۴ تا کنون بیش از سه هزار حرکت کارگری در مصر دیده شده است و طی هفتههای گذشته جوانان طرفدار جنبش کارگری، رهبری شورشهای خیابانی را به عهده داشتهاند و برای این منظور شبکه ارتباطی وسیعی در فیسبوک و توییتر راه انداختهاند.
اخوانالمسلمین و نفوذ اندک روحانیون مصر
به اعتقاد آقای پارسا، روحانیون سنی مصر برخلاف روحانیون شیعه ایران، نفوذ زیادی در جامعه مصر ندارند. دولت مصر مسجدها و مراکز نفوذ روحانیون را به شدت کنترل کرده و تحت نظر دارد.
او میگوید: اخوانالمسلمین که بزرگترین تشکیلات مذهبی -اسلامی در مصر است و در سال ۱۹۲۸به وسیله «حسن البنا» بنیانگذاری شده، در سالهای دهه ۴۰ فعالیتهای تروریستی داشته است. اما در دهه ۶۰ این جریان متحول شده و سید قطب، چهره رادیکال این جریان را از رهبری کنار میگذارد و دکترین رادیکال او در مورد غیرمسلمانان را که شامل مسلمانان غیر سنی هم میشد، رد میشود.
جنبش اخوانالمسلمین نقش مهمی در روند مبارزات مردم مصر و جهان اسلام داشته است.
به گفته آقای پارسا، رهبری این جریان، در دهه ۷۰ سعی کرد با دولت انور سادات به آشتی برسد. انور سادات به آنها اجازه داد که در صورت عدم توسل به خشونت و تلاش برای براندازی حکومت، به فعالیت خود ادامه دهند. اخوان المسلمین در دهه۹۰، به مخالفت با جنبش رادیکال جهاد اسلامی مصر برخاستند و به جای آن به مبارزه پارلمانی خود برای کسب قدرت سیاسی بیشتر در مصر ادامه دادند.
این استاد دانشگاه دورتمس آمریکا در پایان به این جمعبندی میرسد که حضور فعالان سیاسی کارگری در جنبش اخیر مصر، بسیار بیشتر از انقلاب ایران است. بازاریهای مصر برخلاف بازاریهای ایران، چندان به روحانیت وابسته نیستند و آنها همانند آیتالله خمینی نفوذی بر این قشر ندارند.
در حالی که بازار ایران در رقابت و ستیز با بورژوازی غربگرای ایران بود، بازار مصر اساسا متکی به توریسم غربی است. به علاوه قدرت و نفوذ جریانهای سیاسی سکولار در مصر بیشتر از جریانهای سیاسی - مذهبی است. از این رو بعید است که در صورت آزادی مشارکت احزاب مخالف در انتخابات آینده مصر، حزب اسلامی اخوانالمسلمین بتواند بیش از یک سوم کرسیهای پارلمان مصر را به دست آورد.
“سئوال اصلی اینجاست که چطور میشود، نیروهای تربیت کرد، که بر محور عقل و علایق ملت ایران، کشور را از آشوب و انقلاب آینده نجات داد و شروع کند به یک تحول عمیق.”
هر وقت شاهنامه را خواندیم و دانستیم که اگر رستم شویم حتما سهراب را می کشیم یه توطه توطه گران... هر گاه که همه چیز سیاه سیاه یا سپید سپید نباشد، هر گاه توانستیم قبل از حرف زدن، به حرف طرف مقابل اندکی بیاندیشیم، هرگاه توانستیم خود را محور وجود و عقل کل ندانیم و قدری از موضغ قرعونی خود و فرعون درون خود دور شویم.... هر گاه توانستیم موقعیت کشور خود را در دنیای حاضر درک کنیم، هر گاه....
اینکه جنبش مصر دقیقا شبیه انقلاب ۵۷ نیست خوب کشف ارشمیدس نیست . اینکه اخوان المسلمین عینا مثل اسلام گرایان ایران نیستند هم کشف بزرگی نیست . اینکه مصر نفت ندارد و ..... بله درست است . اما لبنان هم نفت نداشت . حزب الله درست شد . غزه شیعه نبود حماس درست شد ، الجزایر هم حکومت سکولار داشت و هم شرق گرا بود اما تا دموکراسی شد اسلام گرایان رای آوردند .
شما فراموش میکنید که در ایران هم قرار نبود اینجوری بشود . قرار بود نظامی دموکراتیک و پیشرفته مثل فرانسه بیاید . آمد خیلی عمرش کوتاه بود . وقتی بازرگان اولین دولتی بود در جهان که ۵۰ روز نامه و مجله در ان منتشر میشد و به جز یکی همه علیه او مینوشتند . وقتی یک درصد کمونیست تمام دانشگاه ها ، انتشارات ، خیابان انقلاب ، ... را جولانگاه خود کرده بود و مسعود رجوی صدها هزار جوان را در گروه های چریکی سازمان دهی میکرد و هر روز در هر گوشه ای یک بلوا راه می انداخت ، وقتی ۴ تا چریک فدایی در ترکمن صحرا حکومت کمونیستی نظیر شوروی برقرا ر و قانون گذاری میکردند و اجرا و دولت و قانون را پشم حساب نمیکردند . وقتی در کردستان دولت هواداران عراق و کردستان بزرگ به رهبری یک آخوند مورد حمایت عراق عز الدین حسینی دولت مرکزی را با حمله به پادگانهای ارتش به چالش میکشید . ایت الله ها مشغول قانون گذاری و حکومت در سرتاسر ایران بودند ، قوه قضاییه با چهره جنجالی خلخالی به تنها چیزی که اهمیت نمیداد دولت بود ، هر استانی یک ایت الله بزرگ داشت که به تنها چیزی که اجازه حرکت نمیداد استاندار بود ، ایت الله خمینی با ۴ یار روحانی خودش ساخت مشغول باز پس گرفتن قولهایی بود که در پاریس تاکتیکی داده بود. ( مثل همین اخوان المسلمین که میگوید ما حکومت نمیخواهیم ، ما مثل خمینی نیستیم ، .....). اولین کاری که کرد دور انداختن جمهوری دموکراتیک اسلامی ایران بود . دومین کار قانون اساسی حسن حبیبی را که از روی قانون اساسی فرانسه نوشته شده بود و مجلس موسسان را که بازرگان دنبال ان بود و امیر انتظام فرستاد زباله دان و ..........
فرق بسیار بزرگی است بین آنچه میخواهیم بشود با آنچه خواهد شد .
فرق بسیار بزرگی است بین آنچه فکر میکنیم میشود با آنچه خواهد آمد .
خوشخیالی و خوشبینی خوب است تا جایی که مبتنی بر واقعیات عینی باشد .
اگر مبارک سریع کنار نرود و جای خود را به یک سری تکنوکرات غربگرا مثل البرادعی ندهد هر روز که بماند یک قدم بیشتر اسلام گرایان را به قدرت نزدیک میکند .
درست است که البرادعی از اخوان المسلمین حمایت میشود ولی او مثل بازرگان است . مهره آنها نیست . خواستار ایجاد یک حکومت مذهبی نیست . البته اگر او هم مثل بازرگان بعد ها با افراط گرایی گروه های افراط گرا حذف شود باز همین اتفاق ایران خواهد افتاد . اما خوشبختانه مصر مثل ایران گروه های چریکی کمونیست و اقوام مسلح مثل کردستان و ... ندارد و با هیچ ابر قدرتی همسایه نیست که گروه های وابسته در ان داشته باشد . پس تا حدودی شانس دارد که یک دموکراسی هدایت شده نیمبند را تحت نظارت امریکا برای مدتی تمرین کند تا مردم آمده پذیرش دموکراسی واقعی شوند . تا حدودی .
این نظر دهنده محترم در این پایین حقیقتی را بیان کرده که متاسفانه خریدار زیادی در بازار مکاره سیاسی فعلی در ایران ندارد چون که صحنه گردانانش همانهایی هستند که در ۵۰ سال گذشته امتحان داده و مردود شده اند . حالا با اسم عوض کردن و نقاب زدن دوباره آمدن همان حرفها را یک جور دیگه به خورد مردم میدهند . خوشبختانه اکثریت مردم ایران به هیچ کدام از اینها اعتماد ندارند . دلیل ان هم این است که همه داد میزنند این رژیم رفته و باید انقلاب کرد و تقصیر شکست و دلسردی مردم را گردن رقبا می اندازند اما هیچ کس پا وسط نمیگذارد که زنگوله را گردان گربه بیندازد . جمهوری اسلامی هم نهایت استفاده از این خلا ایجاد شده را میبرد .
کسانیکه اینجا نظراتشان را پست میکنند، به این مسئله توجه کنند، که با توجه به امتحان گروه های مختلف در قبل و بعد از انقلاب، دیگر این گروه ها (از سلطنت طلب گرفته تا کمونیست و مذهبی ذوب در ولایت فتنه، جنبش سبز و امیر کبیر قلابی و اسلامی و یا سکولار و...) قابل اعتماد نیستند.
دامن اینها آلوده است.
سئوال اصلی اینجاست که چطور میشود، نیروهای تربیت کرد، که بر محور عقل و علایق ملت ایران، کشور را از آشوب و انقلاب آینده نجات داد و شروع کند به یک تحول عمیق.
بعید میدانم این مسئله برای قشر متوسط ایرانی جا افتاده باشد. دندان به قلب گذاشتن، راهی بجائی نخواهد برد بلکه توهمات، خرافات، صیغه یا ازدواج کردن حضرت مهدی و ... را بیشتر میکند. ملت ایران تجربه بس کلانی از این توهمات دارد، هم از مذهبی فاسدش که به اسم اسلام مذهب را نجس کرد و هم از سکولار فاسد شرقی غرب اش.
من فکر میکنم باید کسانیکه فکری (محور عقل و علایق ملت ایران) دارند از طریق این کانال، وارد این تربیت نیروی آینده شوند گواینکه کار ساده ای نیست.