محمود کیان ارثی، روزنامه نگار حوزه خاورمیانه، به بررسی تحولات لیبی میپردازد.
سرانجام طرابلس پس از شش ماه جنگهای سخت میان انقلابیون لیبی و نیروهای معمر قذافی سقوط کرد.
سقوط پایتخت لیبی که عملا پایان رژیم قذافی را رقم زد به شکلی بسیار سریع و غیر منتظره رخ داد. هنگامی که از بلندگوهای مساجد پایتخت که همواره زیر نظر حکومت قرار داشتهاند ورود نیروهای انقلابی به شهر اعلام شد، بر همگان آشکار گشت که پایان حکومت ۴۲ ساله قدافی فرا رسیده است.
شادی مردم و انقلابیون در خیابانهای طرابلس و بنغازی وصف ناشدنی است. در ساعتهای اولیه به جز برخی مقاومتهای پراکنده توسط نیروهای وفادار به قدافی، خشونتی در جریان سقوط پایتخت به چشم نخورد.
تنها در منطقه باب العزیزیه که پایگاههای نظامی نیروهای قذافی در آنجا قرار دارد و به شدت حفاظت شده است، درگیریهای شدیدی میان نیروهای انقلابی و مزدوران قدافی رخ داد.
در مجموع ورود آرام نیروهای انقلابی به طرابلس و سقوط بدون خونریزی بخشهای اصلی پایتخت میتواند نشانه امید بخشی از آغاز پایه گذاری رژیم نو در لیبی بر اساس معیاریها مسالمت آمیز و به دور از خشونت باشد؛ خشونتی که در شش ماه گذشته صدمات سختی به مردم و زیر ساختهای لیبی وارد ساخته است.
شش ماه نبرد نفس گیر
معمر قدافی در شش ماه گذشته تمام امکانات مالی و تسلیحاتی خود را به همراه تجربه سیاسی و نظامی که در سالهای گذشته آموخته بود به کار برد تا نیروهای انقلابی را زمینگیر کند.
در حالی که در دو هفته نخست آغاز خیزش مردم لیبی، قذافی به شدت هراسان شده بود و در حال از دست دادن سیطره خود بر امور کشور بود، انتظار میرفت که طرابلس به زودی سقوط کند.
اما در فاصله چند روز، قدافی توانست نیروی خود را بازسازی کرده و ضد حمله برق آسایی علیه نیروهای انقلابی که در شرق لیبی و به طور خاص بنغازی مستقر بودند، آغاز کند.
ضد حمله قدافی چنان قوی بود که نزدیک بود بار دیگر بر شرق کشور سیطره یافته و شهر بنغازی را از انقلابیون مسلح باز پس گیرد.
رهبر لیبی از یکسو با ذخیره بزرگ مالی خود توانست نیروهای تازه نفسی از میان قبایل و خارج از لیبی اجیر کند تا با انقلابیون بجنگند.
به موازات آن، وی از اختلافات قبیلهای در لیبی و شکاف میان مناطق شرقی و غربی لیبی بهره برداری کرده و با بزرگ نمایی خطر القاعده و جریانهای تندرو سلفی سعی در متوقف ساختن پشتیبانی سیاسی غرب از مخالفان و عملیات ناتو علیه لیبی کند.
قدافی سعی داشت به این ترتیب جریانی را که در لیبی بود نه یک جنبش مردمی بلکه صرفا یک شورش مسلحانه علیه حکومت نشان دهد.
اما این مانورها چندان نتیجه بخش نبود.
مخالفان مسلح قدافی توانستند شرق کشور و بنغازی را به پایگاه اصلی انقلاب تبدیل کنند و از آنجا پیشروی خود را به سمت غرب و طرابلس آغاز نمایند.
در این فاصله قدافی با اجیر کردن نیروهایی از کشورهای همسایه از چاد تا الجزایر توانست در چند مرحله انقلابیون را غافلگیر کرده و آنها را وادار به عقب نشینی کند.
نقش ناتو
شگردهای سیاسی و نظامی رهبر لیبی و بیتجربگی و ناتوانی نیروهای مسلح انقلابی سرانجام غرب را پس از مدتی تردید بر آن داشت تا ناتو را به کمک انقلابیون بفرستد.
آموزش فشرده نظامی، کمک تسلیحاتی و بمباران مناطق تمرکز نیروهای وفادار به قذافی دست به دست هم داد تا بار دیگر انقلابیون بر آوردگاه لیبی سیطره یابند.
با این حال در سه ماه گذشته بحثهای زیادی در پایتختهای غربی جریان داشت که باید با قدافی چه کرد؟
این نگرانی وجود داشت که نیروهای القاعده و اسلامگرایان تندرو که در میان انقلابیون نفوذ دارند، با سقوط قذافی بر کشور تسلط یابند.
همچنین از تکرار سناریویی شبیه عراق پس از سرنگونی صدام حسین در لیبی و ایجاد یک خلا قدرت حساب نشده در این کشور نفتی هراس بسیاری وجود داشت.
رهبر لیبی نیز به خوبی از این برگ برای تضعیف انگیزه غرب کمک گرفت و توانست چند ماهی بر عمر رژیم خود بیفزاید.
با این حال، سرانجام گزینه غرب به برکناری قدافی و جایگزین ساختن آن با نیروهای معتدل در میان انقلابیون میل کرد.
در این رابطه ناتو تلاش بسیاری کرد تا امکانات و تسلیحات منحصرا به دست نیروهایی برسد که با القاعده و گروههای تندرو اسلامگرا رابطه ندارند.
از سوی دیگر، دخالت ناتو عملا انقلاب لیبی را به درگیری مسلحانه تبدیل ساخت و بمبارانهای گسترده مناطق مختلف توسط بمب افکنهای ناتو خرابیهای بسیار زیادی در زیر ساختهای این کشور بر جای گذاشت.
بنا به آمارهای سازمان ملل متحد، در طول شش ماه گذشته بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار به زیر بنای اقتصادی و بخشهای نفت و ارتباطات لیبی آسیب وارد شده است.
البته هزینه بمبهایی که ناتو بر سر لیبی ریخته است از میلیاردها دلار اموال بلوکه شدهای که قدافی در بانکهای اروپایی و آمریکا داشت تامین خواهد شد.
از اینرو، ناتو مبلغ هنگفتی به جیب خواهد زد.
در عین حال، میتوان پیشبینی کرد که شرکتهای اروپایی و آمریکایی به زودی به لیبی سرازیر خواهند شد تا نقش خود را برای بازسازی زیر ساختها و صنایع نفتی و غیر نفتی این کشور ایفا کنند.
در این رابطه اخبار منتشر شده درباره بستن قراردادی میان نیکولا سارکوزی رئیس جمهوری فرانسه و هیاتی از انقلابیون لیبی برای دریافت پشتیبانی فرانسه در مقابل اختصاص بخشی از تولید نفت لیبی به پاریس حائز اهمیت بوده است.
میتوان پیشبینی کرد که آمریکا و همپیمانان آن در ناتو، بویژه فرانسه که نقش بزرگی در سرنگونی قدافی داشته است، سهم اقتصادی و نظامی خود را برای لیبی پس از قدافی تدارک دیده و این کشور را به عنوان پایگاهی تازه برای ناتو در آفریقا در نظر گرفته باشند.
لیبی پس از قذافی
مرحله پس از سرنگونی قذافی از چند منظر برای استقرار آرام یک نظم دموکراتیک تازه بسیار تعیین کننده است.
نخست آنکه اینجابجایی به میزان ادامه انسجام مخالفان که در میان آنها طیفهای مختلفی از اسلامگرایان تندرو تا عناصر قبایلی به چشم میخورد، بستگی خواهد داشت.
چندی پیش فرمانده نظامی انقلابیون مسلح توسط مسلحان سلفی به قتل رسید که خود نشانهای از نفوذ بالای جریانات تندرو در میان انقلابیون و همچنین اختلافات شدید داخلی در میان آنها بوده است.
دوم، میزان توانایی غرب و جناحهای انقلابی طرفدار آن برای مهار نیروهای تندرو سلفی و القاعده است تا بر کشور سیطره نیابند.
با توجه به ابراز نگرانی رئیس شورای انتقالی انقلابی لیبی درباره فعالیت این عناصر، باید دید در روزهای آینده مساله نفوذ این جناحها چه سمت و سویی پیدا کرده و بر سیطره انقلابیون بر حکومت چه تاثیری بر جای خواهد گذارد.
سوم، پرهیز از افتادن انقلابیون به دایره انتقام گیری کورکورانه و پیروی از تعصبات قبیلهای است تا به این ترتیب مانع از ایجاد هرج و مرج در این مرحله گردد.
در صورتی که روند کنونی به دور از این تنشها طی شود و نظام تازه به دور از خشونت و درگیریهای داخلی استقرار یابد، سرنگونی قدافی بیش از پیش به نقطه الهام بخشی برای انقلابهای مردمی در منطقه تبدیل خواهد بود و میتواند امیدی برای کسانی باشد که در حال مبارزه با رژیمهای استبدادی هستند.
اما در غیر این صورت، هر گونه خشونت و درگیری شدید بویژه در میان انقلابیون و گروههای تشکیل دهنده آن میتواند تردید بزرگی برای مردم کشورهای دیگر در مبارزه علیه حاکمان استبدادیشان ایجاد نماید.
رخدادهای چند روز آینده در لیبی نه فقط برای مردم این کشور سرنوشت ساز است که برای مردم سایر کشورها از سوریه تا بحرین اهمیت بسیاری دارد.
چقدر رقت انگیز است وضعیت دیکتاتور جنایتکاری که در سوراخ موش رفته و هر از چند گاهی ان پسر دالقکش را با یک من ریش و ۲۰ نفر طرفدار دزدانه می آورد دم در هتل محل خبر نگرانی که حتا اجازه خروج از آنجا ندارند نمایش من هنوز نفس میکشم را با بازی با بعضی از این قدرتهایی که با آنها ۴۲ سال سر و سر داشته مایوسانه بازی میکند . یادمان نرفته الصحاف را که تا آخرین لحظات وقتی که تمام عراق سقوط کرده بود و پشت سرش انفجارها دیده میشد میگفت همه چیز تحت کنترل است .
اما رقت انگیزتر از ان وضعیت این فراماسونری مارکسیست های روسی است که هنوز با دیدن نفس های آخر این جنایتکار قلبشان گرم و شا د میشود . خودنویس میگوید پسر قذافی آزادانه !!! آمد به هتل .
در کشوری که ۴۲ سال مردم را با روش برده داری و نوکر سازی و جاسوس گماری مارکسیستی اداره کرده اند اینکه هنوز دو سه تا موش لابلای مردم باشند ، یا چند نوکر دوچهره که دمشان به برخی قدرتها وصل باشد و موجبات فرار او را فراهم آورده باشند بسیار طبیعی است ولی پرده آخر نمایش که بزودی به دست همین مردمی که حتا کشورهای غربی را سورپرا یز کردند با گرفتن آسان تریپولی ، اجرا خواهد شد او نیز چون صدام و مبارک به دادگاه عدالت سپرده میشود . اما نه دیکتاتورها درس میگیرند ، نه مارکسیست های ایرانی .