به زودی دولت خودگردان فلسطینی درخواست عضویت کامل در سازمان ملل متحد را به دبیرکل این سازمان ارئه میدهد. محمود کیان ارثی، خبرنگار حوزه خاورمیانه، نگاهی دارد به تاثیرات این تلاش و نیز آینده اسرائیل در منطقه.
درخواست تشکیل دولت خودگران فلسطین قرار است به رای مجمع عمومی سازمان ملل متحد گذاشته شود تا ۱۹۲ کشور عضو این مجمع به آن رای بدهند.
با توجه به رایزنیها و مواضع بیان شده از سوی دولتهای مختلف جهان، انتظار میرود حداقل ۱۳۰ کشور عضو سازمان ملل به این طرح رای مثبت بدهند تا به این ترتیب رسما تشکیل کشور فلطسینی در مرزهای ۱۹۶۷ اعلام شود.
اقدام دولت خودگردان برای طرح تشکیل دولت فلسطینی که به معنای دور زدن شورای امنیت سازمان ملل متحدبوده، ناخشنودی رهبران اسرائیل و آمریکا را در پی داشته است.
انتظار میرود در صورت طرح تشکیل کشور فلسطینی در شورای امنیت، آمریکا از حق و تو علیه آن استفاده کند.
از همین روست که فلسطینیها سعی دارند با کشاندن موضوع به مجمع عمومی سازمان ملل، میزان استقبال جهانی از طرح تشکیل کشور فلسطینی را نشان داده و اسرائیل و متحدان غربی آن را در موضع انفعال اخلاقی قرار دهند.
انقلابهای عربی و فلسطین
جنجال و کشمکش دیپلماتیک بر سر اعلام تشکیل دولت فلسطینی باعث شده تا موضوع فلسطینی که در پی انقلابهای عربی به حاشیه خبرها رفته، بود بار دیگر در مرکز توجهات قرار گیرد.
هر چند تحولات چند ماه گذشته باعث شده بود تا مساله فلسطینیها به مانند گذشته در رسانهها و افکار عمومی پیگیری نشود، اما رخ دادهای خاورمیانه پس زمینه تازهای برای کشمکش کهنه اعراب و اسرائیل به وجود آورده است.
از یک منظر، اعلام تشکیل کشور فلسطینی در مرحلهای دشوار از تاریخ اسرائیل صورت میپذیرد.
انقلابهای عربی که به سرنگونی حسنی مبارک، رئیس جمهوری پیشین مصر انجامید، مهمترین دستاورد صلح اسرائیل را در معرض تهدید قرار داده است.
روابط تل آویو با ترکیه نیز به شدت تیره شده و این در حالیست که ایران کم و بیش به عنوان یک قدرت منطقهای رو به هستهای شدن به مسیر خود ادامه میدهد.
حزبالله در لبنان دولت را در اختیار گرفته و قدرت آن درمقایسه با دوران پیش از جنگ ۳۳ روزه در سال ۲۰۰۶ بسیار بیشتر است. حماس نیز در غزه وضعیت بسیار بهتری از هنگام سرنگونی مبارک به این سو پیدا کرده است.
البته جدا از این عوامل برونی، سیاستهای افراطی حکومت اسرائیل، تداوم کشتار غیر نظامیهای فلسطینی و ادامه اشغال مناطق وسیعی از خاک فلسطینیها به انزوای تل آویو در میان همسایگانش و در جامعه بین المللی کمک کرده است.
این انزوا به گونهای است که نخست وزیر ترکیه به تازگی از اسرائیل به عنوان یک «بچه لوس» که هر کاری میخواهد انجام میدهد، یاد کرده است.
این مجموعه عوامل، به بهبود موقعیت بینالمللی فلسطینیها انجامیده است و از این رو محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطینی، با اعتماد هر چه تمام در حال گام برداشتن به سوی جلسه مجمع عمومی سازمان ملل متحد و اعلام تشکیل کشور مستقل است.
این درحالیست که حتی فشارهای آمریکا و دولتهای اروپایی مانند فرانسه یا هلند که تحت تاثیر لابی صهیونیستی به محمود عباس فشار آوردهاند تا از این اقدام منصرف شود، سودی نبخشیده است.
دو دهه گفتگو برای کشور فلسطینی
برای فلسطینیها وضعیت کنونی با آنچه که در دو دهه پیش در اسلو میگذشت بسیار تفاوت کرده است.
در سال ۱۹۹۳ یاسر عرفات، رهبر فلسطینیها، در شهر اسلو پیمانی را با اسحاق رابین، نخست وزیر وقت اسرائیل، امضا کرد که مبنای روند صلح خاورمیانه قرار گرفت.
بر اساس این پیمان قرار شد که دو کشور مستقل یکی اسرائیلی و دیگری فلسطینی تاسیس شود: کشور اسرئیل در مرزهای ۱۹۴۸ و کشور فلسطینی در مرزهای ۱۹۶۷.
بر این اساس، اقلیت یهودی تقریبا ۶۰ درصد سرزمین تاریخی فلسطینی را به دست میآورد و بقیه ۴۰ درصد، یعنی همان مناطق داخل مرزهای ۱۹۶۷، به اکثریت عرب میرسید.
از آن هنگام که یاسر عرفات ناگزیر به پذیرش شروط پیمان اسلو شد تا اکنون که حزب الله و حماس به دو بازیگر مهم در کنار گوش اسرائیل تبدیل شده و مصر و ترکیه از حلقه دوستان تل آویو خارج شدهاند، وضعیت بسیار تفاوت کرده است.
در آن زمان، عرفات یکی از مهمترین حامیانش یعنی صدام حسین را از دست داده و به دلیل مواضعش در جنگ عراق و کویت، در میان حکومتهای عرب از قاهره تا ریاض منزوی شده بود.
ناوگان جنگی آمریکا که به دنبال حمله طوفان صحرا به منطقه خلیج فارس گسیل شده بود، به اسرائیل موقعیتی بسیار برتر در مذاکرات میداد.
از اینرو، فلسطینیها ناگزیر بودند صلحی را بپذیرند که مبانی آن در جهت منافع راهبردی اسرائیل بود.
البته اسرائیلیها هیچگاه به آنچه در اوسلو به دست آوردند راضی نبودند.
مذاکرات بعدی نشان داد که آنها همه شهر بیت المقدس و بخشهای بزرگی از کرانه باختری را نیز میخواهند.
در عین حال، از رهبران تشکیلات خودگردان میخواهند تا به طور کلی فکر بازگشت آوارگان فلسطینی را از سر خارج کنند.
همین مسائل به مرور باعث شد تا کشتی مذاکرات صلح خاورمیانه به گل نشیند؛ تا آنجا که دیگر کسی راه حل دو کشور برای دو ملت فلسطینی و اسرائیلی را جدی نمیگیرد.
اسرائیلها در بیست سال گذشته با پشتیبانی بدون قید و شرط کاخ سفید، هر آنچه میخواستند کردند تا سهم بزرگتری از همان بخشهایی از خاک فلسطین که در اوسلو به عرفات قول داده بودند تصاحب نمایند.
از روزی که قرارداد اسلو بسته شد تا همین امروز، ماشین عظیم شهرک سازی اسرائیلیها حتی برای یک لحظه هم متوقف نشده است.
چه هنگامی که حزب راستگرای لیکود بر سر کار بوده و چه آن زمان که حزب کارگر در اسرائیل زمام امور را به دست گرفته است، سیاست خلق «واقعیتهای موجود بر زمین»، آنگونه که خود اسرئیلیها مینامند، به طور همه جانبه ادامه داشته است.
البته نباید فراموش کرد که پشتیبانی تمام عیار واشنگتن و چراغ سبز اتحادیه اروپا و همچنین همکاری مصر دوران مبارک و اردن با تل آویو، دستان اسرائیل را برای اجرای سیاستهای توسعه طلبانه خویش باز گذاشته است.
به هر صورت، سرانجام کار به آنجا رسید که کرانه غربی که قرار بود همه آن در قالب مناطق موسوم به ۱۹۶۸ به فلسطینیها داده شود، توسط شهرکهای اسرئیل چند تکه شد.
دولت خودگردان که همه اعتبار خود را در گرو راه حل تشکیل دو کشور نهاده بود، روز به روز بیاعتبار گشت.
حتی وقتی باراک اوباما بر سر کار آمد و قولهای بزرگی به دولت خودگردان برای فشار به اسرائیل و متوقف کردن توسعه شهرکها داد، باز هم آب از آب تکان نخورد.
پس از آن، اسرائیل طرحهای تازه تری برای افزایش شهرکهای یهودی نشین در عمق مناطق ۱۹۶۷ پیاده کرد و اوباما کلامی نگفت.
این روند بیست ساله، زمینه اقدام دولت خودگردان برای طرح تشکیل کشور فلسطینی در سازمان ملل به شمار میرود.
برای محمود عباس و دیگران مانند روز روشن است که از راه گفتگو با اسرائیل هیچ چیزی به دست نخواهد آمد.
به باور مسولان دولت خودگردان، اسرائیلیها جنون غصب زمین داشته و هیچگاه به بازگشت آوارگان و تقسیم بیت المقدس رضایت نمیدهند.
آمریکا و اروپا نیز هیچ انگیزهای برای فشار به اسرائیل ندارند.
محمود عباس اخیرا تلویحا گفته است که اگر تشکیل دولت فلسطینی رای نیاورد، تشکیلات خودگردان را منحل اعلام خواهد کرد.
این سخن نشان دهنده اوج ناامیدی فلسطینیها از مذاکرات و عملکرد جامعه بین المللی است.
زمان به نفع فلسطینیها
با این حال، شکی نیست که زمان به نفع طرف فلسطینی جریان دارد.
آنها حمایت قدرتهای اصلی منطقه را از ایران تا ترکیه و از مصر تا عربستان در پشت سر خود دارند.
اسرائیل که روابط خود را اکنون با همه این دولتها در تنش میبیند، شاید ناچار شود به طور جدی تری برای گفتگو با فلسطینیها وارد عمل شود تا بتواند حداقل مرزهای خود را با یک دولت فلسطینی تثبیت نماید.
البته این نتیجه گیری زود هنگامی است و هنوز باید دید تحولات انقلابهای عربی سرانجام به چه سمتی خواهد چرخید.
اما یک نکته روشن است و آن اینکه مساله فلسطین به عنوان یک موضوع نمادین و محوری در منطقه خاورمیانه باقی خواهد ماند.
هر چند انقلابهای عربی و تحولات از شرق تا غرب منطقه خاورمیانه، مجال چندانی برای پوشش رسانهای مساله اعراب و اسرائیل باقی نگذاشته، اما پس از گذار منطقه از این مرحله، مساله اعراب و اسرائیل بار دیگر در قلب تحولات منطقه قرار خواهد گرفت.
البته در آن مرحله، آرایش نیروهای و قطبهای منطقهای با آنچه پیش از این بود تفاوتهای بسیاری خواهد کرد.
در این رابطه سفر رجب طیب اردوغان، نخست وزیر ترکیه به مصر و دیدار احتمالی وی از باریکه غزه نشانه مهمی به شمار میرود.