مجید رفیعزاده، تحلیلگر ایرانی-سوری و محقق مرکز مطالعات بینالمللی وودرو ویلسون، در یادداشتی برای مردمک به تحلیل نگاه ایران و غرب به جنبشهای خاورمیانه پرداخته است.
از زمانی که جنبشهای دموکراتیک که در تونس جرقه خورد، در سراسر منطقه مانند آتشی سرکش شعلهور شدهاند، جمهوری اسلامی ایران و کشورهای غربی (مخصوصا امریکا، انگلیس و فرانسه) به یکدیگر درباره تلاش برای مصادره جنبشهای عربی به گونهای که منافع اجتماعی-سیاسی خود را تامین کند، انتقاد کردهاند.
عواقب و نتایج این انقلابها و نیز ماهیت دولت آینده در این کشورها، تاثیر بهسزایی در تعادل قدرت منطقه به نفع ایران یا اتحادیه اروپا و ایالات متحده خواهد داشت.
به گفته رهبر ایران، آیتالله علی خامنهای، غرب به هر وسیلهای تلاش میکند تا از بهار عربی سودجویی کند. او در یک سخنرانی که از رسنههای ملی پخش میشد، به غرب و اسراییل هشدار داد که از جنبشهای ضد دولتی خاورمیانه سودجویی نکنند. این سخنرانی، دردسرهایی را بیان میکرد که در تهران درباره اتفاقاتی که در کشورهای همسایه، مخصوصا سوریه ایجاد میشود.
او اشاره کرده است: اتفاقاتی که امروزه در مصر، تونس، یمن، لیبی، بحرین و تعدادی کشور دیگر در حال رخ دادن است، برای جامعه اسلام مهم و سرنوشت ساز هستند.
در عین حال او گفته است: اگر امپریالسم و قدرتهای استکباری و صهیونیسم، از جمله حکومت ظالم و مستبد ایالات متحده، موفق شود که شرایط موجود را به نفع خود استفاده کنند، جهان اسلام قطعاً در دهههای آینده با مشکلات بزرگی مواجه خواهد شد.
از طرف دیگر، غرب، مخصوصاً ایالات متحده، فرانسه و انگلیس، نگران هستند که رهبران ایران از بهار عربی برای گسترده کردن نفوذ و برنامههای آیندهشان در خاورمیانه، استفاده میکنند.
آنها به حکومت ایران انتقاد میکنند که چرا این قیامهای عربی را «بیداری اسلامی» میخواند که از انقلاب اسلامی سال ۱۹۷۹ الهام گرفته است؛ انقلابی که به سرنگونی شاه حامی آمریکا، محمدرضا پهلوی، و بهقدرترسیدن روحانیون تندرو منجر شد.
آمریکا این جنبشها را به عنوان تلاش برای دموکراسی، حاکمیت قانون و آزادی بیان میبیند. علاوه بر این، آنها قویا با برچسبزنی ایران بر این جنبشها به عنوان حرکتهایی ضد امپریالیستی و ضد غربی مخالفند.
در این باره رهبر جمهوری اسلامی گفته است: چه کسی فکر میکرد مزدوران آمریکایی و صهیونیستی منطقه یکی پس از دیگری سقوط کنند؟ این دست قوی ملتهای اسلامی است.
ایالات متحده اعتقاد دارد که ایران از جنبشهای عربی برای رفع توجه جامعه جهانی از برنامه هستهای ایران به تغییرات اجتماعی-سیاسی در کشورهای عربی همسایه استفاده میکند.
رهبران ایران نگرانند که دولتهای عربی آینده متشکل از نخبگان تحصیلکرده در غرب باشد که به طور طبیعی با غرب متحد باشند و با ارزشهای غربی مطابقت داشته باشند که موجب افزایش ایدهآلهای بازار آزاد و آزادی اقتصادی شود. این امر تنها موجب افزایش تاثیر غرب در منطقه میشود که در نتیجه آن تهدیدی برای منافع سیاسی اجتماعی دولت ایران، مخصوصا با توجه به علاقه آن به خلیج فارس، به شمار میآید.
همانگونه که انتظار میرود، جمهوری اسلامی ایران، سیر جنبشهای منطقهای را زیر ذرهبین دارد تا از آنها در جهت منافع سیاسی، اقتصادی و ملی خود استفاده کند. صرف نظر از این مسائل، جنبشهای کنونی که در کل جهان عرب میخروشند، دارای دو مشخصه مشترک هستند.
اول، هدف آنها ایجاد یک نظم اجتماعی پسا اسلامگرایانه است. پسا اسلامگرایی به معنی ضد دین بودن نیست، بلکه به عبارت بهتر، جنبشی است که حقوق مدنی و دین را با هم ترکیب میکند.
این نسل جدید تلاش میکند تا حقوق و دینداری، آزادی و ایمان و اختیار داشتن و دین را با هم بیامیزد.
به جای تاکید بیش از اندازه بر واجبات، پسا اسلام گرایی بر حقوق، اجرای قانون و پلورالییم در مقابله با تبعیت از یک فرد مقتدر تاکید دارد. علاوه بر این، هدف آن پیوند اسلام و ارزشهای مدرن از جمله فردیت، دمکراسی و آزادی است.
نسل جدید مخالف سکولاریزم نیست. در عوض برای تحقق سکولاریزم از طریق تلاش برای آزادی از حکومت استبدادی و دین سالاری صلب، تلاش میکند. گروه وسیعی از مردم، شامل جوانان، دانشجویان، زنان و کارمندان دولت ندای اجرای حقوق فردی، مجازات و تساوی حقوق زن و مرد سر دادهاند.
مقاومت روزانه و تلاش مردم عادی که جرقههایی بود که تظاهراتهای موجود را آتش میزد، مقامات سیاسی را مجبور کرده است که تغییرات الگویی بسیار مهمی را آغاز کنند.
دوم، مقاومت مردمی کنونی در جهان عرب، بیشتر بر محور تلاش علیه گرسنگی، فقر و بیکاری است تا نافرمانی عمومی.
طبق آمار سازمان ملل، حدود ۲۵ درصد از مردم خاورمیانه زیر خط فقر زندگی میکنند. در کشورهای دیگر مانند سوریه این رقم به ۳۰ درصد میرسد. در حالی که گروه کوچکی از جوامع ثروتمند طبقه بالا که در کشورهای مختلف عربی زندگی میکنند قادر به اندوختن ثروت زیادی بودهاند، اکثریت مردم با ملحق شدن به دسته رو به افزایش طبقه کارگری، دچار کاهش کیفیت زندگی بودهاند.