نسخه آرشیو شده
اینفوگرافی: طول حاکمیت زمام داران کشورهای عربی

از بهار تا زمستان عربی
عکس از AP
از میان متن

  • در واقع زلزله‌ای که در پس بهار عربی آمد، شکاف‌های خفته در جوامع کشورهای عربی را فعال ساخته است؛ شکاف‌هایی که در یک جا رنگ مذهبی دارد و در جای دیگر رنگ قبیله‌ای و طایفه‌ای.
محمود کیان ارثی، خبرنگار حوزه خاورمیانه
پنج‌شنبه ۱۵ دی ۱۳۹۰ - ۱۸:۳۰ | کد خبر: 67684

یک سال بیشتر از عمر بهار عربی نمی‌گذرد. اما تغییرات و پیامدهای آن برای ساختارسیاسی و اجتماعی کشورهای خاورمیانه بسیار طولانی مدت به شمار می‌رود.محمود کیان ارثی به بررسی تاثیر و پیامدهای بهار تا زمستان عربی می‌پردازد.

با اینکه برخی کشور‌ها مانند لیبی، سوریه، بحرین، یمن، مصر و تونس مستقیما از رخ دادهای سال گذشته تاثیر پذیرفتند و در مقابل برخی دیگر مانند ایران یا الجزایر شاهد اعتراض گسترده یا تغییر نظام حکومتی خود نبودند، هیچ کشوری در منطقه از تاثیرات بهار عربی دور نمانده است.

نگران از سرایت آتش‌ها اعتراض‌ها، برخی مانند پادشاهی‌های عمان و مغرب دست به اصلاحات فوری زدند و برخی مانند امارات متحده عربی یا عربستان سیاست سرکوب را تشدید کردند.

روند انقلاب‌های منطقه از تونس آغاز گشت؛ کشوری کوچک در شمال آفریقا که سال‌ها تحت دیکتاتوری زین العابدین بن علی قرار داشت.

جرقه اعتراضی که با خودسوزی جوان دستفروش تونسی در دسامبر گذشته زده شد به فاصله بسیار کوتاهی به سرنگونی زین العابدین بن علی و فرار وی و خانواده ش به عربستان انجامید.

انقلاب تونس چنان سریع به سقوط الیگارشی ۲۳ ساله بن علی انجامید که چند روز بعد در مصر شخصی به پیروی از دستفروش تونسی دست به خود سوزی زد تا جرقه انقلابی مشابه در مصر زده شود.

پس از آن مردم در مرکز شهرهای مهم از جمله قاهره گرد هم آمدند و تا برکناری حسنی مبارک از قدرت حاضر به خروج از خیابان‌ها نشدند.

انقلاب مصر نیز به مانند انقلاب تونس زمان کوتاهی را تا سرنگونی رژیم حاکم طی کرد. ۱۸ روز بیشتر از نخستین جرقه اعتراض طول نکشید تا مردم معترض، مبارک را که سی سال در قدرت بود وادار به کناره گیری کنند.

در لیبی نیز قیامی مشابه آغاز و مردم در اواسط فوریه در شهر بنغازی به خیابان‌ها آمدند تا علیه حکومت چهل ساله سرهنگ قدافی راهپیمایی کنند.

زیر و رو شدن نظام‌های حاکم در مصر و تونس و سرعت خیره کننده تحولات این دو کشور در آستانه بهار گذشته، این تحولات را به بهار عربی موسوم کرد، بهاری که آزادی مدنی و عدالت را بشارت می‌داد.

اما با رسیدن نسیم این بهار به لیبی، بحرین، یمن و سوریه، طوفانی برخاست که هنوز کسی نمی‌داند در پس گرد و غبار آنچه چیزی در انتظار خواهد بود.

در بحرین این اعتراض‌ها به سختی سرکوب شد و بسیاری کشته یا به زندان انداخته شدند.

در یمن خیزش مردمی به نوعی جنگ داخلی و اختلافات قبیله‌ای انجامید.

در لیبی کشور میان نیروهای موسوم به انقلابی در شرق و وفادارن قدافی در غرب تقسیم شد و در ‌‌نهایت با دخالت نظامی ناتو و تلفات و خسارت‌های بسیار سنگین، معمر قدافی سرنگون گردید.

در سوریه اعتراض‌ها که از مناطق حاشیه نشین و شهرهای دور از مرکز آغاز شده بود با سرکوب خشن حکومت این کشور روبرو شد و به مرور حملات ارتش سوریه با مبارزه مسلحانه و زد و خوردهای طایفه‌ای روبرو گشت.

این تحولات خونین باعث شده تا بسیاری نه از بهار عربی که از یک زمستان عربی سخن به میان آورند.

در واقع زلزله‌ای که در پس بهار عربی آمد، شکاف‌های خفته در جوامع کشورهای عربی را فعال ساخته است؛ شکاف‌هایی که در یک جا رنگ مذهبی دارد و در جای دیگر رنگ قبیله‌ای و طایفه‌ای.

این مساله باعث نگرانی اقلیت‌های دینی در مصر، سوریه و لبنان شده است.

این نگرانی در سایه افزایش قدرت اسلام سیاسی و نفوذ فزاینده گروه‌هایی مانند اخوان المسلمین در مصر و تونس تشدید شده است.

حتی پیروزی سلفی‌ها در برخی حوزه‌های انتخاباتی در مصر به نگرانی‌ها درباره قدرت گرفتن جریان‌های اسلام گرای افراطی دامن زده است.

در حالی که زمان چندانی از سرنگونی قدافی در لیبی نمی‌گذرد، برخی گروه‌های افراطی دست به حمله به مراکز اهل تصوف و تخریب ضریح برخی زیارتگاه‌ها زده‌اند.

اکنون پرسش اساسی در برابر ناظران این است که آیا افزایش قدرت اسلام سیاسی به معنای سیطره افراط گرایان اسلامی بر کشورهای منطقه خواهد بود یا خیر؟

دومین مسئله نگران کننده که با تحولات بهار عربی همزاد شده است، افزایش تنش‌های منطقه‌ای و رقابت قدرت‌های خارجی برای بهره برداری از تحولات در کشورهای عربی بوده است.

در بخش آینده این یادداشت به بررسی تاثیر این تحولات بر کشورهایی که شاهد انقلاب یا اعتراض‌های گسترده بوده‌اند خواهیم پرداخت.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

آگهی