برخی والدین تصور میکنند که گذاشتن محدودیت برای کودکان، به آنها این احساس را میدهد که دوست داشته نمیشوند، درحالیکه آنها واقعا احساس میکنند که بیشتر دوست داشته میشوند.
برخی والدین تصور میکنند که گذاشتن محدودیت برای کودکان، به آنها این احساس را میدهد که دوست داشته نمیشوند، درحالیکه آنها واقعا احساس میکنند که بیشتر دوست داشته میشوند.
بسیاری از کودکان به طور طبیعی نیاز دارند که بیشتر ازطرف بیرون نظمی برایشان گذاشته شود تا رفتارشان هدایت شود.
برای کودکان خردسالی که توان گذاشتن محدودیت برای خود را ندارند، دانستن این که والدین برایشان محدودیت گذاشتهاند، حس امنیت و آرامش میآورد.
اگر چه ممکن است کودکان با اشتیاق ازبرخی قوانین پیروی نکنند، اما محدودیتهای عادلانه و منطقی نه تنها به آنها فرصت میدهد تا بدانند که از آنها چه انتظار میرود، بلکه به آنها حس امنیت نیز میبخشد.
کودکانی که میآموزند در کودکی با اصول و محدودیت زندگی کنند، در آینده نیز خوشحالتر و خوشرفتارتر خواهند بود.
برای ایجاد فهم درست و غلط
تا زمانی که کودک هنوز آمادگی درک تفاوت بین درست و نادرست را ندارد، شما میتوانید به او این درک را از طریق آنچه انجام میدهید و آنچه میگویید، بدهید.
گذاشتن محدودیتها برای کودک در حال حاضر منجربه آن میشود تا آنها کار نادرست را انجام ندهند و ازعواقب و خطرهای جسمی یا روانی آن در امان باشند.
این خودداری به تدریج منجر به درک بیشتر کودک نسبت به علل این محدودیتها از سوی والدین میشود.
ایجاد و افزایش احساس کنترل خود
یادگیری زندگی با محدودیت برای بقا در جامعهای که پر از محدودیت است، ضروری به نظر میرسد.
یادگیری زندگی با محدودیت از دوران اولیه زندگی به کودک کمک میکند تا احساس کنترل خود را پایهریزی کند و آن را گسترش دهد.
اگر کودک شما فرصت آن را نیابد که دست کم چند قانون کوچک را در سن پایین دنبال کند، رعایت قوانین زیاد بعدی در زندگی برایش دشوارتر خواهد بود.
مقاومتهای نخست کودک کاملا طبیعی است اما تدریجا او شروع به پذیرش محدودیتهایی خواهد کرد که برایش گذاشته شده است.
یاددادن احترام به حقوق و احساسات دیگران
کنار گذاشتن محدودیتها برای کودک به این بهانه که او یک کودک خردسال است، فرصت کافی به او نمیدهد تا حقوق دیگران را بشناسد و خود را ملزم به احترام به آن سازد.
مثلا سن پایین کودک دو ساله توجیه نمیکند که او بتواند موی خواهر یا برادرش را بکشد یا مجله مادرش را پاره کند، بدون آن که پیامدهایی بر کار او مترتب باشد.
وجود محدودیت و انضباط به کودک کمک میکند تا از یک کودک خردسال خودمحور به کودکی مسئول، دلسوز و مهربان تغییر کند.
احتمال بیشتر شاد بودن در آینده
پرورش یافتن در محیطی که دارای محدودیت و نظم است، کودک را بیرون از خانه بیشتر دوستداشتنی میکند.
کودکانی که در محیط آسانگیرانه، جایی که هر کس اجازه دارد هر کاری میخواهد بکند بزرگ میشوند، بیرون از خانه محبوب نیستند.
کودک غیرمنضبط با وارد شدن به دنیای واقعی غالبا با ناکامیها و ناراحتیهای زیادی روبهرو میشود که شادی او را در زندگی کم میکند.
حمایت بیشتراز کودک، خانه و بهداشت خانواده، اکنون و در آینده
وقتی کودک بزرگتر میشود، تدریجا درمییابد که شما برای او قواعد و محدودیتهایی گذاشتهاید، زیرا شما به فکر او، دیگران و خانه هستید.
وقتی شما به او میگویید که باید کلاه یا دستکش داشته باشد زیرا بیرو ن از خانه خیلی سرد است، او خواهد دانست که شما نمیخواهید او بیمار شود یا سرما بخورد.
وقتی شما اصرار دارید که او سر ساعت معینی بخوابد، او تدریجا درخواهد یافت که شما میخواهید او خوب استراحت کند و وقتی صبح از خواب بیدار میشود، شاداب و سرحال باشد.
وقتی شما اصرار دارید که اسباب بازیهایش را جمع کند و سرجایش بگذارد، او میفهمد که شما میخواهید وسایل و اسباببازیهای او خوب و سالم باقی بمانند تا او بتواند بازهم با آنها بازی کند و در محیطی تمیز و مرتب به سر برد.
محدودیت زیاد اثر منفی روی کودکان خردسال دارد
اگر شما قانونمندی خانه را چنان زیاد کنید که مانند یک منطقه پلیسی شود، کودکتان یاد خواهد گرفت که یا قوانین را نادیده بگیرد، چون بیش ازحد تحمل او است، یا طغیان میکند زیرا محدودیتها در تعارض با گرایش طبیعی او به استقلال است یا خود را برای رعایت محدودیتها خسته و خموده میکند.
کودکانی که درخانه به شدت تحت محدودیت و قوانین بسیاری هستند، غالبا فاقد خودانضباطی خارج ازخانه و دورازچشم والدین میباشند. کسانی که هرگز اجازه نداشتهاند که از خود انتخابی داشتهباشند، ممکن است به بزرگسالانی تبدیل شوند که قادر نباشند انتخابهای منطقی کنند.
محدودیتها به قدر محکم بودن، باید منطقی و عادلانه باشند
قوانین دلخواه مانند «تو امروز نمیتوانی بیرون بازی کنی چون من نمیخواهم» یا غیرمنطقی مانند انتظار از یک کودک خردسال که همیشه اسباببازیهایش را خودش جمع کند یا همیشه در خانه آرام حرف بزند، تنها منجر به تحریک طغیانهای بعدی میشود.
قوانین باید تقویت شوند تا موثر باشند
پشتکار والدین در این زمینه اهمیت فراوان دارد. قواعدی را وضع کنید که احساس میکنید به قدری به آنها باور دارید که حاضرید به طور کامل آن را تقویت کنید و روی آنها پافشاری کنید.
تعیین محدودیت بستگی به اولویتهای هر خانواده دارد
همان طور که قوانین از کشوری به کشور دیگر متفاوت است، از خانوادهای به خانواده دیگر نیز میتواند متفاوت باشد.
در برخی خانهها راهنرفتن روی مبل یا نرفتن داخل اتاقها با کفش، یک قانون است.
در خانهای دیگر دستنزدن به وسایل یا میز تحریر پدر یا مادر بسیار مهم است.
دربیشتر خانهها رعایت برخی آداب اساسی مانند سلام گفتن، تشکر کردن، میان صحبت کسی داخل نشدن یا حرف ناسزا نگفتن، از انتظارات مهم اولیه است.
سعی کنید تعداد قواعد و محدودیتها را منطقی و مناسب سن کودکان نگه دارید و محدودیتهایی را وضع کنید که برای کودکان، مفید و اجرای آن برای والدین، راحت باشند.