مجموعهای از عکسهای رضا دقتی، عکاس سرشناس ایرانی، در پارک «لاویلت» پاریس به نمایش در آمده است. به مناسبت این نمایشگاه که تا 13 دی ماه ادامه دارد با او گفتوگو کردیم.
«یک زمین، یک خانواده»؛ این عنوان نمایشگاه جدید عکس رضا دقتی در پاریس است که 25 شهریور افتتاح شد و تا 13 دی ماه ادامه دارد.
رضا دقتی را با کارهای فراوانی میشناسیم. حتی آنها که اهل عکاسی یا علاقهمند به آن نیستند، او را با طرح «ما همه ندا هستیم، ما همه یک صدا هستیم» میشناسند. بر اساس این طرح تظاهرکنندگان در پاریس نقابی با تصویر ندا به صورت گذاشتند و دقتی، تصویر آنها را ثبت کرد و حالا یکی از آن عکسها همراه با پرترههای دیگر در پارک «لاویلت» پاریس به نمایش گذاشته است.
عکس: maryam/webistan
پارک لاویلت از پارکهای معروف و بسیار بزرگ پاریس، با نشانههای مختلف معماری است. در این پارک 26 ساختمان قرمز با فاصلهای معین از هم قرار گرفتهاند و آقای دقتی، 22 پرتره با ابعاد بسیار بزرگ را روی آنها قرار داده است؛ پرترههایی از مردمانی ناشناخته از اقوام و سرزمینهای گوناگون، از کودک تا پیرمرد و پیرزن.
در این میان اما، سه چهره شناخته شده وجود دارد؛ بینظیر بوتو، احمد شاهمسعود و دختری با نقاب ندا. گفتوگو با او را از چهرههای شناخته شده و دلیل انتخاب آنها آغاز کردیم.
چرا از میان آن همه چهرههای سرشناس که از آنها عکاسی کردید، تصویر بینظیر بوتو و احمدشاه مسعود برای این نمایشگاه انتخاب شد؟
این پارک نقطه عطفی میان پاریس و حومه آن به شمار میآید، درواقع یک مرز است. ازطرفی اطراف این پارک مهمترین تمرکز ملیتهای مختلف دنیا در پاریس است. درواقع این پارک متعلق به آنها و مردم دنیاست. هدفم همیشه این بوده است که از طریق چهرههای ناشناخته با مردم ارتباط برقرار کنم اما درباره این پرترهها میخواستم دو مسئله مهم را مطرح کنم. یکی نقش زنان در دنیای غیر غرب است. غربیها سنگ زنان را به سینه میزنند اما تعداد زنان فعال در پارلمان کشورهای اروپایی و دیگر حوزههای سیاسی بسیار کم است. با خانم بینظیر بوتو از زمان دانشجوییاش دوست بودم، پیش از این که وارد سیاست شود. او مقابل دیکتاتوری مانند ضیاءالحق ایستاد و با او مبارزه کرد و در یک مبارزه انتخاباتی برنده شد و به نخستوزیری رسید. برای من مهم بود که چنین زنی را به مردم معرفی کنم.
و درباره احمد شاهمسعود؟
به عقیده من مسعود یک شخصیت جهانی مهم است که شخصیتاش و اهمیت کاری که انجام داده، ناشناخته مانده است. او همیشه میگفت که من نمیگذارم کشورم زیر چکمه روسها بماند، یک دانشجوی ساده رشته راه و ساختمان بود که در نهایت توانست ارتش روس را به زانو دربیاورد و همین مسئله باعث از بین رفتن اتحاد جماهیر شوروی و ریختن دیوار برلین شد، ولی هنوز شناخته شده نیست. به همین دلیل او را انتخاب کردم.
فکر نمیکنید تضاد تصویر این دو شخصیت با دیگر عکسها مثل تصویر یک پسربچه سیاهپوست، سؤالبرانگیز باشد؟ قصد داشتید این تضاد را برجسته کنید؟
همیشه سعی میکنم در کارهایم پرسش ایجاد کنم، کارهای من جوابی در خود ندارند، بلکه سؤالبرانگیز هستند. این دو شخصیت سیاسی از نگاه کسانی که آنها را نمیشناسند، از نظر پرتره بودنشان انتخاب شدهاند نه به دلیل شخصیتشان. همه این چهرهها هزاران سؤال با خود دارند.
با توجه به سابقه کار در حوزه معماری، چهطور توانستید این تصاویر را با عناصر معماری داخل این پارک ارتباط دهید؟
این 26 ساختمان قرمز (Follies) مجموعهای از شاهکارهای معماری به نام برنارد تومی (Bernard Tschumi) است که 20 سال پیش ساخته شدهاند. مسئولان پارک متوجه شدند بعد از 20 سال دیگر مردم به آنها توجه نمیکنند. حدود سه سال پیش از بسیاری از هنرمندان دنیا خواستند کاری کنند تا زندگی این ساختمانهای قرمز عوض شود. پیشنهاد من این بود که با توجه به رفت و آمد مردمی از اقوام گوناگون در این پارک، اگر بتوانیم پرتره افرادی از ملیتهای مختلف را اینجا بگذاریم، هر کدام از آنها که میآیند به نوعی به دنبال کشور خود میگردند و این نوعی چیستان ایجاد میکند. این پیشنهاد پذیرفته شد و پس از آن به دنبال بررسی نحوه انتخاب پرترهها بودیم.
چه نکات دیگری را برای انتخاب عکسها در نظر داشتید؟
باید به این موضوع هم فکر میکردم که چهرهها از پشت درختان چگونه دیده میشوند و اگر درختان برگ نداشته باشند این عکسها چهطور به نظر میرسند. نکته دیگر این بود که عکسها را به همه جای این ساختمانها نمیشد نصب کرد، به همین دلیل چند مهندس وضعیت استقامت عکسها در باد و هوای طوفانی را محاسبه کردند، این محاسبهها سه ماه طول کشید.
یکی از تصاویری که در این نمایشگاه دیده میشود، تصویر دختری است با نقاب «ندا». یکی از کارهای شما که حداقل در فضای مجازی بسیار مورد استقبال قرار گرفت طرح عکاسی از تظاهرکنندگان با نقاب ندا بود. فکر میکنید تصویر «ندا» تا چه زمان موضوعیت جهانی خواهد داشت؟
چند روز پیش که همراه حدود 100 بازدید کننده در حال تماشای کارها بودیم، وقتی مقابل این تصویر رسیدیم، پرسیدم: «چند نفر از شما فیلم ندا را دیدهاید؟» حدود 80 نفر از آنها فیلم ندا را دیده بودند و داستان آن را میدانستند. یک مسئله این است که داستان ندا به هر حال به نوعی وارد تاریخ شده است و مسئله دیگری که من میخواستم مطرح کنم، «همصدا» بودن همه بود. در یکی از سخنرانیهایم ماجرایی از سال نوی چینی تعریف کردم و به نظر من این مسئله به قدرت گرفتن کشور چین در دنیا مربوط است. چینیها برای جشن سال نو ماسک و نقاب زیاد درست میکنند، یکی از سمبلهای آنها برای نشان دادن قدرت، اژدها است. زیر آن اژدهای بزرگی که در آن جشن میرقصد، حدود 50 نفرهستند که هر کدام چوبی در دست گرفتند و تا نیمه بدنشان زیر اژدهاست. درواقع اژدها همان پنجاه نفر هستند، در حالیکه صورت هیچکدام معلوم نیست، اما اگر ما بخواهیم با پنجاه ایرانی یک اژدها درست کنیم، مطمئن باشید که هرکدام از آنها سوراخی در شکم اژدها درست خواهد کرد که سر خود را بیرون بیاورد و خود را نشان بدهد. به نظر من این یکی از مشکلات عمده ایران و ایرانیهاست.
و شما با نقاب دختری که به نماد آزادیخواهی ایرانیان بدل شده است، میخواهید با این ویژگی مقابله کنید؟
بله، این که بتوان ایرانیان را وادار کرد که پشت یک ماسک قرار بگیرید، با یک اسم، یک صدا و آنهم نه هر ماسکی و نه هر آدمی، بلکه کسی که دیگر هیچکس نمیتواند بگوید با آن مشکل دارم. دیگر مانند پرچم سیاه و سفید و سبز نیست. از این جهت به نظر من مهم بود و هست که این چهره، به عنوان یک سمبل زنده بماند و جریان داشته باشد.
برای این نمایشگاه یک دختر را انتخاب کردید که پشت نقاب ندا قرار دارد، چرا یک مرد نمیتوانست ندا باشد؟
من میخواستم یک زن باشد، مشابه همان داستانی که درباره بینظیر گفتم. به نظر من تمام مشکلات بیشتر کشورهای منطقه مانند ایران، افغانستان و پاکستان و حتی آسیای مرکزی از آنجا ناشی میشود که زنان امکان رشد و دستیابی به مراکز مهم تصمیمگیری قدرت و امور فرهنگی و مطبوعاتی را نداشتند. به نظر من تنها راهی که میتواند به ایجاد جامعهای بهتر در ایران کمک کند این است که بتوانیم کاری کنیم که زنان بیشتر مسئولیتهای مطبوعاتی و فرهنگی و آموزشی را به عهده بگیرند. تمام کارهایی هم که من در بنیاد «آینه» در افغانستان شروع کردم بر این اساس استوار است که زنان در این سه زمینه فعالتر بشوند و مطمئنم که پس از چند نسل آنها میتوانند دنیا را عوض کنند. زنان امکان جنگ را تا مقدار زیادی از بین میبرند. داستان ندا از این نظر برایم مهم است که میتوانم روی مسئله زنان کار کنم.
هیچکدام از این پرترهها نبود که بخواهید نسبت به بقیه برجستهتر به نظر بیاید؟
نخواستم بین عکسها تفاوتی بگذارم، چون تأثیری که هر عکس روی افراد میگذارد با تأثیری که روی من میگذارد متفاوت است. نوع ارتباط من با عکسها به عنوان عکاس به گونه دیگری است در حالیکه من به دنبال ارتباط عکس با بیننده هستم و در نهایت بیننده از هر عکس خوشش میآید یا نه، آن را برجسته میکند و یا برایش سؤالبرانگیز میشود.