نسخه آرشیو شده

پدیده میان‌مایه‌نویسی، یا نسخه پیشرفته ادبیات عامه‌پسند
عکس از ketabesevvom.com
از میان متن

  • بخش مهمی از نویسندگان و منتقدان امروز جامعه ادبی ایران، به زعم خود دلایل متقنی برای گسترش یافتن «میان‌مایه‌نویسی» که نسخه ارتقاءیافته «عامه‌پسند‌نویسی» است، ارائه می‌کنند.
مصطفی خلجی
پنج‌شنبه ۰۴ اسفند ۱۳۹۰ - ۱۵:۵۳ | کد خبر: 69118

ادبیات عامه‌پسند در بازار نشر ایران رونق مضاعف گرفته است. اما این ژانر هنوز موافقان و مخالفانی در میان نویسندگان و منتقدان دارد.‏

درباره این‌که ادبیات داستانی ایران به ویژه رمان فارسی در سال‌های اخیر پربار بوده یا نه اختلاف نظر است، اما اغلب نویسندگان و منتقدان ادبی نسبت به این که ادبیات معاصر ایران به سمت نوعی «پوپولیسم» یا عامه‌پسندنویسی رفته است تردیدی ندارند.

این یقین به حدی رسیده که در شماره هفتم مجله «تجربه» که تاریخ دی ماه امسال را بر خود دارد و به ادبیات دهه هشتاد ایران پرداخته، آمده است: «هجوم عامه‌نویس‌ها در دهه هشتاد شگفت‌انگیز بود.» 

عامه‌پسندنویسی، انتخاب نویسندگان یا جبر روزگار؟

در چند سال گذشته، شدت گرفتن سانسور و تأثیرش بر فعالیت نویسندگان و ناشران ایرانی، سبب شده عامه‌پسند‌نویسی که همواره در تاریخ ادبیات معاصر ایران حضور داشته، نقشی پررنگ‌تر و رنگ و لعابی تازه‌تر بگیرد و به «راه‌حل» برای خروج از بحران ادبی تبدیل شود.

زمانی در ایران، عامه‌پسندنویس‌هایی که این عنوان را پذیرفته بودند آثارشان را در کنار آثار بزرگان ادبیات منتشر می‌کردند، اما در شرایط کنونی، عدم انتشار کتاب از سوی نویسندگان معتبر و نامدار، زمینه را برای ورود نویسندگان جوان و تازه‌کاری فراهم کرده که بدون داشتن برچسب «عامه‌پسندنویس» آثار نسبتا پرفروشی منتشر می‌کنند که از سوی منتقدان و حتی خودشان «میان‌مایه» توصیف می‌شود.

هرچند برخی باز معتقدند که سانسور دولتی آن‌چنان برنده و تیز شده، که عرصه را بر این نوع نوشتن نیز تنگ‌ کرده و هنوز «میان‌مایه‌نویسی» هم آن چنان که باید در ادبیات ایران شکل نگرفته است.

اما آیا فقط سانسور، عامه‌پسندنویسی را در جامعه ادبی ایران رواج داده است؟ مروری بر عقاید و نظرات برخی از نویسندگان و منتقدان نشان می‌دهد که جواب این سوال منفی است.

پیش از هر چیز، لازم است تأکید شود که همه نویسندگان و منتقدان از عبارت «عامه‌پسند» در مورد کتاب‌هایی که این روزها منتشر می‌شوند استفاده نمی‌کنند، بلکه همان‌طور که اشاره شد برخی این آثار را «متوسط» یا «میان‌مایه» می‌دانند که محصول طبقه متوسط ایران است و برای همین طبقه اجتماعی نیز نوشته می‌شود.

این گروه از نویسندگان و منتقدان نه تنها «میان‌مایه‌نویسی» را مذمت نمی‌کنند، بلکه آن را می‌ستایند و دلیلی بر مردمی بودن آن می‌دانند.

به عنوان نمونه بلقیس سلیمانی در میزگردی که نشریه تجربه برگزار کرده، گفته است: «یکی از مهم‌ترین اتفاق‌های دهه هشتاد این بود که رمان بیشتر به سمت مردم رفت و کالا شد. به طور کلی فرهنگ جهانی متمایل به توده‌ها شده و در حال مردمی‌تر شدن است.»

این نویسنده می‌افزاید: «امروز چون هر کس می‌تواند بنویسد، نوشتن عمومی شده و انسان امروز به طرف میان‌مایگی می‌رود. این در تمام ساحت‌هاست از سیاست و اقتصاد گرفته تا فرهنگ.»

مدیا کاشیگر هم در همین میزگرد گفته است: «ما در جامعه‌ای هستیم که ارزش‌هایش، ارزش‌های طبقه متوسط است و از جمله این ارزش‌ها فرهنگ است. به خاطر خواست طبقه متوسط ما، خوشبختانه زمینه بیرونی گسترش رمان فراهم شد و نویسندگان ما این را فهمیدند و توانستند به نیازی که در بازار ایجاد شده پاسخ بدهند.»

بنابراین بخش مهمی از نویسندگان و منتقدان امروز جامعه ادبی ایران، به زعم خود دلایل متقنی برای گسترش یافتن «میان‌مایه‌نویسی» که نسخه ارتقاءیافته «عامه‌پسند‌نویسی» است، ارائه می‌کنند.

این نوع دفاع از ادبیات عامه‌پسند، پیش‌تر نیز وجود داشته و به هیچ وجه منحصر به ظهور طبقه متوسط در ایران نمی‌شود.

گاهی طرفداری از عامه‌پسندنویسی چنان بالا می‌گیرد که گفته می‌شود: «اگر ادبیات عامه‌پسند نباشد، کتاب جدی محکوم به فناست.»

اما «عامه‌پسندنویسی» یا «میان‌مایه‌نویسی» چیست و چرا به زعم برخی دیگر از نویسندگان و منتقدان مضر است؟

عامه‌پسندنویسی از نیاز بشر به شنیدن قصه که ربطی به تاریخچه پیدایش داستان و رمان ندارد ناشی می‌شود، اما تفاوتش با ادبیات جدی این است که این نیاز و هیجانات ناشی از آن را به سطحی‌ترین شیوه ممکن برآورده می‌کند.

آنچه در همه دنیا از جمله ایران، به نام داستان عامه‌پسند و با تیراژ بالا فروخته می‌شود بیش از آن که حاصل عرق‌ریزان روح نویسنده باشد نتیجه یافتن راهی برای سرگرم‌کنندگی است.

تکنیک‌ها و مضامین ضعیف، جهان‌بینی ساده بر اساس خیر و شر مطلق، استفاده از عناصر فراطبیعی، حضور تیپ به جای  شخصیت، و فراوانی کلیشه‌ها در عامه‌پسندنویسی، مخاطب را به سوی کشف روابط یک ماجرا نمی‌کشاند بلکه در عوض با عدم تحریک قوه تعقل، او را به «تعطیلی تفکر» دعوت می‌کند.

اما مضرات عامه‌پسندنویسی به همین‌جا ختم نمی‌شود. واقعیت این است که آثار عامه‌پسند با ویژگی‌های اساسی‌شان می‌توانند موجب تبلیغ فرهنگ سنتی و در مواردی باورهای منسوخ شوند.

مروری بر داستان‌های عامه‌پسند فارسی نشان می‌دهد که در همه این آثار، زن و مرد همچنان نقش سنتی خود را حفظ کرده‌ و عناصری نظیر «غیرت» و «بکارت» هنوز ارزش تلقی می‌شود.

اما میان‌مایه‌نویسی نیز که مهم‌ترین ویژگی‌اش ستایش از زندگی روزمره و تجربه شخصی است، در ادامه همین «عامه‌پسندنویسی» قابل بررسی است.

مهم‌ترین نکته‌ای که مخالفان میان‌مایه‌نویسی مطرح می‌کنند، این است که اگر در عامه‌پسندنویسی تفکر به محاق می‌رود، در میان‌مایه‌نویسی بحث خلاقیت و جهان‌های متفاوت منتفی می‌شود.

احمد غلامی، نویسنده و منتقد ادبی، در میزگرد نشریه تجربه گفته است: «این بحث خیلی خطرناک است؛ یعنی شکل‌دادن و تئوریزه کردن میان‌مایه‌ بودن به نفع ادبیات نیست و ما را از آن ادبیات ناب و چیزی که فکر می‌کنیم بابت‌اش رنج کشیده می‌شود تا صدا و شوکی به جامعه باشد تهی می‌کند. این که کتاب به کالا تبدیل شود یعنی به شیء تبدیل شده و دیگر تأثیرش را از دست می‌دهد.»

«عامه‌پسندنویسی» یک پدیده اجتماعی و نه ادبی

از سویی شاید آثار عامه‌پسند یا میان‌مایه را بتوان آینه زمانه دانست. آینه‌ای که وضعیت اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه را به خوبی نشان می‌دهد.

در شرایطی که صنعت نشر کشور به دلیل سانسور و ناامیدی نویسندگان جدی، با مشکل جدی روبه‌رو است، طبیعی است که نویسندگان و ناشران به سراغ «تقاضاهای روزمره‌» بروند که تا حدودی راحت‌تر می‌تواند از سد سانسور گذر کند.

هدف این نوع ادبیات، عامه مردمی است که به قول مدیا کاشیگر دچار «یک جور خستگی اجتماعی» است.

این منتقد ادبی معتقد است: «طبقه متوسط از متوسط بودنش راضی است و می‌گوید لطفا مزاحم‌ام نشوید! من دارم برای زندگی‌ام زحمت می‌کشم و هزار چیز مانند ترافیک و آلودگی و ... را تحمل می‌کنم، اما با این پیتزا حال می‌کنم دیگر، این حال را از من نگیر!»

به نظر می‌رسد جامعه کنونی ایران نیز از این «عامه‌پسندنویسی» یا «میان‌مایه‌نویسی» لذت می‌برد و پدیده و پیام اجتماعی این سال‌های ایران نیز همین است.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

آگهی