نسخه آرشیو شده

زوال عقل؛ تنهایی پرهیاهوی مارکز
گابریل خوزه گارسیا مارکز، رمان‌نویس، روزنامه‌نگار، ناشر و فعال سیاسی کلمبیایی / AP Photo/Miguel Tovar
از میان متن

  • اگر قرار باشد از سه تم اصلی آثار گابریل گارسیا مارکز نام برده شود، مهم‌ترین تم تنهایی است. تنهایی فقط در عنوان مشهورترین اثر گابو نیست، تنهایی در تاروپود تمام آثار گابریل گارسیا مارکز رخنه کرده است.
پژمان فتحی
یکشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۱ - ۱۲:۵۷ | کد خبر: 71914

جیمی گارسیا مارکز، برادر گابریل گارسیا مارکز روز شنبه، ۱۷ تیرماه رسماً اعلام کرد که قدیمی‌ترین بازمانده تاریخ جایزه نوبل ادبیات، به زوال عقل مبتلا شده است.

پانزده سال مانده تا گابو، مثل شخصیت‌های رمان مشهورش «صدسال تنهایی»، کل تاریخ تنهایی را تجربه کند. اگرچه او به اندازه تمام شخصیت‌های آثارش تنها بوده است. مگر یک انسان چقدر می‌تواند این‌همه تنهایی را بفهمد و با آن کنار بیاید؟

وقتی برادر گابریل گارسیا مارکز روز شنبه رسماً اعلام کرد که قدیمی‌ترین بازمانده تاریخ جایزه نوبل ادبیات، به جنون پیری مبتلا شده، شاید دوستداران میلیونی آثار او، هرچه را که همچون زوال عقل سزای او نبود، هرچه ناسزا که به زبان‌شان آمده نثار روزگار و تقدیر کرده باشند.

گابریل گارسیا مارکز، مشهورترین نام تاریخ سرزمین کلمبیا، این روزها نه به دلیل شاهکارهای ادبی‌اش، بلکه به دلیل از دست دادن یکی از اساسی‌ترین مشخصه‌های انسان، عقل در سرخط اخبار قرار گرفته است.

شیفتگان آثار مارکز شاید به سختی بتوانند باور کنند مردی که در سرزمین خیالی ماکاندو، جهانی شگفت‌انگیز و هزارتو خلق کرد، عقلی را که در سبک رئالیسم جادویی با آن از مرزهای واقعیت فراتر رفت، از دست داده باشد.

اگرچه برا‌درش جیمی مارکز دیروز در یک سخنرانی در دانشگاه کارتائنا تاکید کرد که زوال عقل در خانواده مارکز سابقه داشته، اما این واقعیت چیزی از اهمیت این خبر نمی‌کاهد. تنهایی، احساس است، احساسی که عقل، ریشه‌اش را در تمام وجود انسان و جهان ذهنی و عینی‌اش می‌گستراند.

اگر قرار باشد از سه تم اصلی آثار گابریل گارسیا مارکز نام برده شود، مهم‌ترین تم تنهایی است. تنهایی فقط در عنوان مشهورترین اثر گابو نیست، تنهایی در تاروپود تمام آثار گابریل گارسیا مارکز رخنه کرده است.

وقتی در یکی از مصاحبه‌های مارکز از او پرسیده شده بود که ریشه احساس تنهایی جاری در آثارش کجاست، گفته بود: من فکر می‌کنم این مشکلی است که همه دارند. هرکسی به شیوه خودش احساس تنهایی و راه‌های ابرازش را دارد. تنهایی، در آثار بسیاری از نویسندگان وجود دارد، هرچند که بعضی از آن‌ها ناخودآگاه ابرازش کرده‌اند.

جهان پیچیده در افسون و جادوی صدسال تنهایی اگرچه در بستری کاملاً تخیلی خلق شد، اما گابریل گارسیا مارکز آن را از خاطراتش از دوران کودکی‌اش در خانه روستایی پدربزرگش الهام گرفت.

او از ۱۸ سالگی می‌خواست رمانی درباره خانه پدربزرگ‌اش که در آن‌جا بزرگ شده بود، بنویسد. چون به دنبال یافتن لحن مناسبی برای این داستان بود، کنارش گذاشت، تا این‌که در سال ۱۹۶۵، در ۳۸ سالگی به خانه پدربزرگش برگشت و ۱۸ ماه هر روز بدون وقفه نوشت و حاصلش رمان «صد سال تنهایی» شد.

او در آثار دیگرش از جمله «عشق سال‌های وبا»، «گزارش یک قتل از پیش اعلام شده»، «کسی به سرهنگ نامه نمی‌نویسد»، «پاییز پدرسالار» و «از عشق و شیاطین دیگر» با مفهوم تنهایی و خاطرات دوره کودکی‌اش درگیر شده است.

گابریل گارسیا مارکز که در کلمبیا به «گابو» مشهور است در خطابه نوبل خود از تنهایی گفت: تفسیر واقعیت ما از دریچه الگوهایی که مال ما نیست، تنها ما را غریب‌تر و تنهاتر می‌سازد.

ابتلا به بیماری سرطان در سال ۱۹۹۹، برای مارکز توفیقی اجباری شد تا به نگارش خاطراتش بپردازد. او درباره این دوره گفت: روابطم را با دوستانم به حداقل رساندم، دوشاخه تلفن را کشیدم، سفرها و همه برنامه‌های جاری و آینده‌ام را لغو کردم و خودم را وقف نوشتن خاطراتم کردم.

در سال ۲۰۰۲، گابریل گارسیا مارکز اولین جلد از خاطرات سه‌جلدی‌اش را با عنوان «زنده‌ام تا روایت کنم» منتشر کرد که اندک زمانی بعد، این اثر به زبان فارسی نیز ترجمه شد. در مارس سال ۲۰۰۸، آخرین رمان او با نام «خاطرات دلبرکان غمگین من» منتشر شد.

یک ماه بعد او اعلام کرد که دیگر نمی‌نویسد، اما مدتی بعد نوشتن را از سر گرفت. انتظار می‌رفت به زودی رمانی دیگراز او و جلد دوم خاطرات‌اش منتشر شود. اما جیمی گارسیا مارکز دیروز گفت که او دیگر نمی‌تواند بنویسد.

گابریل گارسیا مارکز، یکی از محبوب‌ترین نویسندگان معاصر در ایران بوده است.

رمان «صد سال تنهایی» چهار سال پس از انتشارش، به فارسی ترجمه شد. بهمن فرزانه این کتاب را از زبان ایتالیایی به فارسی ترجمه کرد. این ترجمه از صدسال تنهایی پس از انقلاب سال ۱۳۵۷، مدت‌ها در ایران اجازه چاپ نیافت، اگرچه ده‌ها هزار نسخه زیراکس آن به‌طور زیرزمینی به فروش رفت. در این سال‌ها ترجمه‌های متعددی از این کتاب منتشر شد تا این‌که انتشارات امیرکبیر سال گذشته ترجمه بهمن فرزانه از این کتاب را تجدیدچاپ کرد.

دیگر آثار مارکز نیز در ایران منتشر شده و با استقبال روبه‌رو شده‌اند. انتشار آخرین رمان او نیز در ایران خبرساز شد. کاوه میرعباسی در سال ۱۳۸۶، این رمان را به فارسی ترجمه و انتشارات نیلوفر ان را منتشر کرد. چاپ اول این کتاب در عرض سه هفته تمام شد و بعد از آن با دستور محمدحسین صفار هرندی، وزیر ارشاد دولت نهم توقیف شد.

در آبان ماه سال ۱۳۸۵ نیز گفته شد که این نویسنده بزرگ کلمبیایی به دعوت سفارت کلمبیا به ایران سفر می‌کند.

قرار بود او اواخر فرودین سال بعد به ایران بیاید، اما ۲۶ فروردین ماه ۱۳۸۶ معاون فرهنگی سفیر کلمبیا اعلام کرد که پزشک معالج مارکز در پاسخ به سوال سفیر مکزیک رسماً اعلام کرد که این سفر انجام نخواهد شد و وضعیت جسمی او اجازه مسافرت طولانی را به وی نمی‌دهد.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

آگهی