نسخه آرشیو شده

بازخوانی کتاب‌های ممنوعه: عقرب روی پله‌های راه‌آهن اندیمشک
حسین مرتضاییان آبکنار، این کتاب را در سال ۸۶ نوشت
از میان متن

  • حسین مرتضائیان آبکنار خود دوره خدمت سربازی‌اش را در سال‌های ۶۷-۱۳۶۵ گذرانده، همان سال‌هایی که ایران به سوی شکست پیش می‌رفت. روزهایی که طی بیش از دو دهه گذشته تصویر جبهه‌های جنگ‌اش از سوی حاکمیت مخدوش شده تا مبادا دست مردم به جناب تقدسی که درست شده برسد و واقعیت جنگ برملا گردد
پژمان فاتحیان*
پنج‌شنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۱ - ۱۹:۳۴ | کد خبر: 74079

شخصیت‌های رمان عقرب کسانی هستند که از بد حادثه دوره‌ خدمت سربازی‌شان با زمان جنگ همزمان شده و مجبور شده‌اند ۲۴ ماه از عمرشان را در لاتاری جنگ بگذرانند.

«عقرب روی پله‌های اندیمشک» اولین رمان‌ حسین مرتضائیان آبکنار است. این رمان در دومین سال از ریاست جمهوری محموداحمدی‌نژاد و در دوران وزارت محمد‌حسین ‌صفار هرندی و معاونت فرهنگی محسن پرویز مجوز گرفت و منتشر شد. شاید بتوان این دوره را سخت‌ترین دوره‌ نشر کتاب در ایران دانست. دوره‌ای که در آن روند اعطای مجوز به کتاب‌ها به صورت قطره‌چکانی انجام می‌شد. اما یکی از بحث‌انگیزترین آثار جنگ ایران در همین دوره روانه بازار شد.

«عقرب روی پله‌های راه‌آهن اندیمشک»  رمانی ضدجنگ است که با دیگر آثاری که در یک دهه‌ اخیر با چنین مضمونی منتشر شده، تفاوتی بنیادین دارد.

در آثار داستانی نویسندگانی همچون احمد دهقان، مجید قیصری و حبیب احمدزاده آنچه مذموم شمرده می‌شد تبعات جنگ بود، نه خود جنگ؛ روایت‌ها از حماسه‌ محض فاصله می‌گرفت و به تراژدی نزدیک می‌شد.

ولی در رمان آبکنار تصویری تقدس‌زدایی شده از جنگ ترسیم شده است. آدم‌های داستان او نه خود مقدس هستند و نه جنگ را مقدس می‌پندارند. آبکنار برای اینکه تصویر واقع‌بینانه‌تری از جنگ نشان بدهد، از نگاه ضدجنگ به معنای متعارفش اجتناب می‌کند.

شاید در نظر اول، آدم‌های داستان «عقرب روی پله‌های اندیمشک» غیرواقعی شمرده شوند. چون فضایی که از جنگ در سی سال گذشته برای مردم ترسیم شده، از چنان غلظت حماسی برخوردار بوده که ناخواسته همین تصویر غیرواقعی در ذهن اکثریت مردم ثبت شده است.

ولی شخصیت‌های رمان عقرب کسانی هستند که از بد حادثه دوره‌ خدمت سربازی‌شان با زمان جنگ همزمان شده و مجبور شده‌اند ۲۴ ماه از عمرشان را در جنگ بگذرانند. آن‌ها با تصویر مبتذل مجید سوزوکی فیلم «اخراجی‌ها» فاصله‌ بسیاری دارند. آن‌ها رفته‌اند تا آنجا روزگار بگذرانند، سیگاری‌شان را بار بزنند و منتظر بمانند که گلوله‌ها و ترکش‌های آن سوی خاکریز به آن‌ها اصلابت نکند.

نویسنده «‌عقرب روی پله‌های اندیمشک‌» برای اولین بار سروقت کسانی می‌رود که شاید نبض جنگ در دست‌شان بوده، اما در سانسوری دسته‌جمعی کسی نزدیک‌شان نشده است.

در فصل هفتم در قهوه‌خانه صدای «شیخی که ریش نداشت» از تلویزیون روایت می‌شود. اکبر هاشمی رفسنجانی می‌گوید:«‌خب جنگه این نه اینکه به حمدالله پیروزی مهم باشه هست اما ما از اولش به لحاظ شما که می‌دونین همین شما رزمنده‌های ما رو که چه جانفشانی‌ها واقعا این همه کردن بعدش از توپ و خمپاره خب چقدر شیمیایی زدن که نه اینکه ما بگیم نه کربلا رو نه خود پونصد و نود و هشت که قبول کنیم خود آقای خاویر پرز که گفته شروع کرده از اولش به یقین ما نبودیم بعدش هم که هی زد و این همه خرابی واقعا این همه خونه‌ها می‌دونین چاه‌های نفت ما بسه دیگه شهدای ما به حمدالله ما زیر زور هیچ وقت نه که رفتیم درد داره مصلحت نبود مگه اینکه ...»

حسین مرتضائیان آبکنار خود دوره خدمت سربازی‌اش را  در سال‌های ۶۷-۱۳۶۵ گذرانده، همان سال‌هایی که ایران به سوی شکست پیش می‌رفت. روزهایی که طی بیش از دو دهه گذشته تصویر جبهه‌های جنگ‌اش  از سوی حاکمیت مخدوش شده تا مبادا دست مردم به جناب تقدسی که درست شده برسد و واقعیت جنگ برملا گردد.

جمهوری اسلامی ایران هرگز نتواسته استراتژی ضد‌جنگ‌طلب داشته باشد. گاهی ضرورت شرایط منطقه گفتمان ضدجنگ به صورت تاکتیکی بر موضع‌گیری سران نظام حاکم شده، اما استراتژیک نبوده است.

حکومتی که ماهیتش را در قالب شعارهای «مرگ بر ...» تبیین می‌کند، نمی‌تواند جنگ را تقبیح کند، بلکه یک هاله‌ قدسی به دورش می‌کشد. چون هر لحظه ممکن است وارد جنگی دیگر شود و برای جنگ باید جنگاور داشت و جنگاوران باید انگیزه‌ای برای جنگیدن داشته باشند.

 

*نام مستعار روزنامه‌نگار در ایران

این مطلب را به اشتراک بگذارید

آگهی