یافتههای یک تحقیق دانشگاهی که مهدی سلیمانیه انجام داده، نشان میدهد که روند بوروکراتیزهشدن حوزه علمیه قم پس از انقلاب اسلامی، منجر به وابستهشدن طلاب به حکومت و کاهش وجهه کاریزماتیک مراجع و اساتید حوزه شده است.
مهدی سلیمانیه، کارشناس ارشد علوماجتماعی در دانشگاه تهران، در تحقیق خود ۹ نفر از طلاب دوره سطح، یک نفر از مدیران میانی حوزه و یک نفر از اساتید حوزه مورد بررسی کیفی قرار داده است.
بر اساس این تحقیق بوروکراتیزاسیون (دیوانسالاری) حوزه علمیه قم به مادیتر شدن انگیزههای طلاب برای تحصیل و کاهش ابتکار و خلاقیت و دغدغه مدرک تحصیلی و اعتبار آن انجامیده است.
این کارشناسارشد علوماجتماعی، روز سهشنبه ۱۵ شهریور ماه در جلسه دفاع از این پایاننامه کارشناسی گفت که تشکیل نظام گزینش، برگزاری کنکورها، طراحی نظام سلسله مراتب اداری با سطوح مختلف اقتدار، کارمندان حقوقبگیر، مدیریت حوزه بر اساس اسناد مکتوب و سیستم مدیریت مالی از جمله روند دیوانسالاری حوزه پس از انقلاب است.
به گفته او، از سال ۱۳۰۴ که حوزه علمیه قم توسط آیتالله حائری احیا شده است تاکنون جمعیت طلاب حوزه افزایش تصاعدی داشته است.
رشد تصاعدی و انباشت مالی نیز در سالهای گذشته در حوزه صورت گرفته و بر اساس آمار رسمی، در سال ۸۹ بودجه حوزه ۹۰۹ میلیارد تومان بوده که نسبت به سال ۸۸، میزان ۱۶ درصد افزایش داشته است.
آقای سلیمانیه دو نقطه عطف پروژه بوروکراتیزاسیون در ایران را اول پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل شورای مدیریت حوزه علمیه به دستور آیتالله خمینی در سال ۱۳۶۰ و سفر رهبر جمهوری اسلامی به قم در سال ۱۳۷۰ و تشکیل شورای عالی حوزه علمیه بر شمرده است.
به گفته او، از منظر جامعهشناختی رشد جمعیت طلاب، شکلگیری فرآیند مقایسه حوزه با نهاد دانشگاه، موج مهاجرت دانشگاهیان به حوزه پس از انقلاب اسلامی، گرایش به پرورش نیروی متخصص در حوزهها و حضور طلاب در مشاغل مختلف پس از انقلاب به دلیل اینکه در راس هرم قدرت قرار گرفتند، به ایجاد و تسریع روند بوروکراتیزاسیون کمک کرده است.
بر اساس این تحقیق، روندهای دستوپاگیر اداری به شدت در زندگی طلاب احساس میشود و نیاز به استفاده از اهرمهای کنترل بیرونی مانند کشیدن کارت الکترونیکی حضور و غیاب در برخی کلاسها برای کنترل طلاب، به تضعیف مکانیزمهای سنتی کنترل درونی آنها انجامیده است.
همچنین طلاب بر اثر این روند، با دغدغه مدرک تحصیلی و اعتبار آن روبهرو شدهاند و با مادیتر شدن انگیزههای آنها برای مثالدرسهایی را در حوزه انتخاب میکنند که مدرسان آن از مسئولان کنونی جمهوری اسلامی هستند.
از طرف دیگر ملاکهای تحصیلی برای آنها کمی شده و برای مثال صرفا گرفتن نمره امتحانات برای آنها مهم است و «جزوهای شدن» و «شبامتحانیشدن» و آسانشدن امتحانات، منجر به سطحیشدن معلومات، کاهش ابتکار و خلاقیت طلاب شده است.
در این تحقیق، طلاب حوزه علمیه قم به دو تیپ نوگرا و سنتی دستهبندی شدهاند.
گرایش به ازدواج با زنان تحصیلکرده و مخالف با چند همسری در بین طلاب
درباره شباهتهای این دو تیپ نوگرا و سنتی، آمده است که اکثر قریب به اتفاق طلاب از شهرهای کوچک زیر ۵۰۰ هزار نفر برای تحصیل به حوزه علمیه قم میروند.
همچنین بیشتر طلاب از خانوادههای پر جمعیت میآیند که در آن سطح تحصیلات والدین پایین است و پایگاه اقتصادی آنها بر اساس شغل پدر، پایین است و شغل مادر آنها خانهداری است و خود طلاب فعالیت اقتصادی مستقل ندارند.
بر اساس یافتههای این تحقیق، با وجود عدم بهرهمندی طلاب از امکانات لوکس رفاهی در منزل، آنها به بهرهمندی از این امکانات به ویژه برای صرفهجویی در زمان، گرایش ذهنی و تمایل دارند که ممکن است به این ترتیب آنها دلیلی آموختن دروس حوزوی برای بهبود پایگاه اقتصادی و اجتماعی آنها باشد.
به گفته آقای سلیمانیه، ۶۶ درصد طلبهها، از یک تا چهار نفر از اعضای خانواده و بستگان درجه یک آنان طلبه بودهاند و انگیزههای قوی دینی و مذهبی داشتند که به حوزه بروند و این انگیزهها را از جمله از پایگاه بسیج یا شرکت در هیئتهای عزاداری کسب کردهاند.
گرایش طلاب به علوم عقلی، تمایل به اشتغال در مشاغل علمی و پژوهشی به ویژه در دانشگاه، گرایش به ازدواج با همسران تحصیلکرده، مخالف جدی با چند همسری به لحاظ عملی، گرایش به استفاده از تکنولوژیهای ارتباطی روز دنیا و تمایل به استفاده از ماهواره دیگر شباهتهای میان این تیپ از طلاب است.
شکلگیری تیپ سومی از طلاب با گرایش به منافع مادی در حوزه علمیه
بخش پایانی این تحقیق دانشگاهی به نقاط متمایز کننده این تیپ دو گانه طلاب پرداخته است و نشان میدهد که طلاب نوگرا برای حضور در حوزه علیمه قم، بیشتر انگیزههای درونگرایانه، شخصی و علمی داشتند اما طلاب سنتی بیشتر انگیزههای برونگرایانه، اصلاحگرایانه و اجتماعی داشتند.
به گفته این کارشناس ارشد علوماجتماعی، نکته جالب این است که تیپ سومی در حوزه علمیه در حال شکلگیری است که طلاب سنتی و نوگرا از آن یاد میکنند و این تیپ سوم انگیزههای مادی و مالی برای ورود به حوزه دارد که از جمله زمینههای آن قرار گرفتن آنها در هرم قدرت و گرایش به منافع مالی است.
از دیگر وجوه متمایزکننده این دو تیپ، انتخاب ابراز مناسب تبلیغ دینی است. طلاب سنتی گرایش به بالای منبر رفتن و استفاده ابزار سنتی تبلیغ دارند اما طلاب نوگرا از ابزارهای نوین و تکنولوژی بهره میبرند و جوانان را هدف تبلیغ قرار میدهند.
در همین راستا، در استفاده ارتباطی از ابزار مدرن طلاب نوگرا و سنتی تفاوت دارند. بیش از ۵۰ درصد از طلاب سنتی فاقد ایمیل هستند و ۵۰ درصدشان کمتر از یک بار در هفته ایمیل خود را چک میکنند و فاقد آشنایی و مهارت در شبکههای اجتماعی مجازی مانند فیسبوک و توئیتر هستند اما طلاب نوگرا معمولا دارای طیف گسترده از ایمیلها و اکانتهای در شبکههای مجازی و وبلاگها هستند و فعالیت مستمری در این شبکهها به عنوان بخشی از فعالیت روزمره دارند.
این تحقیق همچنین نشان میدهد که تفاوت معنادار در سن ازدواج بین دو دسته قرار دارد و طلاب سنتی به طور میانگین در کمتر از ۲۲ سالگی و طلاب نوگرا بیشتر از ۲۸ سالگی تمایل به ازدواج دارند.
همچنین طلاب سنتی گرایش دارند که همسری مطیع و بدون فعالیتهای اقتصادی مستقل داشته باشند و در قالبهای تعریفشدن سنتی باشند در حالی که طلاب نوگرا، توقع همسری دارای شخصیت مستقل و تواناییهای اجتماعی اقتصادی باشند.
بازرگان بعدازانقلاب به آخوندها گفت : ازمسلماني فقط نماز و روزه بلد بوديد!! حالا لطف کنيد به مسجدها برگرديد.......
خدا میدونه چند بار بهشون عنایت شده که اینجور باحال از آب در آمدهاند!