در این مقاله افسانه «والدین کامل و بیعیبونقص» کاویدهشدهاست
بسیاری از مردم میپندارند که والدین کامل و بیعیب و نقص وجود دارند، مادر و پدری «ایدهال» که فرزندانی «شاد»، «سازگار» و «بدون مشکل» تربیت میکنند. در حالیکه این، افسانهای بیش نیست. در واقع چنین شخصی یعنی «والدین کامل» یا «کودک کامل» وجود خارجی ندارد.
مشکلات رفتاری در میان کودکان مدرسهرو کاملا معمول است و وقت زیادی از والدین را نیز میگیرد. کودکان در سنین مدرسه به طور متوسط تقریبا 5 یا 6 رفتار یا عادتی دارند که به نظر والدین نادرست، ناپسند و دشوار میرسد. این رفتارها یا عادات میتواند شامل رفتارهایی مانند جواب ندادن به درخواستهای کوچک پدر و مادر، انجام ندادن کاردر خانه، تماشاکردن زیاد تلویزیون، بازیکردن زیاد ویدئو، انجام ندادن کامل تکلیف مدرسه و یا رقابت و همچشمی با خواهر و برادران باشد.
مشکلات دیگری نیز هستند که متداولند مانند کنارآمدن والدین با کودکی که زود از کوره در میرود، کودکی که بیش از حد مستقل است یا بیش از حد وابسته. همچنین والدین گاهی با این مشکل مواجهند که فرزندشان مایل است با کسانی دوست شود یا کارهایی کند که مادر یا پدر آنها را تایید نمیکنند.
اشتباهکردن طبیعی است
شما به عنوان پدر یا مادر باید بدانید که گاهی داشتن احساس نگرانی، گیجی یا خشم، احساس گناه، بیکفایتی یا احساس فشارزیاد به خاطر رفتار کودک کاملا طبیعی است. این احساسات گاهگاهی بخشی از فرایند «والدین بودن» است. ولی اگر شما فکر میکنید و سعی میکنید که «کامل و بی عیب و نقص» باشید و یا «کودکان کامل و بیعیب ونقص» پرورش دهید هم فکر شما غیرواقعبینانه است و هم عمل شما بیثمر.
به گذشته برگردید و فکر کنید که وقتی شما کوچک بودید چگونه رفتار میکردید، چگونه والدینتان با رفتار شما برخورد میکردند و چگونه در باره شیوههای انضباطی آن ها احساس میکردید.
سعی نکنید به خاطر تجارب تلخ احتمالی گذشته خود به جبران افراطی بپردازید و در این دام بیفتید که «من اشتباهاتی که والدینم کردند نمیکنم و عکس آنها رفتار میکنم.»
همه والدین و همه کودکان در تلاش خود برای ارتباط برقرارکردن و کنارآمدن با دیگری و نیز حل مشکلات اشتباهاتی میکنند. والدین باید به خود و غرایز خود اعتماد کنند. آنها غالبا بیشتر از آن میدانند که فکر میکنند و نباید از اشتباهکردن بهراسند. کودکان بسیار انعطافپذیر هستند و زود هم میبخشند و معمولا با انجام اشتباهات یاد میگیرند و رشد میکنند. والدین هم باید مانند آنها انعطافپذیر باشند و زود هم خود و هم فرزندشان را ببخشند.
حفظ تعادل در زندگی و سلامت روانی
والدینی که برای فرزندانشان زندگی میکنند خود را در موقعیتی آسیبپذیر قرار میدهند. منظورم والدینی هستند که همه برنامه و وقت و توان آنها معطوف فرزندان و خوشی آنهاست. آنها خود را وقف کودکان میکنند. این افراد معمولا برای خود، دیگران و یا همسرخود هم وقتی ندارند. چنین والدینی زود ناامید یا ناکام میشوند و زودتر هم میرنجند. چنین والدینی در این مسیر حتی نسبت به اعضای دیگر خانواده خود هم بیعدالتی روا میدارند، زیرا همه هم و غم آنها کودکان هستند.
والدین نباید همه رضایت شخصی خود را از فرزندانشان یا از ایفای نقش والدینی خود دریافت کنند. آنها نیاز دارند تا به منظور سلامت روانی خود به فعالیتهای دیگر نیز بپردازند و از انجام آنها نیز احساس رضایت کنند. آنها نیاز دارند تا اوقاتی فقط برای خودشان داشتهباشند، دور از «پدر و مادر بودن» و «مسئولیت والدین داشتن». اگرچه در برخی مراحل بچهداری این مدت زمان میتواند بسیار کوتاه باشد.
شما به عنوان پدر یا مادر یک خانواده باید علائق شخصی خود را نیز دنبال کنید. نقاشی، مطالعه، باغبانی، خیاطی، انجام امور ورزشی، دیدار با دوستان و نزدیکان و یا هر مورد دیگر که علاقه شخصی شماست، به شما روحیه تازه میدهد، شما را از فشارهای روانی آزاد میکند و به شما آرامش میدهد باید از سوی شما به هر صورت ممکن دنبال شود.
شما به عنوان پدر و مادر باید فلسفه شخصی زندگی خود را بنا کنید، فلسفهای که شما با آن احساس راحتی میکنید و در یک چارچوب انعطافپذیر قرار دارد. در بنای این فلسفه زندگی که نحوه زندگی و چگونگی گذران دوران فراغت شما را تعیین میکند انتظارات و خصوصیات شخصی خود، شیوه فرزندپروری مورد قبول خود و نیز چگونگی تطبیق آنها با خصوصیات و ترجیحات همسر وهر یک از کودکان تان را در نظر گیرید و آنها را با هم هماهنگ کنید.
فرزندان معمولا نیازی ندارند که شما به خاطر آنها، همسر یا والدین خود را فراموش کنید و به نیازهای روانی آنها پاسخ ندهید. اگرچه در زمانهای مختلف اولویت های زندگی، ما را وادار به برخی انتخابها میکند ولی در اولین فرصت ممکن باید به خط عادی زندگی برگردیم و تعادل مناسب را برقرار کنیم.
در این مسیر همواره بهخاطر داشتهباشید که هر زمان احساس کنید که مشکلات شدید شدهاند یعنی شما توان کنار آمدن با آنها را ندارید کسی هست که به شما کمک کند. این فرد میتواند یک گوش شنوا و دلسوز باشد، یکی از نزدیکان مانند پدر، مادر، برادر یا خواهر ، یک دوست، یک عضو خانواده، همکار، همسایه و یا هر کسی که شما با او احساس نزدیکی و راحتی میکنید و میتوانید با او درددل و یا مشاوره کنید.
اما همواره این واقعیت را نیز درنظر داشتهباشید که در بیشتر موارد کودکان به خوبی از دوران کودکی و مشکلاتش گذر میکنند. سعی کنید در این مسیر حس آرامش و حتی شوخطبعی خود را حفظ کنید، به غرایز خود اعتماد کنید و در صورت ضرورت از دیگران کمک بطلبید.
چند نکته
- حتی در میان کودکان همسن، دامنه گستردهای از رشد اجتماعی، عاطفی، هوشی و جسمانی طبیعی وجود دارد. پس با دیدن کوچکترین نشانه عقب بودن کودکتان از سطح سنیاش مضطرب نشوید.
- سطح رشد کودک در کیفیات مختلف مانند مهارتهای اجتماعی، استعداد یادگیری و یا تواناییهای ورزشی میتواند کاملا متفاوت باشد. مثلا کودکی ممکن است در ریاضیات خیلی عالی عمل کند اما در خواندن ضعیف باشد یا برعکس. یا کودکی ممکن است خوب فوتبال بازی کند ولی در شنا خیلی خوب نباشد و دوستش کاملا برعکس.
- تغییرات علائق، و تلاشها در کودکان میتواند دائمی باشد و در واقع آینده تحصیلی یا حرفهای آنها را رقم زند و یا بزودی به جنبه دیگری تغییر یاد. مثلا کودکی که خیلی خوب نقاشی میکند ممکن است در آینده یک هنرمند شود و یا رغبت به آن را بزودی از دست دهد و به چیز دیگری بپردازد.
- شیوههای خاص فرزند پروری به خصوص نحوه برخورد والدین با رفتار کودکان و نوجوانان در زمینههای مختلف مانند محیط عمومی آنها بیشتر روی کوچکترها اثر دارد تا بزرگترها. تاثیر جنبههای مختلف محیطی نیز روی کودکان کوچکتر بیشتر از کودکان بزرگتر هست.
همانقدر که فرزندپروری یک چالش بزرگ است میتواند یکی از لذتبخشترین و پرارزشترین تجارب زندگیتان نیز باشد.