دستاورد جدید پژوهشی که در نشست سالیانه انجمن پیشرفتهای علمی آمریکا در ساندیاگو ارائه شد نشان میدهد که خواب نیمروز مغز را پاک کرده و آماده میسازد تا اطلاعات جدید را جذب کند.
اگر شما دانشجویی را در کتابخانه، یا کارمندی را پشت میز کار یا فردی را در تاکسی در حال چرت زدن میبینید، تعجب نکنید. تحقیق جدید دانشگاه برکلی در آمریکا نشان میدهد که یک ساعت خواب نیمروز میتواند به شدت توان مغز را افزایش دهد و آن را بازسازی کند.
متیو واکر پروفسور روانشناس در دانشگاه برکلی کالیفرنیا و محقق سرپرست این مطالعات یافتههای اولیه این تحقیق را در 21 فوریه سال جاری در نشست سالیانه انجمن پیشرفتهای علمی آمریکا در ساندیاگوی کالیفرنیا ارائه کرد.
او در این زمینه گفت که خواب، نهتنها آسیبهای ناشی از بیداری طولانیمدت را اصلاح میکند، بلکه در سطح عصبشناختی آن را ورای جایی میبرد که فرد به خواب رفتهبود.
در این مطالعه جدید 39 فرد بالغ سالم به دو گروه تقسیم شدند: گروهی که خواب نیمروزی داشتند و گروه خواب نیمروزی جزو برنامه زندگیشان نبود. ظهر هنگام همه شرکت کنندگان، تکلیف یادگیری دشواری را انجام دادند. این تکلیف هیپوکامپوس را درگیر میکرد، منطقه مغزی که به ذخیرهسازی خاطراتی کمک میکند که مبتنی بر اطلاعات واقعی هستند. هر دو گروه در این مرحله در سطح مشابهی عمل کردند.
ساعت 2 بعدازظهر همانروز یک گروه خواب نیمروزی 90 دقیقهای داشت، درحالیکه گروه دیگر بیدار ماند. شرکت کنندگان مطالعه ساعت 6 بعدازظهر همانروز تمرینهای یادگیری دیگری را انجام دادند.
نتایج تحقیق
یافتهها نشان داد کسانی که در طول روز بیدار مانده بودند عملکرد بدتری در یادگیری داشتند. در مقابل آنهایی که چرت زدهبودند خیلی بهتر عمل کردند و ظاهرا توانایی یادگیریشان بازسازی شدهبود.
واکر گفت که این یافتهها فرضیه محققان را مبنی بر اثر مثبت خواب در پاکسازی اندوزش حافظه کوتاهمدت مغز و مهیا کردن فضا برای اطلاعات بیشتر تقویت میکند. درواقع یک برنامه خواب که در دو زمان جدا از هم باشد، نه تنها مغز را تازه میکند بلکه میتواند آن را تواناتر سازد. ضمنا نشان دادهمیشود که برعکس هرقدر ساعات بیشتری را بیدار بمانید ذهن شما کمکارتر و بیحالتر میشود.
نتایج این پژوهش موید یافتههای اطلاعات پیشین همین گروه تحقیقاتی نیز هست که نشان داده بود بیدارماندنهای شبانه دانشجویان در زمان امتحانات میانترم و پایان ترم، توانایی آنها را در جذب اطلاعات جدید تقریبا تا 40 درصد کاهش می دهد. این امر ناشی از بستهشدن مناطق مغزی درطی محرومیت از خواب است.
این دانشمند روانشناس و سایر پژوهشگران خواب از سال 2007 این مساله را مطرح میکنند که دریافتهای مغزی که دارای پایه اطلاعاتی هستند به طور موقت در هیپوکامپوس ذخیره میشوند. این دریافت قبل از آن است که اطلاعات به قشر مخ که ظاهرا فضای ذخیرهسازی بیشتری دارد فرستاده شود.
واکر این موضوع را با فضای نامه الکترونیکی مقایسه میکند که وقتی فضای نامه الکترونیکی شما در هیپوکامپوس پرشده باشد، نمیتوانید نامه جدیدی دریافت کنید. مگر اینکه بخوابید تا این اطلاعات به پرونده دیگری منتقل شود و فضای نامه الکترونیکی شما آماده دریافت نامههای جدید گردد.
محققان حاضر در جدیدترین مطالعه خود، فرضیه جدید را درکشف این حافظه به این شکل مطرح میکنند که در مرحله خاصی از خواب این فرایند تازهسازی اتفاق میافتد. آزمونهای فعالیت الکتریکی مغز نشان میدهند که این تازهسازی گنجایش حافظه، مربوط به زیرمرحله دوم خواب بدون حرکت سریع چشم است. این مرحله در بخش میانی خواب بدون حرکت سریع چشم قرار دارد. پیشتر هدف از وجود این مرحله خواب، نامشخص بود، اما نتایج جدید شواهدی را فراهم میکند که چرا انسان حداقل نیمی از ساعات خوابش را در مرحله دوم بدون حرکت سریع چشم میگذراند.
مراحل خواب
مراحل خواب در انسان دارای دو مرحله اساسی با یا بدون حرکات سریع چشم است. مرحله خواب بدون حرکات سریع چشم خود شامل سه زیرمرحله است. زیرمرحله اول، خواب سبک است و از زیرمرحله دوم خواب سنگین آغاز میشود و در زیر مرحله سوم با عمق بیشتر ادامه میيابد. زیرمرحله دوم در انسان بالغ حدود 45 تا 55 درصد زمان خواب را تشکیل میدهد.
مرحله خواب همراه با حرکات چشم که رویا بینی در آن اتفاق میافتد، حدود 20 تا 25 درصد کل زمان خواب را تشکیل میدهد.
این مراحل خواب بهطور متناسبی در طول شب تکرار میشوند، چنان که بیشترین میزان خواب بسیار عمیق ( زیرمرحله سوم مرحله بدون حرکات سریع چشم) در آغاز شب اتفاق میافتد. از طرف دیگر بیشترین میزان خواب مرحله با حرکات سریع چشم در پایان شب و بهخصوص پیش از بیداری رخ میدهد.
واکر با اظهار حیرت از انتقال خواب از مرحلهای به مرحله دیگر، خواب را یک پدیده پرمایه تلقی میکند. به نظر او خواب با یک عمل موضعی، به ما آنچه را میدهد که به آن نیازمندیم.
واکر و همکارانش در حال حاضر در حال ادامه تحقیقات خود در زمینه کاهش خواب با بالارفتن سن هستند، امری که با شواهد کاهش توانایی آموختن نیز همراه است. یافتن این پیوند میتواند به درک زوال تدریجی سلولهای عصبی در بیماری آلزایمر کمک کند.