احمد سیف استاد اقتصاد در لندن مینویسد که تولید ناخالص داخلی ایران در سال 2009 رقمی نیست که بتوان بر اساس آن ادعای مشارکت در مدیریت جهان را داشت.
آقای احمدی نژاد می گوید «ایران تنها با هدف مدیریت جهان با کشورهای پنج به علاوه یک گفت و گو می کند». دراینجا می گوید که «برای تامین نیازهای ایران مجبوریم که در مدیریت جهان وارد شویم» و «برای اصلاح وضعیت جهانی قیام کنیم». و اگرچه دولت ایشان خودش را به آب و آتش میزند تا سیاست های صندوق بین المللی پول و بانک جهانی را درایران پیاده کند- و این کاری است که با تفسیر اصل 44 و برنامه هدفمند کردن یارانه ها درپیش گرفته اند- ولی با این وصف، وعده میدهد که «به زودی نظام سرمایه داری و سرمایه سالاری نیز به تاریخ میپیوندند و نشانه اضمحلال آن آشکار است.»
برای دیدن تصویر بزرگتر، اینجا کلیک کنید.
تا اینجا حرفی نیست. حالا بماند که با واگذاریهائی که درپیش گرفتهاند و حذف یارانهها که آن هم قرار است اجرائی شود روشن نیست که ساختار اقتصادی ایران اگریک سرمایه داری معیوب نیست پس چیست؟ با این همه، به گمان من برای مدیریت جهان و یا شراکت درآن شرایطی لازم است که هیچ کدام را نداریم و نمیدانم درآن صورت برسراین ادعای نه چندان جدی آقای احمدی نژاد چه میآید؟
وارد مباحثات ایران با بقیه دنیا برسربرنامه اتمی ایران نمیشوم ولی واقعیت دارد که ازجمله به خاطر همین مباحثات، قطعنامههای متعددی درسازمان ملل علیه ایران به تصویب رسیده است که موجب انزوای هرچه بیشتر ایران نه تنها در عرصه سیاسی که حتی تجارتی واقتصادی هم شده است.
تازه ترین آمارهای بانک مرکزی بازتاب تحریمهای گسترده را درعرصه اقتصاد و تجارت به روشنی نشان میدهد. ولی از این آمارها که بگذریم، واقعیت این است که با اتحادیه اروپا که جمع 27 کشور است روابط گسترده ای نداریم.
تا همین اواخر براین گمان بودیم که با چین و روسیه مناسبات «ویژه ای» داریم ولی آن هم انگارچندان مقرون به واقعیت نبوده است. یعنی وقتی تحریم ها جدی تر شد، سیاست پردازان این دو کشورطبیعتا به دنبال منافع ملی خود، گسترش رابطه با امریکا و اتحادیه اروپا را برگزیدهاند که حداقل از نظرمن چنین سرانجامی هم قابل پیش بینی بود و هم این که ابهامی ندارد. نخواستند و احتمالا درست هم همین است که مبادلات چند صد میلیارد دلاری خود با امریکا و اتحادیه اروپا را به خاطر مبادلات به نسبت ناچیز خود با ایران به مخاطره بیندازند.
البته سیاست پردازان ایرانی- به خصوص آقای احمدی نژاد- که روشن نیست درکدام سیاره ای زندگی می کنند برای دیگران و این بار حتی دوستان پیشین هم خط و نشان کشیدند. احمدی نژاد درسفربه بجنورد و درعکس العمل به انصراف روسیه از تحویل موشک های اس 300 به ایران گفت «بدانید که ملت ما برای دفاع از خود نیاز به موشکهای شما ندارد و با انسجام و اراده خود قدرتی خلق میکند که شما را در کاخهای خود منکوب خواهد کرد».
من به درستی نمیدانم منظور آقای احمدی نژاد از شراکت در مدیریت جهان به واقع چیست؟ اگراقتصاد شکوفانی داشتیم که از روال معمول درجهان تبعیت نمیکرد، میتوانستیم این «الگوی ایرانی» را به جهانیان پیشنهاد کنیم. اما اقتصاد ایران حال وروزخوشی ندارد و مخفی کاری بانک مرکزی درعدم اعلام نرخ رشد دوسه سال اخیر، گواه روشنی است براین ادعا که حتی مسئولان بانک مرکزی هم میدانند که حال بیماری که نام د یگرش اقتصاد ایران است چندان خوش نیست.
از سوی دیگر، درشرایطی که داریم از مدل اقتصادی نه چندان موفق صندوق بین المللی پول با قاطعیت و جدیتی منحصر به فرد نسخه بر میداریم، آیا می توانیم الگوی کشوردیگری باشیم؟ من فکر نمیکنم.
واقعیت این است که حتی در نسخه برداری ازاین الگو هم با بسیاری از کشورها اختلاف فاز زمانی داریم. اگر آنها درشرایطی این الگو را به کار گرفته بودند که پی آمدهایش چندان معلوم و روشن نبود، آقای احمدی نژاد درشرایطی دارد همین الگوی نه چندان موفق را به کار میگیرد که حتی صندوق بین المللی پول و بانک جهانی هم دیگر به آن شوری سابق درباره این الگو تبلیغ نمیکنند.
حتی اگر از این وجه بگذریم، برای شراکت در مدیریت جهان یا باید ایده های تازه ای داشت و یا این که سهم و نقش قابل توجهی که متاسفانه هیچ کدام را نداریم. حداقل برای چندین دهه است که اقتصاد ایران در مناسبات جهانی نقش قابل توجهی ندارد. یکی از اعضای اوپک هستیم و کانال اصلی ارتباط تجارتی ما با جهان بیرون هم نفتی است که صادر میکنیم و برخلاف دیدگاهی که گاه درایران تبلیغ میشود بسی بیشتر از اقتصادهای سرمایه داری غربی خودمان به این دلارها وابسته و به آن محتاج تریم تا آنها به نفت ما.
واقعیت این است که اگر نفت ما به آنها نرسد، خوب آنها می توانند از عربستان و کویت و ونزوئلا و خیلی کشورهای دیگر نفت بیشتری بخرند ولی اگراین دلارهای نفتی به اقتصاد بیمار ما نرسد، معلوم نیست با چه ترفندی باید به واردات از جان آدم تا شیرمرغ ادامه بدهیم.
حتی در هفت ماه اول امسال هم که حال اقتصاد به راستی خوش نیست و به خاطر کمبود دلارهای نفتی بالاخره آقای احمدی نژاد به این صرافت افتاده است تا جلوی «واردات بی رویه» را بگیرد ولی هم چنان، واردات ما حداقل دو برابر صادرات غیر نفتی ماست که خبرداریم حداقل بخشی از آن هم چنان بوی نفت می دهد.
دردمندانه باید گفت که اگر دلارهای نفتی را ازاقتصاد ایران حذف کنید، خواهید دید که همانند شماری از کشورهای افریقا، مردم درایران هم باید به دنبال کامیون های توزیع غذای سازمان ملل بدوند.
از اندازه و اهمیت اقتصاد ایران درجهان چه می توان گفت؟ درسایت بانک جهانی می خوانیم که تولید ناخالص داخلی ایران در سال 2009 میلادی اندکی بیشتر از 331 میلیارد دلاربود. خب در معادلات و معاملات جهانی این رقم به واقع رقمی نیست که آدم بتواند برآن اساس از این ادعاها داشته باشد. این میزان حتی از فروش سالیانه شرکت امریکائی وال مارت هم 77 میلیارددلار کمتر است.
یعنی میخواهم بگویم که همین یک شرکت آمریکائی از کل اقتصاد ایران بزرگتر است. اگر به بخش پول سایت سی.ان.ان سربزنید مشاهده میکنید که فقط 5 کمپانی امریکائی، فروش سالیانه شان 3.5 برابر تولید ناخالص داخلی ایران است، یعنی 1161 میلیارددلار دربرابر 331 میلیارد دلار که تازه این مبلغ باید بین 75 میلیون ایرانی سرشکن شود.
البته می توانید به همین روال درباره دیگر کشورها که درکنفرانس های متعدد برای مدیریت اقتصاد جهان برنامه ریزی می کنند هم سروگوشی به آب بدهید تا خودتان متوجه قضیه بشوید. برای نمونه فروش سالیانه پنج شرکت ژاپنی، 112 درصد از کل تولید ناخالص داخلی ایران بیشتر است. درفرانسه، این میزان 110 درصد است و حتی در چین، هم فروش سالانه پنج شرکت چینی بیش از دو برابر تولید ناخالص داخلی ایران است. کمترین میزان را درآلمان شاهدیم و پس از آن نوبت به انگلیس می رسد که فروش سالیانه پنج شرکت از این دو کشور به ترتیب، 81 درصد و 92 درصد از تولید ناخالص داخلی ایران بیشتر است.
به جای این نوع ادعاهای بی اساس و خنده دار، اگر ریگی به کفش ندارید اقتصاد ایران را بهتر اداره کنید. دلارهای نفتی به جای این که صرف واردات کالاهای مصرفی از چین و ماچین بشود باید برای افزودن برظرفیت تولیدی دراین اقتصاد سرمایه گذاری شود.