هفدهم آبان ماه یازدهمین سالروز درگذشت محمدعلی جمالزاده، نویسنده معاصر ایرانی و از پیشگامان داستاننویسی است که با وارد کردن فرهنگ عامه و اصطلاحات کوچه و بازار به داستان فارسی، نقش مهمی در تلطیف زبان فارسی داشته است.
به همین مناسبت علی دهباشی، نماینده هیأت امنای چاپ آثار جمالزاده در ایران از اتشار مجموعه نامههای وی به شخصیتهای مختلف ادبی در شش جلد خبر داده است.
دهباشی در بیان ویژگی این نامهها میگوید: این نامهها به دلیل طرح مسائل ادبی، اجتماعی و مسائل روز از جنبههای مختلف ادبی برخودار است و در این نامهها میتوان به خوبی با خط فکری جمالزاده و نثر روان او آشنا شد.
جمالزاده گذشته از نقشی که در مدرنیته کردن ادبیات داشت، از فعالان تاثیرگذار جنبش فکری مشروطه در مبارزات اجتماعی و عرصه سیاسی نیز محسوب میشود.
محمدعلی جمالزاده که بود؟
محمدعلی جمالزاده (1274 – 1376) فرزند سید جمالالدین واعظ اصفهانی از مخالفان استبداد در دوران مشروطه در اصفهان به دنیا آمد.
به نوشته سایت شهروند امروز، جمالزاده در شرح خاطرات خود از دوران کودکی به توهینهایی که به او و پدرش تحت عنوان «بابی» میشد، اشاره میکند و از مشاهده به آتش کشیدن بابیها توسط مردم میگوید.
بابیها پیروان سید علیمحمد باب بودند که در سال 1260 به عنوان مصلح و منجی جامعه دعوی بابیت و سپس دعوی مهدویت کرد.
مریدان باب بر این باور بودند که امام مهدی برای نجات خلق ظهور کرده و زمان آن رسیده که مردم اوامر او را گردن نهند.
در خلال درگیریهای اول مشروطیت، سید جمالالدین به همراه خانوادهاش به تهران نقل مکان میکند و جمالزاده را وقتی دوازده سال داشت، برای ادامه تحصیل به بیروت میفرستد تا از خطراتی که خانوادهاش را تهدید میکرد، محفوظ بماند.
در زمانی که وی در مدرسه «آنطورا» دوران تحصیل را میگذراند، محمدعلی شاه قاجار مجلس را در ایران به توپ بست و آزادیخواهان با مشکلات بسیاری مواجه شدند.
سید جمالالدین نیز در همین دوران دستگیر شد و در زندان بروجرد به دار آویخته شد.
جمالزاده در سال 1289 به اروپا رفت و مدرک حقوق خود را در سال 1293 از دانشگاه شهر دیژون دریافت نمود.
همزمان با جنگ جهانی به دعوت «کمیته ملیون» به رهبری سید حسن تقیزاده که با هدف مبارزه با روسیه و انگلیس تشکیل شده بود، به برلین رفت.
جمالزاده برای جمعآوری قشون ايلات به عنوان ماموریتی از سوی کمیته ملیون به بغداد و کرمانشاه سفر کرد.
در بغداد بههمراه استاد پورداود و حاج اسمعيل آقا اميرخيزی روزنامهای به نام «رستاخيز» را راهاندازی کرد و در کرمانشاه قشونی با نام «نادری» را گردهم آورد.
پس از بازگشت به برلین به نوشتن مقالههای اجتماعی و سیاسی و همکاری با تقیزاده در مجله «کاوه» پرداخت.
جمالزاده داستان کوتاه «فارسی شکر است» را به سال 1300 در همین مجله به عنوان اولین داستان مدرن فارسی به چاپ رساند.
کتاب « يکی بود، يکی نبود» او نیز که بسیاری از متعصبان را در تهران برانگیخت، توسط مجله کاوه منتشر شد. برخی معتقدند انتشار این کتاب آغازگر واقعگرايی در نثر معاصر فارسی بود.
در داستانهای جمالزاده زندگی ايرانيان در دوره مشروطه به صورتی انتقادی و با نثری ساده، طنزآميز و آكنده از ضربالمثلها و اصطلاحهای عاميانه، تصوير شده است.
علی دهباشی در تعریف از خاطراتش از جمالزاده به انتشار کتاب «خلقیات ما ایرانیان» اشاره کرده و میگوید: جمالزاده در زمان انتشار این كتاب در ایران نماینده ایران در سازمان بینالمللی كار در ژنو بود و پاسپورت دولتی داشت. شاه آنقدر از دست جمالزاده ناراحت میشود كه دستور میدهد جمالزاده را بیكار كنند و پاسپورتش را از او میگیرند.
جمالزاده در دوران بازنشستگی مشغول نوشتن خاطرات و مكاتبه با نويسندگان شد و در سال 1376 در شهر ژنو چشم از جهان فرو بست.