مجید رفیعزاده، تحلیلگر ایرانی-سوری و محقق مرکز مطالعات بینالمللی وودرو ویلسون، در یادداشتی برای مردمک به کمپین یک میلیون امضا به عنوان نمونهای از مقاومت در جامعه ایران پرداخته است.
در طول تاریخ، مردم معمولی از خروج از صحنه اجتماعی و سیاسی که توسط حکومتهای سرکوب کننده کنترل میشد، سرباز میزدهاند و فضاهای جدیدی را تولید و کشف میکردند که بتوانند در آنها صدای مخالفت خود را به گوش برسانند و تلاش کنند تا زندگی خود را بهبود ببخشند.
حکومتهای استبدادی در خاورمیانه، از ایران گرفته تا سوریه، به سرکوب مطالبه دمکراسی و اجرای قانون ادامه میدهند.
شکی نیست که اصلاح این حکومتهای استبدادی با چالشهای بزرگ و مشکلاتی مواجه خواهد بود که نمیتوان آنها را دست کم گرفت. به خصوص، جنبش زنان برای تساوی حقوق زنان و مردان تحت حکومتهای مستبد پدرسالار، باید وجهه دیگری غیر از آنانی که تحت جوامع باز سیاسی عمل میکنند، به خود بگیرد. تاسیس سازمانها و انتشارات مستقل، بسیج زنان معمولی، به دست آوردن منابع و پشتیبانی مالی، لابی کردن، برگزاری اعتراضات عمومی و ایجاد ارتباط با جوامع بین المللی برای زنان تحت حکومت ایران، به فعالیتهایی ممنوعه تبدیل شدند.
میلیونها نفر که در یک تلاش به هم پیوسته مادام العمر میکوشند که زندگی خود را بهبود بخشند، بسیج عمومیای ایجاد میکنند که عناصر مشخصهاش، سازماندهی ساختار یافته، ایدئولوژی و رهبری محوری نیست. آنانی که مقاومت میکنند شامل زنانی هستند که تلاش میکنند ورزش کنند، به دانشگاه بروند، «کار مردانه» انجام دهند، در جامعه کار کنند یا همسران خود را خودشان انتخاب کنند و نیز افراد جوانی که تلاش میکنند که آنچه دوست دارند بپوشند و به موسیقی که علاقمندند گوش فرا دهند.
مثلا کمپین یک میلیون امضا، برای مبارزه با قوانین مردسالار در ایران، ابتدا با استفاده از روشهای مقاومت اجتماعی غربی آغاز شد؛ روشهایی همچون برگزاری نشستها، ترویج گفتوگو، تشخیص حامیان، جمعآوری امضا، و سازماندهی نمایشهای خیابانی با هدف معرفی این کمپین.
آنها بروشورهایی تهیه و توزیع کردند، در خیابان با مردم چهرهبهچهره صحبت کردند و از آنان خواستند که به قوانین تبعیضآمیز به هر روش مسالمتآمیزی که میتوانند، اعتراض کنند. این کمپین، یک ساختار، رهبر و رهبری سلسلهمراتبی داشت.
با این حال به خاطر ساختار اجتماعی-سیاسی حکومت، برخوردها و آزارهای مورد حمایت حکومت و محدودیتها علیه این جنبش، زیر فشار حکومت اسلامی کمپین شکلی منحصر به فرد به خود گرفت.
وقتی دیگر تظاهرات خیابانی و تجمعهای عمومی امن نبود و عده زیادی بازداشت و زندانی شدند، کمپینکنندهها فضاهای تازهای برای جمعآوری امضا جستند. به خاطر بقای جنبش، این جنبش وادار شد ساختاری افقی به خود بگیرد.
کنشگران در جریان فعالیتهای روزمره و بدون شبکهای سازمانیافته یا رهبری رسمی، شروع کردند مطالباتشان را پیش ببرند و حکومت را به چالش بکشند.
تاکسیها، فروشگاهها، پارکها، دانشگاهها و آرایشگاهها به فضاهای جدید برای جمعآوری امضا برای این کمپین تبدیل شد. زندان هم از جمله این فضاها بود. در مقالاتی که یکی از زندانیان سابق نوشته است، زندان به عنوان فضای جدیدی توصیف شده که دسترسی به زنان را فراهم میکند که به حاشیه رانده شدهاند.
ساختار سلسلهمراتبی و رهبری کمپین یک میلیون امضا هم بیفایده شد. امضاجمعکنی بر کار داوطلبانه مبتنی شد. مردم از همه تیپهای سیاسی، اجتماعی، و پسزمینههای ایدئولوژیک میتوانستند به این حرکت بپیوندند. این به پوایی و ساختاری منجر شد که در آن افراد میتوانستند از پسزمینهها و باورهای متفاوت به کمپین بپیوندند. این کمپین هیچ مکان رسمی برای فعالیت نداشت، و این به ساختهشدن فضاهای جدید بهخصوص در فضاهای عمومی منجر شد.
به دلیل صورتبندی اجتماعی-مذهبی حکومت ایران، مقاومت در در جریان فعالیتهای روزمره، بحث تساوی حقوق زن و مرد را دگرگون کرده است. از این رو، تلاش زنان علیه با مردسالاری و خود سازی زنان، باید از طریق حرکات جمعی غیرسازماندهیشده کنشگران با هدف دوبارهسازی فردیت در سطح شخصی (میکرو) و سیاسی (ماکرو) باشد.
طبق گفته خانم خراسانی، یکی از فعالان حقوق زنان و از بنیانگذاران کمپین یک میلیون امضا، زنان و فمینیستهایی که برای تساوی حقوق زن و مرد تلاش میکنند، دیگر تاکیدشان بر روی ایدئولوژی نیست، بلکه بیشتر بر مقاومت در طول فعالیتهای روزانه زنان در ایران تاکید دارند.
از نظر خانم خراسانی، کمپین یک میلیون امضا مثال برجستهای از چنین ایدهای است.
آنها انتخاب کردهاند که به دلیل شرایط اجتماعی-مذهبی و اجتماعی-سیاسی جایی که زندگی میکنند، از روشهای متفاوتی استفاده کنند.