نسخه آرشیو شده

زمان عبور از «رهبر ايران» فرا رسيده است
از میان متن

  • دلیل امتناع خامنه‌ای از مذاکره ساده است: هویت سیاسی او در مقام معمار راهبردی برنامهٔ هسته‌ای ایران و مهم‌ترین پشتیبان آن، در گرو تداوم این برنامه است. او تصور می‌کند می‌تواند در برابر هر گونه فشاری مقاومت کند
جمعه ۲۱ بهمن ۱۳۹۰ - ۱۴:۵۳ | کد خبر: 68808

مهدی خلجی، روزنامه‌نگار، نویسنده، مترجم و تحلیل‌گر سیاسی، در مقاله‌ای که برای وال استریت ژورنال نوشته،‌به موقعیت شکننده رهبر ایران در میان اقشاری که به طور سنتی طرفدار وی بودند می‌پردازد.

از هنگامی که بارک اوباما به ریاست جمهوری رسید، سیاست رسمی ایالات متحده مذاکرهٔ بی‌قید و شرط با ایران است. در عوض سیاست رسمی ایران هم نفی مذاکره است.

اوباما چند نامه برای آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر ایران، فرستاد و شکل‌های گوناگون همکاری و توافق با ایران را پیشنهاد داد، ولی ایران همهٔ این‌ها را رد کرد.

در مارس سال ۲۰۱۰ اوباما گفت که: «رهبران ایران در برابر دستی که به سوی آن‌ها دراز شده، فقط مشت گره کرده نشان داده‌اند». در مقابل، آیت‌الله خامنه‌ای او را متهم کرد که فریب‌کارانه «پنجهٔ آهنی زیر دستکش مخملی» به سوی ایران دراز کرده است. دیگر وقت آن رسیده که بپذیریم هیچ امیدی به تعامل با رهبر ایران وجود ندارد.

دلیل امتناع خامنه‌ای از مذاکره ساده است: هویت سیاسی او در مقام معمار راهبردی برنامهٔ هسته‌ای ایران و مهم‌ترین پشتیبان آن، در گرو تداوم این برنامه است. او تصور می‌کند می‌تواند در برابر هر گونه فشاری مقاومت کند. سرسختی او در عین تحریم‌های فزایندهٔ آمریکا اعتبار ادعای «ولی امر مسلمین جهان» بودن او را ثابت می‌کند. هر تزلزلی از جانب او باعث تقویت رقبای داخلی‌اش می‌شود. رقیبان خامنه‌ای که با خشونت به حاشیه رانده شده‌اند، مدافع سیاست هسته‌ای میانه‌روانه‌تری هستند. برای خامنه‌ای استوار باقی ماندن بر این موضع در حکم مسألهٔ مرگ و زندگی است.

در این مورد، ایران با عراق زمان صدام حسین تفاوت بسیار دارد. صدام بیش از یک دهه به رغم تحریم‌ها در قدرت باقی ماند چون رژیم را خودشیفته‌ای بی‌رحم اداره می‌کرد که هر معترضی را با شلیک گلوله از میان می‌برد. در عراق زمان صدام چیزی به نام «بحران سیاسی» وجود نداشت چون چنین رژیمی از اساس فاقد سیاست بود.

در مقابل، ایران آشیانه دسایس سیاسی و مانورهای پیچیده و ظریفی میان جناح‌هاست، البته آن هم در میان طیف محدودی از حلقهٔ نخبگانی که روز به روز تنگ‌تر می‌شوند. در چنین نظامی، در قیاس با نظامی تک نفره که با مشتی آهنین اداره می‌شود، موقعیت رهبر به طور فزاینده‌ای آسیب‌پذیر است.

به ویژه، تصمیم خامنه‌ای برای سرکوب معترضان پس از انتخابات تقلب‌آمیز سال ۱۳۸۸ شکاف‌های عمیقی را در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی – طلایه‌دار رژیم - ایجاد کرد. اخیراً، حسین علایی، سردار بازنشستهٔ سپاه و بنیان‌گذار نیروی دریایی سپاه و فرمانده آن در دورهٔ جنگ ایران و عراق، مقاله‌ای را برای روزنامهٔ اطلاعات تهران نوشت که در آن تلویحاً وضع فعلی ایران را با وضعیت یک سال قبل از انقلاب همانند دانست. او اشاره کرده بود که اگر خامنه‌ای با رهبران اصلاح‌طلب جنبش اعتراضی به توافقی سیاسی نرسد،‌‌ همان اشتباهی را مرتکب شده که شاه یک نسل قبل مرتکب شد.

پس از حملهٔ رسانه‌های دولتی به سردار علایی، بعضی از فرماندهان سپاه پاسداران نامه‌ای بدون امضاء در دفاع از او نوشتند. قرائنی نیز گواهی می‌دهند که برخی سپاهیان ممکن است از نامزدهای مطلوب خامنه‌ای در انتخابات اسفندماه مجلس حمایت نکنند.

سبب واقعی خشم سپاه از خامنه‌ای آن است که او را مسئول تحریم‌های سخت‌تر غرب علیه منافع اقتصادی خود می‌بیند.

سپاه پاسداران بیش از دو دهه است که بازیگر مهم صحنهٔ اقتصاد ایران است. امروز، حتی تجارت‌های شخصی و خصوصی مهم نمی‌توانند بدون «نوعی هماهنگی» با سپاه پاسداران انجام شوند. رزمندگان سابق در صنایع مختلف از نفت گرفته تا معدن و بانکداری و سینما و ورزش نقش‌های برجسته‌ای دارند. بیشتر آن‌ها از انقلابیونی آرمان‌گرا به پول‌پرستانی عمل‌گرا تبدیل شده‌اند.

این اسلام‌گرایان پول‌دوست هدف اصلی تحریم‌ها به رهبری آمریکا بوده‌اند. بر خلاف ادعاهای فعالان ضد تحریم در غرب، منافع اقتصادی گستردهٔ سپاه در نتیجهٔ تحریم‌های نفتی و بانکی دولت‌های غربی به شدت آسیب دیده است. برای سر پا نگه داشتن برنامهٔ هسته‌ای و حفظ منافع متعدد تجاریشان مهره‌های مالی سپاه پاسدارن مجبور شده‌اند نفت را پایین‌تر از نرخ بین‌المللی بفروشند. امتناع سرسختانهٔ خامنه‌ای از رسیدن به توافقی بر سر برنامهٔ هسته‌ای، ایران را منزوی کرده و میلیارد‌ها دلار هزینه روی دست سپاه گذاشته است.

در محافل سیاسی تهران، افراد مطلع بر سر این‌که آیا بحران هسته‌ای به جنگ می‌انجامد یا نتیجه‌ای صلح‌آمیز خواهد داشت، اختلاف نظر دارند. اما ختم به خیر شدن ماجرا تنها در صورتی ممکن خواهد بود که سپاه خامنه‌ای را به حاشیه براند و توافق با غرب را بر او تحمیل کند. تا به حال، خامنه‌ای دست بالا را داشته است.

خامنه‌ای علاوه بر سد راه سپاه شدن، هر گونه تلاش از سوی سایر جناح‌های جمهوری اسلامی را برای تعامل دیپلماتیک با غرب بی‌اثر خواهد کرد. نهاد روحانیت که به شدت از خامنه‌ای روگردان شده نیز از لحاظ اقتصادی وابسته به حکومت است و نمی‌تواند تأثیر جدی بر سیاست ایران داشته باشد.

طبقهٔ بازاری سنتی نیز که به‌‌ همان اندازه از این وضعیت روگردان است دیگر نمی‌تواند نقش اقتصادی یا سیاسی مهمی ایفا کند. اصلاح‌طلبانی مانند اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس جمهور اسبق ایران، به تدریج از عرصهٔ سیاسی به خارج رانده می‌شوند. در اسفند ماه، آقای رفسنجانی ممکن است تنها منصب مؤثر باقی ماندهٔ خود– یعنی ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام – را که به رهبر کشور مشورت می‌دهد، از دست بدهد.

در چنین فضایی، هر گونه تلاش بیشتر برای تعامل با شخص خامنه‌ای کار عبثی خواهد بود.

راه عاقلانه‌تر آماده‌گی برای گشودن کانال‌های ارتباطی با فرماندهان ارشد سپاه است. آنان نیز مطمئناً مشغول برنامه‌ریزی برای یافتن راه‌های کاهش فشار فزایندهٔ تحریم‌های بین‌المللی هستند. این سپاه پاسداران است که جانشین خامنه‌ای را تعیین خواهد کرد. نارضایتی فرماندهان سپاه ممکن است حتا منجر به در دست گرفتن امور کشور پیش از مرگ خامنه‌ای شود. البته سپاهیان را نباید آزادی‌خواهانی دانست که تقیه می‌کنند و در انتظار ظهور جنبش دموکراتیک هستند. با این همه، فردای روزی که خامنه‌ای از دنیا برود، آن‌ها نیز با بحران مشروعیت روبرو خواهند بود. این بحران مشروعیت ممکن است آن‌ها را وادار کند برای تثبیت قدرت، محبوبیت و اعتبارشان در داخل، راه مذاکره با خارج را باز کنند.

سپاه پاسداران، با دست‌های آلوده‌ به ترور در داخل و خارج، به هیچ وجه متحد واقعی و پایدار غرب نیست. اما تمایل فرماندهان سپاه به توافق بر سر برنامهٔ هسته‌ای ایران - از سر منافع متعدد اقتصادی و حساسیتشان به تحریم‌ها- بسیار بیشتر از خامنه‌ای است. با توجه با سایر گزینه‌ها، می‌ارزد که فرصت مذاکره و توافق با سپاه نیز آزموده شود.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

آگهی