احسان مهرابی، نگاهی دارد به تاریخچه رقابتهای سیاسی آیتالله مهدوی کنی و آیتالله مصباح یزدی.
دو «محمد» از همان اول از یک جنس نبودند. اولی درییلاق به دنیا آمد، دومی در کویر. اولی پسوند رضا گرفت و دومی تقی. اولی تا نخست وزیری هم رفت، دومی اما هیچگاه طعم ریاست را نچشید. اولی پس از دوم خرداد به حاشیه رفت و دومی به متن آمد. تنها شباهت اولی و دومی شاید دانشگاه و شاگردانشان باشد. اولی دانشگاهی دارد معظم و شاگران بسیار دومی هم موسسهای دارد و شاگردانی وفادار.
اولی دانشگاه امام صادق را تاسیس و مدیریت کرد که شاگردانش این روزها بسیاری از مدیران جمهوری اسلامی را شامل میشوند: از عبدالله رمضانزاده، سخنگوی دولت اصلاحات، تا سید محمد حسینی وزیر ارشاد دولت احمدینژاد. دومی نیز موسسه امام خمینی را در اختیار دارد که تنوع شاگردان دانشگاه امام صادق را ندارد و روحانیونی را شامل میشوند که از دیدگاه مخالفان افراطیونی هستند با عقاید خاص.
دو محمد در کسوت روحانیت نیز راهی جدا برگزیدند. اولی پس از چهرههایی چون آیت الله مطهری و منتظری شاگرد آیت الله خمینی شد و دومی از چهرههای مدرسه حقانی. مدرسهای که بسیاری از نیروهای امنیتی و اطلاعاتی ایران چون محسنی اژهای، علی فلاحیان و علی یونسی شاگردان آن بودهاند.
محمدرضا مهدوی کنی از همان ابتدا در کنار چهرههای مخالف حکومت شاه قرار گرفت و تبعید و زندان را تجربه کرد. او زندان را با چهرههایی چون هاشمی رفسنجانی، آیت الله طالقانی و لاهوتی سپری کرد.
چهرههایی چون مهدی کروبی و هاشمی رفسنجانی اما میگویند مصباح یزدی در زمان شاه مخالف انقلاب و مبارزه بود. حامیان او به برخی بیانیههای جامعه مدرسین به عنوان سوابق او استناد میکنند. آنان همچنین سوابقی از بازداشت مصباح یزدی را بر میشمارند، اما با این حال زندان طولانی مدتی درسوابق او یافت نمیشود.
انقلاب که شد مهدوی کنی به تهران بازگشت؛ در سمتهایی چون ریاست کمیتههای انقلاب. درهمین زمان ماجرای تسخیر سفارت امریکا پیش آمد و نقل شد او فتوا داده زمین سفارت غضبی است و نماز خواندن در آن حرام. پس از گذشت بیش از ۳۰ سال او همچنان بر موضع مخالفت با اشغال سفارت اصرار دارد، اما این خبر را تکذیب میکند.
مصباح یزدی اما همچنان درقم ماند و به مناظره با گروههای مخالف درتلویزیون جمهوری اسلامی پرداخت، کتابهای اسلامی دانشگاهها، پس از اسلامی شدن، را تدوین کرد و البته عقاید خاص خود را داشت. ازجمله حملات تند و تیز به دکتر شریعتی که درفضای انقلابی ان سالها مخالفان بسیار داشت و به دلیل دستور آیت الله خمینی مجبور به تعطیلیاش شد.
آقای مهدوی کنی پس از آن وزیر کشور شد و مدت کوتاهی نیز نخست وزیر. او در خاطراتش مینویسد که برخی پیشنهادهای مهم را او با آیت الله خامنهای مطرح کرده است. از جمله ریاست جمهوری او و یا معرفی او به عنوان مرجع تقلید. اما نشانی از حضور مصباح یزدی در تصمیمگیریهای مهم نیست.
محمدرضا مهدوی کنی سالیانی دبیرکل جامعه روحانیت مبارز، یکی از مهمترین نهادهای روحانی در سالیان پس ازانقلاب، نیز بود، اما مصباح یزدی تنها عضویت درجامعه مدرسین حوزه علمیه قم را تجربه کرد.
انتخابات دوم خرداد مهدوی کنی را درشرایط خاصی قرار داد. او به عنوان یکی از حامیان اصلی ناطق نوری درباره تکرار مشروطیت هشدار داد؛ سخنانی که بسیار به نفع سید محمد خاتمی رقیب ناطق نوری تمام شد. رسانههای سال ۷۵ مملو شد از سخنان مهدوی کنی که هریک از رسانهها از ظن خود آن را منعکس میکردند.
پس از دوم خرداد مهدوی کنی کنج انزوا گزید و چندان خبری از او منتشر نشد. تنها گاهی رسانههای عکس و خبری منتشر میکردند از دیدارهایش. ازجمله عکس دیدار او با مهدی کروبی دبیرکل مجمع روحانیون مبارز که در زمانه خود بسیار خبرسازشد.
هرچه محمدرضا مهدوی کنی پس از دوم خرداد به انزوا رفت، محمدتقی مصباح یزدی تریبون یافت. او شد پای ثابت سخنرانی پیش از خطبههای نماز جمعه تهران و حمله به سیاستهای فرهنگی دولت خاتمی و خصوصا وزارت ارشاد. سیاستهایی که اصولگرایان سیاست سمحه و سهله مینامیدند.
او همچنین شد تئوریسین مخالفان دولت اصلاحات تا آنجا که آیت الله خامنهای او را مطهری زمان نامید. این حملات شایعات بسیاری درباره مصباح یزدی مطرح کرد تا آنجا که امیرفرشاد ابراهیمی، ازچهرههای انصار حزب الله، درفیلم اعترافات خود او را صادرکننده جواز قتل عبدالله نوری نامید و نام او به عنوان فتوا دهندگان قتلهای زنجیرهای نیز مطرح شد.
درگیری مصباح و رسانههای اصلاح طلب تا آنجا پیش رفت که سه هفته پیش از انتخابات مجلس ششم، کاریکاتور نیکآهنگ کوثر موسوم به «استاد تمساح» طرفداران مصباح را به تحصن کشاند و به دستگیری نیک آهنگ کوثر انجامید.
انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ و پیروزی احمدینژاد سبب شد بسیاری احمدینژاد را از مریدان مصباح یزدی بشمارند خصوصا که از دیدگاه مخالفان نشانههایی یکسان ازدیدگاههای خاص درباره امام زمان درهر دو یافت میشد. تفکری مشهور به تفکر انجمن حجتیه.
انتخابات مجلس خبرگان رهبری درسال ۸۵ نیز مجددا مصباح یزدی را به اخبار کشاند و مخالفان ازتلاش حامیان احمدینژاد برای ریاست مصباح یزدی برمجلس خبرگان خبردادند. مصباح یزدی نه تنها در سال ۸۵ بلکه درسال ۸۸ هم رئیس مجلس خبرگان نشد، اما این بار مهدوی کنی از انزوا در آمد و جانشین هاشمی رفسنجانی در مجلس خبرگان رهبری شد.
دو «آیت الله» اینک به هم رسیدهاند؛ یکی درقامت ریاست جبهه متحد اصولگرایان و دومی درقامت پدرمعنوی جبهه پایداری. حامیان مهدوی کنی همچنان اصولگرایان سنتی هستند و حامیان مصباح یزدی طلبههای که توسط اصولگرایان نیز به تندروی مشهور شدهاند: چهرههایی چون حسینیان، آقا تهرانی و رسایی.
مهدوی کنی پس از دوم خرداد یک بار در حمایت از مصباح یزدی به خاتمی تاخت و بابت سخنان خود از سوی آقای خامنهای نکوهش شد و به بیانصافی متهم.
انتخابات انتخابات مجلس اما دو «آیت الله» را روبروی هم قرار داده است تا آنجا که حامیان مصباح یزدی علیه مهدوی کنی شبنامه میپراکنند.
مهدوی کنی اگر در دورهای چهرههایی چون مهدی کروبی را به عنوان دبیرکل مجمع روحانیون مبارز پیش رو داشت که به تعبیر روحانیون ازجنس یکدیگر بودند، اینک او باید تن به رقابت غیرمستقیم با مصباح یزدی تن دهد. رقابتی سخت، چرا که هیچ یک از دو قصد ندارند به محراب بازگردند. نکتهای که مهدوی کنی به مهندس مهدی بازرگان گفته بود که شما در مسجد هدایت از علما خواستید محرابها را ترک کنند، بدانید ما دیگر به محراب بر نمیگردیم.