شادی صدر، حقوقدان و فعال حقوق زنان، در یادداشتی که برای مردمک نوشته است، میگوید: چندان فرقی بین حجت الاسلام صدیقی با هر یک پسران تازه بالغ دیروز و مردان طرفدار حقوق بشر و حقوق زنان امروز نمی بینم؛ غیر از اینکه او اقلا در آنچه هست و آنچه می گوید، یک روتر است.
شادی صدر، حقوقدان و فعال حقوق زنان، در یادداشتی که برای مردمک نوشته است، میگوید: چندان فرقی بین حجتالاسلام صدیقی با هر یک از پسران تازهبالغ دیروز و مردان طرفدار حقوق بشر و حقوق زنان امروز نمیبینم؛ غیر از اینکه او دستکم در آنچه هست و آنچه میگوید، یکرو تر است.
داستانهای امام جمعه تهران و رابطه بین حجاب و زنا و زلزله هنوز ادامه دارد. در آن سر دنیا دختری دانشجو، کمپین «ممهلرزه» (Boobquake) راه میاندازد و ایرانیان سراسر دنیا، در شبکههای خبری مختلف میببینند که حرفهای امام جمعه تهران که هیچگونه ریشه منطقی و علمی ندارد، اسباب خنده مجریان و گزارشگرانشان شده است.
«اهریمنانگاری» زنان و نسبتدادن تمامی بلایای آسمانی و زمینی، از زلزله و سیل گرفته تا جنگ و قحطی، نه تنها موضوع تازهای نیست بلکه تاریخ درازی هم دارد. در همین سالهای اخیر، بنیادگرایان مذهبی در استان آچه اندونزی، زنان را مسبب سونامی دانستند، و واعظان الجرایزی هم هر بار که زلزلهای میآید آن را به رفتارهای نامناسب زنان ربط میدهند. در دنیای مسیحیان و یهودیان و هندوهای بنیادگرا هم اوضاع به همین منوال است.
اما این یادداشت کوتاه نه درباره فرهنگ اهریمنانگاری زنان و نه رویکرد بنیادگرایان مذهبی به زن و بدن و ذهن زن است. این یادداشت کوتاه فقط برای تلنگر زدن به خودمان نوشته شده است؛ به مصداق سوزنی که باید به خودمان بزنیم در مقابل جوال دوزی که مثلا به حجتالاسلام صدیقی میزنیم.
ارتباطی که امام جمعه تهران بین حجاب و رفتار زنان با زلزله برقرار کرده، با هیچ توجیه منطقی و علمی همخوانی ندارد اما بسیاری سیاستمداران، حتی بسیاری از روشنفکران و به تبع آنان آدمهای عادی، بارها نسبتهایی به همین اندازه ضد زن، میان حجاب و رفتار زنان با ناهنجاریهای عمومی برقرار کردهاند و هیچگاه این چنین از سوی جامعه مورد سرزنش یا تمسخر قرار نگرفتهاند.
منظور من در اینجا مسئولان دولت احمدینژاد نیست که ارسال اساماسهای مستجهن از سوی زنان به همکاران مردانشان را از علل افزایش طلاق میدانند، یا روحانیون تندرویی که از روبنده، برای پاککردن صورت مسالهای به نام زن دفاع میکنند.
منظور من خود شما هستید، بله، خود شما، آقایان! همه کسانی که اظهارات امام جمعه تهران را خلاف قواعد علمی ثابتشده در مورد علل وقوع زلزله دانستهاید و در یک بعد از ظهر مطبوع بهاری، چای را که مادراتان، زنتان، خواهرتان یا حتی دوستدخترتان جلویتان گذاشته، هورت کشیدهاید و مفرحشده از صحبتهای امام جمعه، زندگی و کارتان را ادامه دادهاید بی آنکه حتی یک لحظه فکر کنید شما، خود شما نیز عضو همان باشگاهی هستید که امامجمعه تهران از بلندپایگان آن است. تعجب میکنید؟ میپرسید چرا؟!
همه ما زنان ایرانی، از همان سالهای اول زندگیمان، حداقل در راه مدرسه، اگر نه در خانه، آزار جنسی را که با متلکهای ظاهرا ساده شروع میشد و تا تعقیب و گریز، دستمالی و تهدید به تجاوز در کوچههای خلوت یا مکانهای خیلی شلوغ بالا میگرفت، تجربه کردهایم.
ترس از مردان، از نگاهشان و از اینکه دنبالت راه بیفتند، همواره فضای کوچه و خیابان را برای ما ناامن کرده است. و عاملان این آزار جنسی مدام، چه کسانی بودند؟ شما! بله، خود شما! به من نگویید که میتوان در ایران پسری تازه به سن بلوغ رسیده بود و بزرگ و بالغ شد، بی آنکه به زنان متلک گفت؛ بیاغراق، این بخشی از روند بزرگشدن برای مردان در ایران است. تجربهای که بدون آن، مرد ایرانی، مرد نمیشود.
در عوض، در آن سوی دیگر، تذکرها و فشار مداوم خانوادگی، اجتماعی و سیاسی برای پوشاندن خود، و بیشتر پوشاندن خود، بدن خود، خندههای خود، شادابی و زیبایی کودکی و نوجوانی و جوانی خود و ذهن و تمایلات و خواستههای خود، بخشی از روند بزرگشدن برای زنان در ایران است. روندی که اتفاقا شما آقایان، بله همین شما، حتی در آن هم سهیم هستید؛ حتی اگر نوجوانی بیش نباشید.
لطفا یک بار هم که شده جلو آینه بایستید و از خود بپرسید: اولین باری که به دختری متلک گفتم کی بود؟ اولین باری که به خواهرم، یا حتی به مادرم، یا دخترخالهام یا دوستدخترم گفتم روسریات را بکش جلو یا آرایش نکن جلوی هر مرد و نامرد غریبه، کی بود؟
میبینید؟! شوخی بامزهای نیست: شما همان مرد و نامرد غریبهاید که خیابان را برای خواهر و مادر و دختر دیگران ناامن میکنید و در عین حال، همان مرد محرمی هستید که زن و خواهر و مادرتان را بیشتر و بیشتر میپوشانید تا از مرد و نامرد غریبه محفوظ بمانند و این عین همان کاری است که همان مرد و نامرد غریبه با زن و خواهر و مادر شما و زن و مادر و خواهر خودش به طور همزمان میکند. برایش هم توجیه دارید: مردها اینطوریاند! اصلا اینطوری به دنیا آمدهاند! چشمشان دنبال زنهاست! هیزند! و اغلب، با وجود وجه منفی که این صفت دارد، وقتی به مردان نسبت داده میشود، با تسامح عمومی مواجه میشود. و از آن طرف هم لابد مردها ناموسپرستند و اسلام گفته که خودت را بپوشان. و باز هم سرکوب زنان در خانه، جنبهای مثبت مییابد. و اگر روشنفکرتر باشی: من حال گشت ارشاد و آژان و آژانکشی ندارم! یا حوصله حرف مردم را ندارم!
خب امامجمعه «فلکزده» تهران هم که چیزی غیر از این نگفته که شما گفتهاید و میگویید: گفته زنها با بیحجابیشان فساد میآورند، چون باعث میشوند مردها تحریک شوند. و فساد، زلزله میآورد. گیرم دومین جمله را شما اینطوری نمیگویید اما مثلا میگویید فساد چیز بدی است چون بیبندوباری میآورد و طلاق را زیاد میکند و انواع بلایای اجتماعی را دامنگیرمان می کند که کم از زلزله ندارد. و اگر نبود این توجیهات، چگونه دایره معیوب آزار جنسی روزانه زنان توسط مردان و افزایش فشار بر زنان برای رعایت حجاب و عفاف، در ظاهرا برای کمکردن آزار جنسی روزمره تداوم مییافت، بی آنکه اصل داستان دیده شود؟
چگونه میتوانیم به گشت ارشاد، به طرح گسترش فرهنگ عفاف و حجاب، به سخنان امام جمعه تهران که برای گشتهای ارشاد پشتوانه ایدئولوژیک میسازد و این قبیل نقد داشته باشیم، بی آنکه از خودمان بپرسیم چند بار نقش گشت ارشاد را در کنترل ذهن و بدن زنان زندگیمان بازی کردهایم؟ چند بار با آزار جنسی زنان، با سادهپنداشتن عمل متداول متلکگویی، به بازتولید این تفکر که زن، یک سوژه جنسی است که اگر چون مرواریدی در صدف حفظ نشود، به یغما خواهد رفت کمک کردهایم؟
میبینید؟ این ما فمینیستها نیستیم که دنیا را به زن و مرد تقسیم میکنیم: دنیای ما کاملا و از قبل از اینکه به دنیا بیاییم، تقسیم شده است: شما متلک میگویید، ما متلک میشنویم؛ شما ما را در حجاب میکنید، ما در حجاب میرویم.
راه از میان بردن این تقسیمبندی، انکار آن نیست؛ تکرار جمله کلیشهای زن و مرد هر دو انسانند و فرقی ندارند، مشکلی را حل نمیکند. دموکراسی روزی آغاز خواهد شد که شما، بله شما آقایان یاد بگیرید نه فقط جلو آینه بلکه در منظر عموم، به جای دفاع از حقوق زنان به مثابه امری بیرونی و انتزاعی، از تجربه واقعی، درونی و زمینی «خود» به عنوان یک «مرد» سخن بگویید و نقشی که در بازتولید ساختارهای تبعیضآمیز موجود داشتهاید را به نقد بکشید.
دموکراسی و حقوق بشر، از هر یک از ما شروع میشود و نه از آدمهایی انتزاعی، که باید خودشان، نگاهشان و رفتارهایشان را اصلاح کنند تا ایران جایی بهتر برای زندگیکردن باشد.
تا آن زمان که امیدوارم چندان دور نباشد، راستش من چندان فرقی بین حجتالاسلام صدیقی با هر یک از پسران تازهبالغ دیروز و مردان طرفدار حقوق بشر و حقوق زنان امروز نمیبینم؛ غیر از اینکه او دستکم در آنچه هست و آنچه میگوید، یکرو تر است.
به ، بهناز!
باید اعتراف کنم مرد، جنسی از نوع بشر است که به جنس مخالفش نه فقط به واسطه ی بوها ، رنگها ،صداها (عوامل فیزیکی) و یا رسیدن فصل تولید مثل (محدودیت زمانی) بلکه به واسطه ی حتی تصور یک موجود ظریف، یک موجود نیازمند حمایت و البته موجودی که میتواند مال خود کند متمایل میشود (محرکهای روانی).
گرچه نگاه جنسیتی (عبارت اختراعی فمنیستها برای انکار تفاوت جنسیت ها و یا تسخیف احساس جنسی مردها) حس غالب مردها در شبانه روز نیست ولی حس فعال در تمام لحظات زنده بودنش است و یک نگاه و یا یک کلام برای مشتعل کردن فضای ظاهرن سرد و تهی بین دو جنس کافیست.
می گوئید از مقاله ی خانم صدر سئوالی بپرسم؟
باشد اما نمیدانید که نوشتار ایشان چه شاهکاری است!
باور بفرمائید شوخی نمیکنم!
هیچ فکر کرده اید چرا وقتی لپ مطلب این مقاله را را بگوئی بچه ی نوزاد هم می خندد ولی وقتی آنرا می خوانی ممکن است بلاهت موجود در سطر سطر آن نفهمی؟
دو سه روز است دارم خط به خط آنرا تحلیل میکنم و باور کنید سئوالی که در خود مقاله بی پاسخ مانده باشد نیافتم!!!
من مدیون خانم صدر هستم که به من پدیده ای به نام متلک را شناساند . البته نه از آن زاویه ای که ایشان می نگریست.
ادامه دارد
انسان سکولار در می 10, 2010 نوشت. در 2:52 ب.ظ
همنوع من بهناز عزیز
من اگر پدر محترمتان را ملاقات کنم بجای صحبت در باره ی نامتان که می توانست بتوله هم باشد با ادب و احترام به ایشان یاد آور میشوم که گرچه قطعن خودشان هم قربانی یک تربیت اشتباه هستند ولی ای کاش با کمی تعقل و یا رجوع به فطرت خود اینچنین اعمال و رفتاری در پیش نمیگرفتند و به برادرانتان هم اجازه ی این گونه برخورد نمیدادند و حتی اگر به مثابه ی یک مسلمان معتقد هم رفتار میکردند باز هم نباید چنین نفرتی از مردان در شما زاده میشد.
و خطاب به برادرانتان میگفتم لااقل با تجدید نظر در نگاه غیر انسانی خود به زن اجازه ندهند دخترانشان که شما عمه یشان هستید با شنیدن حرفهای شما و دیدن مصداق عینی آن در پدرانشان جا پای شما بگذارند .
آیا برادرانتان با دیدن زندگی شما میتوانند بگویند آن رفتارها می توانست منجر به یک زندگی سالم برای دختران خانواده باشد.
و اگر مادرتان را می دیدم به ایشان میگفتم به راستی شما نمیدانستید که مردانی بسیار متفاوت هم هستند که چون کوهی صبور ، متین و استوار تکیه گاه زنان نیک سیرت و مهر آفرینی هستند که چون آینه ای جلوه ی مردانگی مردشان را به ایشان می نمایانند.
تو گوئی با القا بزرگی و توانائی به مردشان اورا بزرگتر و توانا تر می کنند و البته که همه در ضمیر خود میدانند که توانا کننده و بزرگساز واقعی خود باید بزرگ و توانا باشد تا خطاها و لغزشهای مردش را ندیده بگیرد تا او را نشکناند که مرد حقیر به چکارش می آید!
و اگر دیده بود چرا یک کلام نگفت بهناز گلم تمام مردان اینچنین که بخت تو و من به ما نمایانده نیستند!؟
========================================
Behnaz در می 10, 2010 نوشت. در 3:57 ب.ظ
انسان سکولار،
در شناخت من و موقعیت من و دید من نسبت به مردها همانقدر به بیراهه میروید که در مورد اصل حرف این مقاله.من نه از مردها نفرت دارم که دو دوست اول صمیمی زندگی من برادرم و دوست پسرم هستند.انقدر راحت قضاوت نکنید و وارد مسائل شخصی نشوید که این ره به ترکستان است. قضاوت میکنید تا وادار کنید از خودم دفاع کنم و این تغییری در اصل موضوع ندارد.بجای کنکاش و روانکاوی در شخصیت “قربانی”! من میتوانید در باره مقاله صحبت کنید،و چرایی هر حرفی را بپرسید.
.بهناز.
همنوع من بهناز خانم
چقدر از خواندن کامنتت غمگین شدم و اعتراف میکنم که در میانه ی متن حتی در حدی عصبانی شدم که کاملن مستعد نوشتن ناسزا خطاب به تو عزیز بودم اما وقتی به اسم زیبایت که مانند اسم تمام زنان دلفریب بود رسیدم مانند سنت چند صد هزار ساله ی مردان که اسیر زیبائی های زنان هستند من هم تمام خشونت و بی منطقی نوشته ات را محو شده با طنین دل انگیز پس وند “ناز”اسمت یافتم که جایش را به غمی صادقانه و عمیق داد .
اسم زیبایت نه اینکه محملی برای سیلان حس وجود یک زن در جسم و جانم باشداما خشونتی هم که همواره نه علیه شما که باید برای مبارزه بخاطر شما در یک مرد باشد را در من محو کرد.
تصور میکنم اگر من برحسب بد روزگار در خانواده ای رشد میکردم که مادر خواهر و تمام زنان اطرافم نشانی از زنانگی و انسانیت نداشتند و طبعن با احتمال بیشتری یاری نیز می یافتم که او هم ذاتی نبرده از هستی ، بخش می داشت و البته که کی میتوانست شود هستی بخش؟!
و من هرگز شانس این را نمی یافتم تا بفهمم یک زن به مثابه ی یک انسان زاینده و چشمه ی جوشان احساس و ایجاد انگیزه ی زیستن ، جنگیدن و رسیدن به وصالش چگونه انسان را به معراج هدایت میکند.
چه موجود قابل ترحمی می شدم آنگاه!!!
===========================
Behnaz در می 10, 2010 نوشت. در 10:54 ق.ظ
انسان سکولار،
ارتباطی بین نوشتهام و جوابی که به آقای رها دادم و حرفای شما پیدا نمیکنم،لطفا به جای ترحم،متنهای ادبی و داستانهای جالب!دربارهٔ اصل مطلب صحبت کنید،حداقل خوشحالم که با خواندن نوشتهٔ من کمی احساس من را وقتی کامنتهای امثال شما را میخواندام درک کردید.
و برای محو شدن خشونت هموارهٔ کسی مثل “شما” برای “مبارزه” بخاطر کسانی مثل “ما” باید با والدین من صحبت کنید که چنین اسم قابل ترحمی برایم انتخاب کردند که حداقل مرا از “فحش خوردن” در فضای “مجازی”نجات داد!!!
.بهناز.
=========================================
خانوم شادی سدر؛ لابد آقایتان “حسین نیلچیان” ( همون شوهرتان) روابط بسیار زیادی با دختران دارد و شما را مورد آزار جنسی بیش از حد قرار داده و همینطور پدرتان هیز است و مادرتان را مورد آزار جنسی بیش از حد قرار میدهد! ( طبق گفته های خودتان در مورد تجربیات شخصی تان)
مهم همینه که هیچ فرقی وجود نداره ٬ اون امام جمعه هم در داخل تابوهای فرهنگی همین جامعه امام جمعه شده ٬
معادل بچه 15 ساله ای که تو خیابون به زن 40 ساله متلک جنسی میندازه ٬ امام جمعه هم وجود داره که متلک جنسی-مذهبی رو رواج میده.
مرد جوانی نزد پدر خود رفت و به او گفت:
- می خواهم ازدواج کنم.
پدر خوشحال شد و پرسید:
- نام دختر چیست؟
مرد جوان گفت:
نامش سامانتا است و در محله ما زندگی می کند.
پدر ناراحت شد. صورت در هم کشید و گفت:
- من متاسفم به جهت این حرف که می زنم. اما تو نمی توانی با این دختر ازدواج کنی چون او خواهر توست. خواهش می کنم از این موضوع چیزی به مادرت نگو.
مرد جوان نام سه دختر دیگر را آورد ولی جواب پدر برای هر کدام از آنها همین بود.
با ناراحتی نزد مادر خود رفت و گفت:
- مادر من می خواهم ازدواج کنم اما نام هر دختری را می آورم پدر میگوید که او خواهر توست! و نباید به تو بگویم.
مادرش لبخند زد و گفت:
- نگران نباش پسرم. تو با هریک از این دخترها که خواستی می توانی ازدواج کنی. چون تو پسر او نیستی!
کامبیز عزیز نوشته هات جالب و منطقی خصوصا در مورد آقای کسروی بدون شک لازم برای هموطنان بودتا مروری خلاصه بر تاریخ داشته باشیم. ولی این سوال برای من همیشه است که چراشاه با توجه به اینکه شناختی که از قرون وسطا در اروپا و نقش و عمل کرد دین آگاهی داشت. باز مذهب را .بصورت یک اعتقادت ساده مردمی نگاه و خلاصه میکرد نه مذهب رابصورت یک ایده و لوژی و یا یک نوع سیستم حکومتی؟مثل کمونیسم ویا..... و ما میدونیم که در یک جامعه نمی تونه دو نوع سیستم حکومتی وجود داشته باشه. و بدین خاطر سیستم حکومت دینی برحکومت پادشاهی غلبه کرد. و در اینده هم بدین صورتخواهد بود. همین به چالش نکشیدن دین و افشا نکردن وضعییت فقر و بدبختی در کشور های بلوک شرق و کم اهمییت دادن به میهن پرستی از اشتباهات بزرگ شاه بود.
بخش اول – قسمت آخر-
همچنین در بسیاری از کتب موجود نیز, نویسندگان آنها به قصد طرفداری از یک شخصیت خاص قلم زده اند. و از بررسی بدون پیشداوری حقایق تاریخی سر باز زده اند؛ لذا اطلاعات موثقی بر مجموعه آگاهیهای یک فرد خواهان واقعیت اصلی افزوده نمیگردد.
مسئله دیگر تسامح و تساهل نابجای اعلیحضرت همایونی با مسئله حوزه های علمیه بود. نرمش نابجایی که بخشی از آن برای دلجویی و استمالت ایشان - بدنبال برخورد ملی پرستانه با مسجد گوهرشاد ؛ در زمان رضا شاه کبیر- از روحانیت بعمل آمد. و بخش دیگر آن بدلیل اعتقادات دینی شاهنشاه آریامهر بود.
در حالیکه باید ظرفیت حقیقی دین بعنوان مجری و قانونگذار اجتماعات مدرن را در رسانه های جمعی به چالش میکشید. و نیز وابستگیهای انگلیسی برخی از زعمای شیعه را با تمام وجود در رسانه های جمعی به نمایش میگذاشت. و فرصت سود جویی را بر آن گروه میبست.
همچنین باید از شخصیتهایی مانند احمد کسروی که خود در ابتدا روحانی بودند. و سپس از کسوت روحانیت خروج کرده بودند؛ و قصد روشنگری در مورد خرافات ادغام شده در دین را داشتند؛ حمایت میکرد. اما متاسفانه در انجام این کار نیز اهمال ورزید. زنده یاد احمد کسروی در یکی از یادداشتهای خود به منظور هشدار دادن به خطرات تهدید کننده جامعه ایران بواسطه خرافات دینی , مینویسد:” ایران یک حکومت به آخوند بدهکار است.”
مجموعه این مسایل به اجرایی شدن سناریوی به اصطلاح انقلاب سال 1357 انجامید.”
حالا شما متوجه هستید, که لزوم وجود یک ضمانت اجرایی واضح شفاف و آشکار و متعهد و پاسخگو به تمام گروه ها و پارتیهای سیاسی؛ و مهم تر از آن به تمام شهروندان ایرانی تبار از هر قوم و دین و تمایل سیاسی و جنسی و . . . در رویکردهای عملی حرکات و تحولات روشنگرانه و آزادیخواهانه در جوامع چیست. درست نمیگویم؟
آرش عزیزم نقطه نظرات دیگرم را بتدریج برایتان خواهم نوشت.
ارادتمند کامبیز هخامنشیان
بخش اول – قسمت پنجم –
در این سالها دولت انگلستان که از توسعه و بسط تمایل نیروی انسانی تحصیل کرده ایران به کمونیست در حوزه های نفتی و انرژی- مانند ایران – بشدت واهمه داشت؛ با حمایت پیدا و پنهان از روحانیت شیعه, از روحانیت شیعه بعنوان اهرمی برای به هم ریختن شرایط سیاسی ایران, به نفع مصالح دولت انگلستان و بر ضد دولت اتحاد جماهیر شوروی نهایت بهره برداری را کرد.
مسئله درگیر شدن شخص دکتر محمد مصدق با شاهنشاه آریامهر دقیقا به همین شکل کلید خورد. و متاسفانه این دو سیاستمدار بزرگ و مهم در شکل گیری تاریخ معاصر فعلی ایران, خواسته یا ناخواسته درگیر آن بازی شدند. و نهایت این رودر رویی به نفع فرصت طلبان روحانی شیعه که تحت حمایتهای مالی و معنوی انگلستان بودند؛ تمام شد. برای این منظور نیز سوء تفاهمات تعمدی متعددی مانند کمک مالی آمریکا به دولت دکتر مصد ق, تحریک دولت دکتر محمد مصدق به برخورد با خاندان شاهنشاه در مورد مداخلات مالی , ایجاد شبهه در مورد تمایلات کمونیستی پنهان در دولتمردان دکتر مصدق و بسیاری نکات دیگر؛ کافی و بسیار مناسب بود.
بعنوان مثال برای من حتی هنوز هم ابهامات بسیاری در خصوص تمایلات دکتر فاطمی و علت اقدامات ایشان وجود دارد. چون اسناد مرتبط بابسیاری از حوادث دوران ایشان هنوز برای مطالعه عموم آزاد نشده است.
بخش اول – قسمت چهارم –
از سوی دیگر همسایگی با کشور مزاحمی همچون اتحاد جماهیر شوروی, باعث شده بود تا جاسوسان ک.گ.ب. از سالهای پایانی جنگ جهانی دوم و حتی قبل از آن, به نحوی زیر پوستی اما بسیار فعال, در ایران اقدام به جذب نیروهای انسانی برای تاسیس احزاب کمونیستی بنمایند. متاسفانه این گروه های وابسته به لابی شوروی و پیمان ورشو و بلوک شرق – در دنیای جنگ سرد- با تحریک و سوء استفاده از احساسات پاکترین جوانان مملکت, که عمده آنها دانشجو و تحصیلکردگان دانشگاهی بودند؛ و همچنین بسیاری از سیاستمداران به نام این مملکت, بعنوان اهرمی برای اعمال فشار بر شخص شاه و همچنین دولت و دولتمداران برای نزدیک شدن به بلوک شرق و در واقع کمونیستی شدن ایران تلاش میکردند.
لازم به ذکر میدانم که همینجا بگویم؛ ایران آشکارا در آن دوران زیر حمایت پیمان ناتو و بلوک غرب بود. و اسباب سربلندی و رفاه مالی ایرانیان در آن دوران نیز از همین امر بود. امری که متاسفانه در آن دوران به دلیل کم کاری دولت مردان ایران توسط رسانه های جمعی مانند تلویزیون اصلا توضیح داده نشد. یعنی زندگی وحشتناک مخالفان کمونیست مانند داستایوسکی و بوریس پاسترناک و سولژینیتسین و هزاران شهروند دیگر روسی و غیر روسی و همچنین واقعیت کثیف کشتارهای وحشیانه مردم روسیه و لهستان و چکسلواکی بدست استالین و حزب کمونیست شوروی برای مردم توضیح و یا به نمایش گذاشته نشد. همچنین قتل دردناک وطن پرستان روسی مانند تروتسکی برای مردم هرگز توصیف نشد. شاید مهمترین علت این اهمال کاری ترس از فشار نظامی شوروی بود. که البته توجیه قابل قبولی نیست.
بخش اول – قسمت سوم-
“مطمئن هستم شما بهتر از من میدانید که سناریوی براندازی با عنوان به اصطلاح انقلاب اسلامی در ایران در سال 1357, یک سناریوی براندازی طراحی شده توسط کشورهای انگلیس, آلمان,فرانسه,آسرائیل و در نهایت آمریکا بود؛ که در اجلاسهای متعدد بین المللی از جمله اجلاس گوادلوپ برنامه ریزی شد. و اسباب اجرایی آن تصمیمات نیز نارضایتی های روشنفکران و سیاست بازان احزاب و جناحهای مختلف – تاکید میکنم سیاست بازان. زیرا این اشخاص بیشتر از آنکه در فکر منافع همه گیر ملی باشند. به فکر دستیابی به حقیقت مطلق موجود در افکار عمدتا تمامیت خواه احزاب خود و گاها دستیابی به امکان سر سپردگی کامل به بلوک شرق کمونیستی بودند.- شد.
علت تصمیم گیری به انجام آن سناریو هم , ترس کشورهای غربی نسبت به گران شدن هزینه های دسترسی به سوختهای فسیلی توسط اجلاس اوپک, به ریاست کشور ایران بود. که این امر ناشی از دیدگاه مدبرانه شاه فقید مملکت, یعنی اعلیحضرت شاهنشاه آریامهر,مبنی بر اعمال سیاستهای صحیح در زمینه مدیریت نیروی انسانی و مدیریت امور اقتصادی , و اهتمام به تربیت نسل ارزشمندی از مدیران تکنوکرات ایرانی با تحصیل در در کشورهای غربی و آمریکا و در داخل ایران بود.
در عرصه سیاست منطقه ای خاورمیانه نیز – یهودیان صهیونیست ,متوجه بودند که شاه ایران با تکیه و تاکید بر دستیابی به انرژیهای با تکنولوژی بالا –پتروشیمی و نیروگاه هسته ای- و ثروتهای فراوان طبیعی موجود در ایران شامل نیروی انسانی بسیار با هوش و منابع و معادن و ... در حال تبدیل شدن به یک قدرت اقتصادی درجه یک منطقه ای است. و در صورت عدم جلوگیری از رشد بالای اقتصادی ایران, این کشور تا سال 1370 به یک قدرت اقتصادی منطقه ای -جایگاه فعلی کره جنوبی – در آسیا دست خواهد یافت. و اسرائیل توان رقابت با چنین کشور غنی و ثروتمندی را هرگز نخواهد داشت.
بخش اول – قسمت دوم –
همین امر میتواند با احتمالی قریب به یقین, بر فردای پیروزی ایران بطوری چشم گیر تاثیر بگذارد. توقع من بعنوان یک ایرانی علاقمند به ایجاد تغییر در کشورم آن است؛ که واقعیت های مالی فعالیت های سیاسی اپوزیسیون داخل و خارج از کشور, برای من نوعی واضح باشد. تا بتوانم هوشیارانه تصمیم بگیرم. این حق در تمام پارتی های سیاسی کشورهای متمدن برای همه اعضا پذیرفته شده است. و حتی اعضا احزاب سیاسی بطور کاملا قانونی از منافع این احزاب بهره مند میشوند. و احزاب نیز نقش واقعی سیاسی را بین مردم ایفا میکنند. بعبارت بهتر از شخصیتهای سیاسی احزاب قهرمان پروری و تقدس زایی بوجود نمیاید. بلکه احزاب متفاوت با تکیه بر بنیانهای مالی که دارند؛ از منظر سیاسی و اقتصادی و نیروی انسانی و . . . خطرات شرایط موجود اجتماعی را که احساس میکنند؛ با اعضای خود- یعنی شهروندان درای دیدگاه های مختلف در جامعه - مطرح میکنند و راه حل های مورد نظر خود را نیز برای عموم به منصه قضاوت میگذارند. و مردم با آرایی که میدهند, یا با نظرسنجی هایی که در آنها شرکت میکنند؛ نظر خود را بیان میکنند. به این ترتیب , در جوامع مدرن از بروز بلاهایی مشابه با بلایی که 31 سال قبل با اسم جمهوری اسلامی وبا حمایت 150000000 دلاری لابی های مالی آمریکایی و انگلیسی و همراه با شانتاژ لابی یهودی بین المللی ,برای آقای خمینی و دار و دسته اش انجام شد.- که دار و دسته مذکور در روزهای ابتدای انقلاب از طیف وسیعی شامل بسیاری از پارتی های – احزاب- سیاسی جبهه ملی و حزب توده وسازمان چریکهای فدایی خلق و سازمان مجاهدین خلق و پیکار و حجتیه و . . . بود- جلوگیری میکند. و باعث میشود تا یکبار دیگر برسر کشورمان چنین فضاحتی آوار نشود. پوزش میخواهم که مطلب به درازا کشید. اما, بگذار برای روشن شدن مسئله یک حقیقت تاریخی را در همینجا مثال بزنم. ادامه قسمت سوم-
آرش عزیزم
با سلام و احترام؛
خوشحالم که پاسخ مثبت دادی.
من نظریات شخصی خودم را برایت در همینجا میگذارم.
امید دارم؛ این یادداشت ها بتوانند کمکی کوچک به پروسه لازم ایجاد تغییر در کشور ما بنمایند.
بخش اول- قسمت اول-
در مورد پاسخهایی که به هر یک از سوالاتم داده ای به همان ترتیب نقطه نظراتم را برایت ارسال میکنم.:
” 1-ضامن اجرای صحیح این طرح در راهکارهای عملی پیش بینی شده در طرح شما کجا و چه مرجعی هست؟
به گمان من بهتر است از ضمانت اجرایی صحبت نکنیم. اما اراده ملی برای نجات وطن و کنگره ملی که بتواند حداکثر توان ملی را برای برقراری توازن قوا با رژیم به فعل درآورد.”
من اعتقاد دارم؛ اراده ملی منظر معنوی اساسی تمامی آزاد اندیشان ایران پرست است. در این منظر کاملا با تو هم عقیده هستم. اما آرش عزیزم به نظر من, باید همزمان با نگاه معنوی وطن پرستانه به مسئله ,دید واقعیت گرا هم داشت.
به نظر من واقعیت این است؛ که همان طور که دولت فعلی غالب بر ایران شرکاری اقتصادی و سیاسی و . . . دارد , تمامی گروه های اپوزیسیون ایران نیز چه در داخل کشور و چه در خارج از ایران ,دارای تعاملات اقتصادی و تجاری مستقیم و غیر مستقیم, یا بعبارت بهتر پیدا و پنهان با بخشهای مختلف تجاری دنیای دارند. این امر برای تداوم حیات سیاسی همه گروه ها اجتناب ناپذیر و ضروری است. این واقعیات اقتصادی یک منظر پرگماتیک – عملگرایانه - اساسی برای تصمیم گیریهای ملی و بین المللی در رابطه با ایران است. منظری که یک موتور محرک بسیار مهم و سرنوشت ساز در تاریخ ملتهای مشابه با ملت ما است.
چه فرقی است بین خانم شادی صدر و فاطمه رجبی ؟
چه فرقی است بین خانم شادی صدر و افسران زن ارتش نازی ها ؟
چه فرقی است بین خانم شادی صدر و جادگر کارتون زیبای خفته ؟
چه فرقی است بین خانم شادی صدر و .....
آرش جان آیا حکومتی که نهایتن و بعد از پایان کار دولت انتقالی بر سر کار خواهد آمد دمکراتیک خواهد بود؟
شاهزاده رضا پهلوی در این میان همانند یک شهروند عادی خواهند بود یا به دلیل نسبت با شاه فقید دارای مزایای سلطنتی؟
شادی صدر همان می کند در حق جنبش زنان که گنجی در حق جنبش اصلاحات.
آن ها هر هزینه ای می دهند اما دلیل بر تاخیر حرکت و گام های موثر می شوند.
آن ها عقلا و تاثیرگذاران را به کنج دیوار تیرباران می کنند.
خانم صدر رادیکال ساز
کامبیز گرامی
معلومه که مشتاق شنیدن نظریات شما هستم عزیز. با سپاس.
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
میشود کسی محض رضای خدا یک نوع آزار جنسی که در یک محل عمومی (ونه در خانه آشنایان) تجربه کرده تشریح کند و توضیح دهد که آیا حضورش در آن محل عادی بوده یا یک نوع ماجراجوئی بوده است؟.
اگر سال رویداد را هم بگوئید متشکر خواهم شد.
ضمنن آیا امکان رفع آزار را توسط خود یا دیگران داشته اید یا خیر؟
راستش من خودم هم بارها قربانی همون متلک ها و ازارهای جنسی شدم ولی پسران و مردان زیادی هم در اطراف خودم دیدم که هیچ وقت حتی یه متلک کوچیک به دختری نگفتند حالا یا خجالتی بودند یا تربیتشون اینجوری بوده نمی دونم پس نتیجه می گیرم همه مردها اینجوری نیستند گرچه که به خاطر جامعه بسیار بسته ای که داریم درصد بالایی از مردان در ایران آنطوری که در خانوم صدر می گوید هستند
آرش عزیزم
با سلام و احترام؛
از چوابهایی که به سوالاتم دادی متشکرم.
آیا تمایل داری نکاتی را بعنوان راهنمایی در خصوص هر یک از جوابهای مستدل و منطقی که برایم نوشته ای؛ برایت ارسال کنم؟
جوابهای تو دارای منطقی با تعمق هستند. تصور من نیز این هست ؛که برای کارهای بزرگ منطق بزرگ و فراگیر لازم است. منطقی که علاوه بر نکات تئوریک ,نگرشهای عملکردی و اجرایی مناسب داشته ؛ و با حداقل عوارض و خطرات همراه باشد.
من منتظر هستم تا نظر تو را در خصوص پیشنهادی که در بالا بیان کرده ام دریافت کنم. در صورت تمایل مرا آگاه کن.
درهر صورت پاسخ منفی تو نیز برایم محترم است. و از تو بابت توضیحاتی که تا همینجا نیزبه سوالاتم داده ای؛ تشکر میکنم.
امید دارم بتوانم موثر و کمک کننده باشم؛ و یا بوده باشم.
خداوند ایران زمین و تمامی امشاسپندان آریایی یار و یاور تو باشند
زنده باد ایران بزرگ زنده باد زن و مرد ایران زمین
زنده باد عشق, دوستی, برابری و صلح
آیا ما میتوانیم بر سر یک موضع واحد در مقابل اندیشه ی خانم صدر بتوافق برسیم؟
برسر اینکه اگر یک جمله ی این مقاله نسبت ناروائی باشد جای اعتراض دارد بشرط آنکه اگر یک جمله ی این متن نارو نبود از حقمان در خواهیم گذشت!!!
ما ملت شوخ طبعی هستیم.
موافقید که در احقاق خواسته ی بحقمان در مقابل چنین منطق باطلی ناتوانیم چگونه می خواهیم بر سر اینهمه روشها و عقاید به اتفاق برسیم.
براستی در طول تاریخ توانسته ایم یک آرمان را هر چند کوچک به نتیجه برسانیم؟
مثالی دارید؟
راستی چند نفر خواهش مرا قبول کردند و کلیپ بنی صدر و بهنود را دیدند؟
مسعود بهنود http://goo.gl/ZkyT
و آقای بنی صدر http://goo.gl/zwnR
کامبیز گرامی
پاسخی کوتاه به پرسش های شما:
1-ضامن اجرای صحیح این طرح در راهکارهای عملی پیش بینی شده در طرح شما کجا و چه مرجعی هست؟
به گمان من بهتر است از ضمانت اجرایی صحبت نکنیم. اما اراده ملی برای نجات وطن و کنگره ملی که بتواند حداکثر توان ملی را برای برقراری توازن قوا با رژیم به فعل درآورد.
2-در این طرح قانون اساسی فعلی میزان برای اجرای یک پلاتفورم یا رای گیری آزاد پیش بینی شده است؟!
طرح نیاز به کامل شدن دارد. اما بستگی به چگونگی و «میزان تعادل قوا»، عقب نشینی و تن در دادن رژیم به برگزاری انتخابات آزاد فرق خواهد کرد. آن هم می تواند نهاد برگزار کننده انتخابات آزاد را مشخص کند که بهترین حالت سازمان ملل خواهد بود. هدف واداشتن حاکمیته به تن در دادن به انتخابات آزاد است. اینجا دیگر موانع احتمالی قانون اساسی فعلی میشه مشکل رژیم که باید حلش کنه! این هم برای رژیم راحته. مثلن کافیه شورای نگهبان استعفا بده و خود همین رهبر یک شورای بیطرف انتخاب کنه. ما که نمیخواهیم آن ها را حذف کنیم. ما می گوییم بگذارید ملت تصمیم بگیرد.
3- آیا صلاح نمیدانی برای چنین طرحی که نیاز به مشارکت بالا دارد؛ یک وبسایت طراحی کنی؟
در این مرحله تلاش این است که با رایزنی غیررسمی با شخصیت ها و سازمان ها، کمیته موقت هماهنگی تشکیل بشه. شاید بهتر باشه که این کار توسط این گروه انجام بشه؛ همراه با اعلام طرح تکمیل شده برای نظر خواهی عمومی.
4-آیا تا الان با جناح های سلطنت طلب و شخص شاهزاده رضا پهلوی و همچنین جبهه ملی و حزب کارگر- کمونیسها- و مجاهدین خلق و پان ایرانیستها و انجمن پادشاهی و . . . هماههنگی کرده ای؟
تلاش کرده ام با همه تماس بگیرم. در سایت آقای رضا پهلوی هم یادداشت گذاشتم.
5-آیا تصور میکنی گروه های سیاسی ما برای چنین مذاکره ای داری ظرفیت و جنبه های لازم شده اند؟
در ضرورت تشکیل کنگره ملی تردیدی نیست. مشکل یه پلتفرمه که گروه ها را دور هم جمع بکنه که هنوز متاسفانه نمیشه این کار را کرد. اما در هدف مشخص سازماندهی کوچ بزرگ همزمان که از نظر سیاسی خنثی است و کاری است اجرایی، امید است بتوان همه را زیر یک سقف جمع کرد. ظرفیت و آمادگی نسبی است. در این مورد مشخص گمان کنم ظرفیت هست.
6- من هنوز یادداشتهایی از سوی گروه های سیاسی میبینم که شدیدا بر ضد حکومت شاهنشاهی و شاه فقید است.آنها به طرزی غیر منطقی اصرار دارند؛ که شاهزاده به پدر فقیدخویش ,بخاطر اتفاقات گذشته که هیچ ارتباطی با شخص شاهزاده ندارند؛انتقاد توهین آمیز بکند. و این باعث یک سکته مهم در زنجیره گفتمان گروه های سیاسی ایران شده است. در طرح شما,برای این مانع چه راه حلی پیش بینی شده است؟
مشخصن چیزی پیش بینی نشده. هدف سازماندهی و اجرای یک طرح ملی است؛ بازگشت به وطن. این فرصت خوبی است برای زدودن کینه های گذشته از دل ها و در یک محیط رو به آینده برای تعامل.
کامبیزجان. این برداشت شخصی منه.در این قضیه(سوال 5 و6) من فکر نمیکنم بخواهیم یک آشتی ملی انجام بدیم. و کسی ویا کسانی از همدیکر عذرخواهی و یا حتما آشتی بکنند. در واقع یک طرح یک کنکره ویا یک پرچمی اینجا ست که هدفش حفظ منافع ملی ایرانه.حالا هر کسی هر حزبی و یا هر ایده و لوژیکی با هر گونه خوبی و بدیهایی که داره . ولی امروز فکر میکنه به این درجه از تکامل و تجربه و رشد فکری رسیده که باید کاری کرد واز جایی باید حرکت کرد و اگر هدف اصلیش در این چار چوب است و داره براش مبارزه میکنه (حفظ منافع ملی ایران و ایرانیان)میتونه بیاد پشت سراین پرچم بایسته. نه اینکه باید رفت تمام احزاب رو جمع و جور کرد و بخواهیم یک حرکتی انجام بدهیم . فکر کنم تجربه قبلا نشون داد که بهیچ نتیجه ای نخواهیم رسید.
آرش جان با سلام مجدد؛
از پاسخ جدید تو تشکر میکنم.
چند سوال دارم؛ که تا حدودی پاسخ داده ای. اما هنوز مطمئن نیستم معنای آنها را صحیح فهمیده ام یا خیر. خوشحال میشوم اگر آنها را پاسخ مستدل بدهی.متشکرم.
1-ضامن اجرای صحیح این طرح در راهکارهای عملی پیش بینی شده در طرح شما کجا و چه مرجعی هست؟
2-در این طرح قانون اساسی فعلی میزان برای اجرای یک پلاتفورم یا رای گیری آزاد پیش بینی شده است؟!
3- آیا صلاح نمیدانی برای چنین طرحی که نیاز به مشارکت بالا دارد؛ یک وبسایت طراحی کنی؟
4-آیا تا الان با جناح های سلطنت طلب و شخص شاهزاده رضا پهلوی و همچنین جبهه ملی و حزب کارگر- کمونیسها- و مجاهدین خلق و پان ایرانیستها و انجمن پادشاهی و . . . هماههنگی کرده ای؟
ایمان دارم؛ این کار فقط با قبول همکاری همه گروه های بالا امکان واقعیت یافتن به خود میگیرد. همچنین باید با اصلاح طلبهای دینی- دوم خرداد- به طور همزمان به یک گفتمان مشترک به همراه تمام گروه های بالا دست زد. گفتمانی که مبنای آن منافع ملی فرا جناحی ایران بزرگ باشد. و بستر آن تلاش برای تبادل آرا بر پایه مذاکرات متمدنانه پارلمانی و قبول انتقال قدرت دوره ای, بر اساس آرای مردم ایران زمین باشد.
5-آیا تصور میکنی گروه های سیاسی ما برای چنین مذاکره ای داری ظرفیت و جنبه های لازم شده اند؟
6- من هنوز یادداشتهایی از سوی گروه های سیاسی میبینم که شدیدا بر ضد حکومت شاهنشاهی و شاه فقید است.آنها به طرزی غیر منطقی اصرار دارند؛ که شاهزاده به پدر فقیدخویش ,بخاطر اتفاقات گذشته که هیچ ارتباطی با شخص شاهزاده ندارند؛انتقاد توهین آمیز بکند. و این باعث یک سکته مهم در زنجیره گفتمان گروه های سیاسی ایران شده است. در طرح شما,برای این مانع چه راه حلی پیش بینی شده است؟
مشتاقانه به انتظار دریافت پاسخ از شما هستم.
با تشکر
کامبیز هخامنشیان
آرش جان دلم بدجوری گرفته بود خوشحالم کردی
از بابت هماهنگی های ایران خیالت راحت دادش .
فقط ما اینجا سالن 5 ملیون نفری نداریم اگه شما گنگره تون رو همونجا تشکیل بدین و شورای ملی تون رو درست کنید بعد کوچ کنید بهتره!
فقط قبل از باز کردن مرزا میشه بگی این خانم صدر توی حکومت آینده چه سمتی داره؟
انتخابات آزاد با چه هدفی؟
پاسخ به دو پرسشی که نمایی از چگونگی اجرای انتخابات آزاد را در عمل نشان می دهد.
تا زمانی که به دو پرسشی که مدتهاست مطرح شده، پاسخی داده نشود طبیعتا دیالوگی بر قرار نخواهد شد.
پرسش اول:
به نظر شما در یک انتخابات آزاد، مردم بین کدام راه حل ها حق انتخاب خواهند داشت؟ به عبارت دیگر، انتخابات آزاد با چه هدفی انجام خواهد گرفت؟
پاسخ:
خواسته برگزاری انتخابات آزاد هم استراتژی است و هم تاکتیک. استراتژی ست زیرا که قرار است صندوق های رای برای همیشه داور باشند. تاکتیک هم هست چرا که اهرمی است که می توان با آن تا تدوین قانون اساسی جدید به حاکمیت فشار آورد. حتی اصولگرایان داخل رژیم هم نمی توانند آشکارا با برگزاری انتخابات آزاد مخالفت کنند. بنابراین هدف برگزاری انتخابات آزاد، انتخابات آزاد است. اگر لازم شد رفرانراندم برگزار شود برگزاری رفراندم آزاد است. ولی مورد عملی آن انتخابات پیش روی مجلس شوراست. بستگی به قدرت جنبش و چگونگی توازن قوا با رژیم مجلس موسسان جدید برای تدوین و تصویب قانون اساسی جدید بهترین حالت است.
پرسش دوم:
آیا وزارت کشور حکومت اسلامی فعلی این انتخابات را برگزار خواهد کرد؟ یا ارگان دیگری؟ چه تصور یا برنامه ای در این رابطه دارید؟
پاسخ:
معیارها و استانداردهای تدوین شده جهانی ملاک خواهد بود. بسته به قدرت جنبش و «چگونگی توازن قوا» با رژیم، برای ارگان ناظر می توان به موارد زیر اشاره کرد:
- سازمان ملل
- اتحادیه اروپا
-سازمان کنفرانس اسلامی
- هیئتی از کشورهای مالزی و ترکیه و پاکستان
- کنگره ملی موقت
- ترکیبی از کنگره ملی موقت و نمایندگان حاکمیت
- ترکیبی از نمایندگان اصلاح طلبان و نمایندگان حاکمیت
- ترکیبی از نمایندگان مراجع تقلید و نمایندگان حاکمیت
فراموش نکنیم که در ایران آزاد فردا همه نقش دارند و قرار نیست هیچ گروهی حذف شود. اختلافات ما دایمی خواهد بود. دمکراسی بستر تعادل این اختلافات است نه محو این اختلافات.
با سلام و تشکر از هموطنانی که درباره طرح کوچ دست جمعی و همزمان مهاجرین به کشور اظهار نظر کردند. طرح را دارم برای رهبران احزاب و شخصیت ها می فرستم. دوستانی که مایلند می تونند نظر خودشون را به این آدرس ایمیل کنند.
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
وقت آن رسیده که رهبران احزاب و سازمان ها و شخصیت های مقیم خارج کشور حول طرح:
تدارک و برنامه ریزی همزمان کوچ چند میلیونی مهاجرین به کشور
مقدمه آشتی ملی و تشکیل کنگره ملی برای برقراری دمکراسی پایدار در ایران را فراهم آوردند. اجرای موفقیت آمیز این طرح و کمک به مردم در داخل کشور فرصتی نیز هست که گروه ها و شخصیت های مقیم خارج بتوانند جایگاه واقعی خود را نزد مردم نیز «بازسازی» کنند.
یعنی این که هم واقعا به مردم و میهن کمک می کنند و هم جایگاه واقعی خود را نزد مردم بازسازی می کنند.
حول هیچ پلتفرم دیگری امکان تشکیل کنگره موقت ملی نیست. وقتی کنگره ملی در خارج تشکیل شد و توانایی خود را در عمل سازماندهی و اجرای موفقیت آمیز کوچ دست جمعی مهاجرین نشان داد، بزرگترین قدم را جهت جایگزین سیاسی با حاکمیت انجام داده است. بعد با پیوستن احزاب و گروه ها و شخصیت های داخل کشور به کنگره، کنگره ملی کامل می شود. چون در شرایط فعلی امکان تشکیل کنگره ملی در داخل کشور نیست.
کنگره ملی، حزب و یا جبهه و یا تشکل سیاسی نیست. یه نهاد ملیه که باید همه ایرانیان ( تمامی جریانات موجود چه در داخل و چه در خارج ) را نمایندگی کنه برای نجات میهن.
کوچ دست جمعی چند میلون ایرانی تاریخ این سرزمین را عوض خواهد کرد و بستر آشتی ملی خواهد شد حول کنگره ملی. نهادی که با انتخاب یه شورای رهبری و نظارت بر کار آن دوران انتقال را رهبری خواهد کرد.
شخصن در محل زیر در وبلاگ خودم موضوعات شما را دریافت و به امید جواب خودتان به آنها می مانم.
آنچه مدعیان دفاع از حقوق زن بیشتر بیان میکنند نکات زیر است:
* نگاه جنسیتی به زن!
* قتل های ناموسی
* حجاب اجباری
* قانون ارث
* قانون دیه
* حق طلاق
* و نکاتی اینچنین
که البته جای تامل و اصلاح دارد
و پاره ای از آنچه من در حوزه ی زنان و مردان محل بحث میدانم اینها هستند:
* تبعیض میان دختر و پسر در بهره مندی از تمطع جنسی در دوران تجرد
* فشار روانی وارده بر دختران در رابطه با پرده ی بکارت و مطرح شدن این موضوع به عنوان نشانه ای بر سلامت اخلاقی
* عدم اختیار زنان در تصمیم نسبت به سرنوشت جنین خویش
* عدم آزادی عمل زنان در مسافرت به خارج از کشور و انتخاب شغل بدون رضایت همسر
* نداشتن اولویت برای زنان در گرفتن حضانت فرزندان
* عدم برابری قبح عرفی بی وفائی زن و مرد (که نتیجه البته به ضرر مردان شده!!!).توضیح داده می شود.
* عدم تساوی قانونی بین زوجین در دریافت حکم طلاق
* محدودیتهای قانونی برای ازدواج دختران باکره رشیده و مشروط بودن آن به اذن ولی
* عدم استفاده از امکانات معقول ازدواج موقت به دلیل استدلالهای مغرضانه
* برسمیت شناخته نشدن پدیده ی اجتناب ناپذیر تن فروشی و خیابانی شدن آن
* تحمیل قوانین افراطی و تعهدات سنگین مانند مهریه و عقود ضمن عقد هنگام ازدواج
و موارد دیگر که همه ریشه در یک چیز دارند
تعریف نشدن روشن و عیان رابطه و نگرش و نقش زن و مرد در تعامل با یکدیگر
نظرات شما موتور محرک این بحث خواهد بود و چه کسی جز خودمان میتوانیم حد و نحوه ی تعاملات خودمان را بررسی کنیم.
آنچه امروز حاصل شده کم از فاجعه ای بزرگ ندارد.
دعوت میکنم دوستان بی پرده دانسته های خود را بیان کنند
http://men-women.clubpage.de/
اینجاست که اینجانب ضمن اصرار بر تداوم خواست عمومی مبنی بر اقدام خانم صدر به اصلاح حرفشان که گویا مطلقن تردیدی تا کنون در آن پیدا نکرده اند و اعتقاد به توجه داشتن به این موضوع چونان یک نشانه از بلوغ مدنی جمعیت کوچک احتمالن فرهیخته ی ایرانی حاضر در وب ، اعتقاد دارم که این رویداد میتواند فتح البابی در ایجاد مداخلی به معضلات بسیار مهم روابط زن و مرد در جامعه ی ایران باشد.
بدیهی است که مردمان هر عصری مسئول اعمال زمان خویش اند و واکاوی آنچه در گذشته بوده اولویت اول در مقابل آنچه امروز می گذرد نیست.
از طرفی مقایسه و ملاک قرار دادن فرهنگ و مناسبات سایر بلاد با کشور ما و حتی سایر فرهنگهای موجود در مرزهای جغرافیائی این کشور با قاطبه ی فرهنگ شهرنشین ما جز سوءتفاهم و سوءاستفاده نتیجه ای ندارد.
به عبارت دیگر اجازه دهید واقع بینانه این مسئله را یعنی رابطه ی زن و مرد را در چهار چوب زمان حال و محدود به شهرهای بزرگ ایران بررسی نمائیم.
و البته نه از منظر تعالیم دینی که برای خود محترم اند بلکه بصورت کاملن سکولار به این موضوعات بنگریم.
ویا بقولی در چهار چوب جمجمه!
به نظر من این جریان به ظاهر کوچک می تواند در صورت توجه دوستان و صاحب نظران نقطه ای عطفی در تجدید نظر مردان و زنان آگاه در باره ی بی تفاوتی در حوزه ی فرهنگ جنسیت و نهایتن خانواده و تربیت اجتماعی باشد.
پیشنهاد میکنم زنان و مردان موضوعاتی که محل تعامل ظاهری منافع طرفین می نماید را مطرح کنند تا با کمک اندیشمندان و سایر دوستان آنگونه که در فضای رسمی و دانشگاهی ما امکان پذیر نیست مورد نقد قرار گیرد.
داستان مقاله ی خانمی به نام شادی صدر که حقوق می خوانند و به عنوان یک فعال در استیفای حقوق زنان و در واقع به عنوان یک فمنیست و یکی از پرچم داران این نهضت معرفی می شود این روزها نقل محافل دنیای وب شده است.
ایشان به کمک همان بلاهت معمول جمهوری اسلامی که به مانند یک انقلابی و توسط افرادی بدون یونیفرم دستگیر و یازده روز در بازداشت نگه داشته شد برای خود این اعتبار را کسب کرد و در واقع بدلیل نداشتن هیچ محملی از فعالیتی موثر و قابل اعتنا در شرایطی که جوانان این مملکت بخصوص این روزها به اتهام پرتاب سنگ به اعدام محکوم میشوند آزاد گردیده و حتی رژیم نیازی به ممنوع الخروج کردن وی ندیده است .
وی با رندی تمام بلافاصله از این موقعیت کاذب سیاسی خود استفاده نمود و مهاجرت کرد و با توسل به ادعای یک مبارز تحت تعقیب قرار گرفته نه تنها در حالی که هزینه دهندگان واقعی در زندانها یا قبرستانها هستند از مواهب زندگی در غرب استفاده می کند بلکه با سوء استفاده و مصادره به مطلوب کردن سالها محرومیت زن ایرانی جوایز مختلفی را پی در پی دریافت می کند و الت دست مقامات دست راستی کشورهای غربی برای استفاده در تخریب وجهه ی بین المللی ایران و همچنین تکمیل ژست آزادی خواهی ایشان می گردد.
انتشار این مقاله که به جرات در هر جامعه ای با فرهنگ والا فقط و فقط خودکشی حرفه ای نویسنده ی آنرا در پی دارد خود به تنهائی می تواند برای هموطنان ما موضوع تامل بیشتر بر رعایت تعادل در تغییر مناسبات اجتماعی مان قبل از ایجاد شعور فرهنگی لازم باشد.
تامل بر اینکه چگونه الگوهای ترقی خواه ما اینچنین واپس گرایانه تر و بسیار متحجرانه تر از آنهائی که نقدشان می کنند می گویند و عمل میکنند.
اما از آن تامل برانگیزتر دفاع اکثریت زنان و تعدادی از مردان از ایراد چنین سخنانی می باشد که اگر با تحلیل عریان و بدون لاپوشانی وضعیت تعاملات جنسی جامعه مورد توجه قرار گیرد قطعن هر ایرانی صاحب انصاف و تفکر سالمی را متوجه ی فاجعه ای رخداده و به حد تقریبن غیر قابل برگشت میکند.
ادعاهای سخیف یکجانبه و بیمار گونه ی نشان دادن مردان ایرانی بلاستثنا به عنوان منحرفین جنسی با استفاده از نوشتن نقدی بر سخنان امام جمعه ی تهران که گفتار وی خروش زنان آنسوی عالم را بوجود آورده و اعلام اینکه حرف و کردار مردان ایرانی از او بدتر است یکطرف و دفاع عده ی کثیری از این اندیشه مبنی بر پلیدی خودشان و یا پدر برادر پسر و یا همسرشان از طرف دیگر نشان از دهها نوع معضل اجتماعی دارد که نباید براحتی آنرا ندیده گرفت.
ای کاش سرکارخانم صدر نگاهی به آمار مردان زندانی مهریه می انداختند به دردسر های همین مردان نوجوان برای فرار از سربازی اجباری. به وظایفی که جامعه سنتی روی دوششان گذاشته. چقدر شنیده ایم که می گویند تو مردی خجالت بکش چقدر جوهر تنلی خواهرمان را کشیدیم چقدر تحقیر شدیم که فلانی زنش بیشتر از خودش درآمد دارد چقدر شنیده ایم که زنمان توی چشممان زل می زد که حقوق خودم ماله خودم وحقوق شما مال خانواده؟ زن ایرانی لیاقت حق برابر با مردان را ندارد. استدلال عاقله شان را ببینید. قبل از آتکه زنان برای حق برابر بجنگند باید برای نقش برابر بجنگند بعدش حق خواهی کنند
دوست من فرخ سار عزیز
مدتها بود که میخواستم چنین موضوعی را در وبلاگم مطرح کنم و حال که زمینه اش پیش آمد تقاضا دارم که به آدرس زیر بیائی و در مورد پیش بینی یک الگوی تقریبی برای آلترناتیو جمهوری اسلامی برفرض وقوع یک انقلاب مردمی بحث کنیم و از دوستان هم میخواهم با شرکتشان در این گفتگو نقشی در تاریخ ایران بجا گذارند.
من حیفم می آید که چنین بحث مهمی که بدون از دغل بازی سیاست بازان می باشد و میان روشنفکران داخل توده ی مردم صورت می گیرد ذیل فحش نامه ی صدر صورت پذیرد گرچه سایت مردمک سایت شایسته ایست.
من فکر نمیکنم از بحث ما تاریخ عوض شود ولی دلم میخواهد آیندگان بدانند که همه ی ایرانیان این عصر طرفداران احمدی نژاد نبودند.
خوشحالم میکنید اگر در بستر آماده ی زیر پاسخت را بخوانی و پاسخی بدهی و البته همه ی عزیزان به غیر از فمنیستها!!! http://goo.gl/2ZTh
انسان سکولار. من فکر میکنم در این مرحله طرح آرش جالبه. حالا سوال شما چه کسانی میخواهند بر ما حکومت کنند؟ این دیگه بستگی به توانایی و شعور وتحرک ما بستگی داره. میگن 5 میلیون ایرانی در خارج از کشور است واکثر در یک محیط آزاد فکری رشد کردند. ولی هنوز نتونستیم یک ویا چند نماینده هماهنگ برای خودمون انتخاب کنیم که حرفهاو خواستهای ایرانیها ویا اکثریت ایرانی ها را بگوید. واز منافع اونها و مردمی که در ایران هستند دفاع کند؟ چرا؟ شاید از میان همین افرادخارج از کشور کسی باشه که بتونه رهبری رستاخیز مردم ایران رو اداره کنه؟ مگر خمینی خارج از کشور نبود ؟ که مردم داخل کشور هم با هاش هم عقیده شدند؟ حالا کاری نداریم که بعدا از احساسات و اعتقادات مردم سوئ استفاده کرد.
همان طوری ما در انتظار یک رهبر جنبش از داخل هستیم . مردم داخل کشور هم بخاطر اختناقهای شدید در انتظار یک رهبر در خارج هستند و که حرف مردم ایران و ازمنافع ملیشون دفاع کنه.مهم نیست که این رهبر از کجا میاد مهم عمل کردش است. پس در جه نخست ما باید یک سازمان دهی در خارج داشته باشیم. که حافظ تمام مردم ایران باشد.پیروزی با ماست چون حق با ماست
البته یک هفته ی شما تمام شده خانم صدر و من جدن خواستار توضیح شما و در واقع پس گرفتن حرفتان هستم.
اما باید خطاب به آرش عزیز در باره طرحش باید بگویم که آرش جان فرض کن جمهوری اسلامی همین امروز رفت !
حالا چه کسانی میخواهند بر ما حکومت کنند امثال خانم صدر!!!
هیات هیات من زیر عبای آخوند مخفی میشوم از شر اینها !
کجا ما در جمهوری اسلامی اینچنین نصف جمعیت کشور را مفسد فی الارض شده دیده ایم.
باور کنید که این نظام خواست اکثریت مردم است !
نه من و شما ولی ما ده درصد ملت هم نیستیم.
الان قاطبه ی مردم در خواب ناز اند و دارند کارگزاران آقای احمدی نژاد را در خواب میبینند که برایشان سهمشان را از سهام عدالت می آورد و یا خواب میبینند آقای احمدی نژاد نامه ی شان را که در سفر استانی اخیر به او داده اند می خواند و در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده گوشه ی نامه دستور می دهد که مثلن شغلی برای شوهر این خانم در مهمانخانه ی استانداری به عنوان سرایدار اختصاص دهید!!!
دوستان تا ما راه رسم زندگی در جامعه ی مدنی را یاد نگیریم هیچ چیز عوض نمیشود .
بیائید از قدمهای کوچک شروع کنیم و استیضاح خانم صدر را به عنوان یک تمرین هدف قرار دهیم.
خواهش من گوش کردن به این دو کلیپ متناسب با سرعت اینترنت ایران از آقای
مسعود بهنود http://goo.gl/ZkyT
و آقای بنی صدر http://goo.gl/zwnR
می باشد
تاثیر بد آزار دیدن در کودکی بخصوص آزارهای جنسی به اشکال مختلف در بزرگ سالی بروز میکند که تحلیل آن در تخصص من نیست.
آما معمولن در تقسیم بندی کلی به دو شکل متضاد تمایلات مازوشیستی (مازوخیسم) و سادیستی بروز می کند که مرد ستیزی و در عین حال تحقیر شدن و توهین شنیدن از مردان نتیجه ی مشهود آنست.
سخنان تحریک آمیزی که بعضی از خانمها و بخصوص خانم صدر به طمع شتیدن ناسزا می زند هم ریشه در همین تمایلات دارد.
اما همین طور که پیش تر گفتم اگر ما میخواهیم از نظر رشد اجتماعی و تفکر صحیح یک شهروند در جامعه ی مدنی به رشد و بلوغی برسیم باید احساس مسئولیت کرده و ابزارهای کنترل جامعه توسط شهروندان را که همان کمپین ها و استفاده از مطبوعات است و رسانه ها است را با مسئولیت و انصاف بکار ببریم.
مطالب یکی از کامنتهای قبلی را تکرار می کنم:
تاثیر بد آزار دیدن در کودکی بخصوص آزارهای جنسی به اشکال مختلف در بزرگ سالی بروز میکند که تحلیل آن در تخصص من نیست.
آما معمولن در تقسیم بندی کلی به دو شکل متضاد تمایلات مازوشیستی (مازوخیسم) و سادیستی بروز می کند که مرد ستیزی و در عین حال تحقیر شدن و توهین شنیدن از مردان نتیجه ی مشهود آنست.
سخنان تحریک آمیزی که بعضی از خانمها و بخصوص خانم صدر به طمع شتیدن ناسزا می زند هم ریشه در همین تمایلات دارد.
اما همین طور که پیش تر گفتم اگر ما میخواهیم از نظر رشد اجتماعی و تفکر صحیح یک شهروند در جامعه ی مدنی به رشد و بلوغی برسیم باید احساس مسئولیت کرده و ابزارهای کنترل جامعه توسط شهروندان را که همان کمپین ها و استفاده از مطبوعات است و رسانه ها است را با مسئولیت و انصاف بکار ببریم.
مطالب یکی از کامنتهای قبلی را تکرار می کنم:
#
اما در جوامع پیشرفته اگر نبود اقدام مطبوعات در مطالبه ی هزینه ای چنین اظهار نظرهائی از کسانی که صاحب عناوین و اعتباری هستند ، آنوقت نمیدیدیم که دولتمردانشان حتی یک کلمه خارج از متن نوشته شده شان نمی گویند مبادا در مقام یک شخص نماینده ی گروهی از اجتماع حرفی بزنند و خسارتی وارد کنند!
آری! اگر مردم و مطبوعاتشان میخواستند به سادگی از اظهار نظر ایشان بگذرند آنوقت آنها هم میکروفن را بدست میگرفتند و بعد از بسم الله هر چه به ذهنشان می رسید میگفتند .
هرآنچه را که میخواستند دروغ میخواندند ، هرچه را نمی پسندیدند عامل بلا اعلام میکردند و هر دست گلی که به آب داده بودند کار دشمن می دانستند!
چه فرقی است بین امام جمعه تهران و شما جز اینکه او گفت و شما نوشتید؟!
اما اگر ما زورمان به آنها نمیرسد به شما که می رسد!
اگر شما معلول یک عارضه ی اجتماعی هم باشید که در همه ی دنیا اتفاق می افتد چیزی ازمسئولیت شما در برابر این اظهار نظر غیر مسئولانه تان مطلقن کم نمیکند.
این چیزی که در این مواقع باعث بی توجهی ما است و به نام نجابت ایرانی خوانده میشود نجابت نیست کاهلی و تنبلی است.
بینید چطور برای سخن یک فرد مذهبی غیر دولتی در ایران آنطرف دنیا مردم کمپین راه می اندازند.
من اعتقاد دارم باید هزینه ی این رفتار را از شما بگیریم تا کم کم نوبت بزرگترها هم برسد.
اعتبار شما و آوازه ی تان نه تنها نباید برایتان مصونیت ایجاد کند که باید عزم ما را در مطالبه ی هزینه ی گفتارتان جدی تر کند.
رسم نخبه کشی مالوف ایرانی نیست (جسارت نباشد نخبه ای هم در کار نیست).
های هوی هم نیست!
سنگدلی هم نیست!
آنقدر بی خرد هم نیستیم که ندانیم به شما چه گذشته و یا چگونه گاهی انسان از دستش در می رود و دست گل به آب میدهد.
ما فقط یک عذرخواهی شفاف و بدون اما واگر میخواهیم!
آنهم فقط جهت یک اقدام سمبولیک برای الگو سازی .
نشان دهید که انسان فرهیخته ای هستید.
(من بسهم یک هفتادو شش ملیونی خود یک هفته منتظر می مانم)#
چند همسری - زن ها و مرد ها و تبلیغات
نگارش در تاریخ چهارشنبه 18 فروردین ماه سال 1389 توسط علیرضا بازارگان
مقاله ای طولانی می خوندم در مورد نقش زن ها و مرد ها در تبلیغات. این که مردها معمولا در تبلیغ ها برای جلب مشتری و فروش کالاها چه شکلی هستن و چه کار می کنن و چه نقشی دارن، و زن ها در تبلیغات چه شکلی هستن و چه کار می کنن و چه نقشی دارن (مقاله انگلیسی بود؛ منظورم اینه که در مورد تبلیغات ایران نبود و بیشتر در مورد تبلیغات در سطح دنیا حرف می زد).
مطلب طولانی بود و الان وقتش نیست که در مورد همه ی موضوعاتی که توش بحث شده براتون حرف بزنم. ولی یه تیکش رو در این نوشته نقل می کنم. نوشته بود:
“پیچیدگی روابط - بسیاری از مردان این آرزو را دارند که هم زمان با بیش از یک زن در رابطه باشند. این مردانگی آن ها را نشان می دهد. در این تبلیغات زن ها از خود ناراحتی و حسودی نشان نمی دهند بلکه به نظر خوشحال می آیند که همزمان با زنی دیگر در اختیار مرد باشند. تقریبا غیر ممکن است که تبلیغی پیدا کنید که در آن یک زن با خوشحالی در اختیار دو مرد باشد.” (منبع)
و بعد این عکس رو گذاشته بود (من کمی سانسور کردم):
گرچه اصلا نمی خوام با این نوشته دوستان رو دعوت کنم به این که برن چند تا زن بگیرن، ولی می خوام یادآوری کنم که حتی بازارهای دنیای سرمایه داری مدرن هم خوب فهمیدن که یک مرد با چند زن امکان داره، ولی یک زن با چند مرد نه! فارغ از مسائل دینی، دنیای بی دین غرب هم پس می زنه همچین چیزی رو. اگه یک مرد رو با دو زن نشون بدن، جنسشون فروش می ره. ولی اگر یک زن رو به دو مرد نشون بدن، ورشکست می شن. ربطی به ایران و غیر ایران، اسلام و غیر اسلام هم نداره.
منظور من از نوشتن این مطلب “خوب” جلوه دادن چند همسری نیست. اصلا بار “خوب” بودن یا “بد” بودن نداره نوشته من. این مطلب -فارق از بارگزاری ارزشی- هست.
در مورد تبلیغات در واقع می شه این طور گفت که تبلیغات “آرزو ها”ی مردم رو به تصویر می کشن. یعنی در تبلیغ چیزهایی نشون داده می شه که افراد تمایل به اون چیزها داشته باشن، و هنگامی که دیده می شه در تبلیغ آرزوهاشون برآورده می شه، به اون محصول به خصوص رو می آرن. (و در این مورد، آرزوی بودن یک مرد با دو زن جذاب!). مثلا امکان داره در یه تبلیغ دیگه یه بچه رو نشون بدن که خیلی شاداب و سر حال هست و دلیلش هم خوردن فلان محصول باشه؛ و چون همه ی پدرمادر ها دوست دارن بچشون سالم و شاداب باشه، به اون محصول ترغیب می شن.
حالا سوال اینه که چه طور می شه که آرزوی چند همسری در مردها وجود داره؟ آیا فقط یک چیز فرهنگیه؟ اگر فقط فرهنگیه و هیچ اصالتی نداره، چه طور می شه که فرهنگ غالب دنیا (به جز موارد معدود) این طوره؟
توضیح سادش از منظر “evolutionary biology” اینه: در طول تاریخ، جنس نر، برای بقای نسل همواره دنبال افزایش تعداد جفت های جنسیش بوده. یعنی هر چه قدر بیشتر همبستر داشته، احتمال بقای نسل و تولید مثلش بیشتر می شده. از طرفی، جنس ماده همواره نیاز به مردی داشته که از بچه هایی که او به دنیا آورده درست مراقبت کنه. یعنی جنس ماده نیاز به حضور یک مرد متعهد و قوی داشته که از بچه هاش مراقبت کنه و به همین دلیل نسبت به رابطه ی همزمان با چند مرد علاقه نداشته.
و در نتیجه، در اغلب جامعه ها، مرد به صورت ذاتی آرزوی چند همسری همبستر داره، و زن خیر.
http://301040.blogsky.com
خانم شادی صدر
یکسره متهم کردن تمامی مردان یک سرزمین به هیز بودن و متلک گو بودن و آزار گر جنسی بودن، درست مانند متهم کردن تمام زنان این سرزمین به هرزه بودن است. اصلا لازم نمی دانم خودم و دوستان زیادی از اطرافیانم را برشمارم که هرگز به متلک گویی و آزار دختران برای تفریح یا ارضای جنسی متوسل نشده اند و همیشه این میل را از راه درست و طبیعی آن بدون تعرض و تجاوز به حریم شخص دیگری بر خلاف میلش ارضا نموده اند.
سرکار خانم فیلسوف، یادت باشد در هر بازاری، عرضه و تقاضا همپای هم به وجود می آیند. تا زن هرزه نباشد مرد هوسران نیست و تا مرد هوسران نباشد زن هرزه پیدا نمی شود. حالا همین مرد هوسران می تواند شخص محترمی را هم طعمه خویش کند، و برعکس. اما این دلیل نمی شود که تمام افراد یک جنس را متهم کنید. مگر کم هستند پسران ساده لوحی که به دختری دل می بندند غافل از این که آن دختر مار هفت خطی است که دوستی با پسران کسب و کارش است؟ حالا او بیاید و بگوید تمام زنان این مملکت آدم های هرزه و سوء استفاده گری هستند که به مردان فقط به چشم ابزاری برای رسیدن به رفاه و امکانات بیشتر نگاه می کنند؟
به نظر من شما در زمان نوشتن این مقاله تحت فشار ناشی از افکار خاص یا یک موضوع خاص بوده اید و به صورت خیلی بچه گانه با الفاظ بزرگانه مطالب نامربوطی را نوشته اید.
چرت و پرت. آبروی زنان را داره میبره. یعنی هیچ ،مادر ایرانی عرضه تربیت مناسب فرزندانش را ندارد. افسوس که مردستیزی یک دکان برای افرادی میشه که احتمالان خود هم روزی پدری داشتند. یک فرق بزرگ بین مردستیزی پاتولوژیک و فمینیسم معقول وجود داره که بستگی به فهم شخصی افراد داره.
جهت تعمق در عمق مشکلات روحی روانی فمنیستها و تاکید به مسئولین بهداشتی و تربیتی کشور و یافتن چاره ای برای درمان و در غیر این صورت جمع آوری و نگه داری ایشان در محلهای محافظت شده و دور از مردان تا توی خودشان بلولند و بجوشند و به” مبارزه ای بی امان علیه مردسالاری” (خودشان میدانند توی خودشان کی ها نقش مرد را دوست دارند کدومها زن بدبخت مظلوم) مشغول باشند .
مراجعه کنید به مقاله ی “بررسي جايگاه زنان در عرصه بهداشت و درمان و نقش آنان در توسعه طب اسلامی از قرن 7 تا 13 هجری” در حالی که ما در مورد صحت و درستی حقیقی بودن شخصیتهای بسیار مشهور بیش از دو قرن پیش به شدت دچار شبه شده ایم.
خدا لعنت کند مسببین ابتلای این عزیزان را که قطعن همجنسان ما بودند!!!
(اگر کسی دلخور میشود توجه داشته باشد که من در مقابل تمام مردان متلک انداز مرد ضعیفی هستم که فقط میتوانم به یک جمعیت قلیلی از زنان متلک بگویم . خدایا مردانگی مرا بیفزا!)(زنده باد قهرمان مسالمت جوی جنبش زنان شادی صدر)بررسي جايگاه
زنان در عرصه بهداشت و درمان و نقش آنان در توسعه طب اسلامی از قرن 7 تا 13 هجریhttp://goo.gl/NHgs
شعورت در همین حد است که به خاطر یک عکس قدیمی با روسری از خانم صدر که تازه به انتخاب سایت گذاشته شده شخصی را متهم به “قرار و مدار با جمهوری اسلامی” کنی. حتما جرات هم داری که با نام خودت بنویسی؟ یا فقط ناشناس جرات زبون درازی داری؟
دیگران شجاعت شادی صدر را در نقد حجاب اجباری همانموقع که ایران بود دیده اند. برو سری به یوتوب بزن تا ببینی ایشان به فرهنگ ننگین حجاب اجباری که شما هم از مدافعینش هستید وقعی نمیگذاره حتی اونموقع که به ایران بر می گشت.
بعد هم شهامت داری اسمت رو پای ادعاهات بگذار تا دور و بری هات بفهمند چه موجود حقیری هستی که تحمل واقعیت رو از زبان یک زن نداری.
این هم چند لینک زیبا از شادی صدر:
http://www.youtube.com/watch?v=M8FEL72vj2A
http://www.youtube.com/watch?v=qInj2PeDhi8&feature=related
http://www.youtube.com/watch?v=lcCLKgY5n6I&feature=related
http://www.youtube.com/watch?v=zLgjM8C2gRw&feature=related
با درود بر تمام زنانی که به مبارزه ای بی امان علیه مردسالاری مشغولند
زن ایرانی
همنوع محترم
خوشحالم که حرمت نامی که برای خودت انتخاب کردی داری و می گوئی از زن بودنم مشعوفم.
خوب چرا نباشی ؟
هر انسانی که در محیط سالمی پرورش یافته باشد هیچ مشکلی با جنسیتش ندارد .
کی گفت مرد بودن امتیاز است ؟!
نگذارید از بدبختی های مرد بودن بگویم که بحث به انحراف کشیده نشود . البته این به این معنی نیست که من از جنسیتم ناراضیم نه !
ولی اگر زن هم میبودم همانقدر زندگی برایم جالب بود که هم اکنون.
هر مردی که بداند چگونه میتوان دل یک زن را بدست آورد از زنان موجوداتی دلپذیر تر برای معاشرت نمی یابد و بیچاره مردی که زنی بخواهد نابودش کند . وای وای!!!
ضمنن نزدیک بود اشاره ی شما را از دست بدهم اگر نکته یتان را در وبلاگم هم مطرح کنید از دستش نمیدهم.
مقالاتی در دست تهیه دارم در باب مشکلات واقعی زنان در ایران و را ه حل آن که شاید مطالعه اش مفید باشد.
اگر آمدید اصول مرا در وب بخوانید تا انگیزه ی مرا از این صرف وقت دریابید.
http://dar4chobejomjome.blogspot.com/
مژگان عزیز و هنوع من
چشم امیدت به کیست به امسال خانم صدر؟
امیدواری او چکار انجام دهد برای تو؟
تو را به خدا کمی فکر کن!
او یک فمنیست است مژگان جان یک فمنیست !
میفهمی یعنی چه ؟
یعنی دشمن درجه یک زنان !
من اساسن حالم از زن ومرد کردن بهم میخوره ولی خوب چکار کنم؟
وقتی یک عده که نام خودشان را زن گرا میگذارند و بعد یکسره به تمام مردها اعلام جنگ میدهند و به اسم مبارزه برای اعتلای حقوق زنان بهانه دست مردان ناتوانی میدهند که چون نمیتوانند خواسته های زنان مرتبط با خودشان را برآورده کنند می خواهند خواسته های آنها را منکوب کنند مجبورم که زنها و مردها کنم.
گوئی زنان گونه ی دیگری از موجودات هستند و مردان گونه ی دیگر و در یک تنازع برای بقاء در حال رقابت و جنگ!
می دانی ایشان اصلن چه میخواهند ؟ نمیدانی؟ حق داری که ندانی!
خودشان هم نمیدانند .
آخر کی سنکسار می شود ؟ و مگه فقط این حکم منسوخ شده مال زنهاست؟
حالا کی با افغانی ازدواج کرده که مشکل شناسنامه ی بچه هایش باشد؟
حالا قتلهای ناموسی کجا بود؟! بچه شدی ؟ نمیبینی مردهای این دوره را که در بی غیرتی دست اروپا را از پشت بسته اند؟
شما را چکار به پشت کوه کتول آباد که حالا زنک رفته پسر عموی پدر کشته ی یارو را آورده توی طویله ای که گاو بابا رو هم توی همین طویله چیز خور کرده و کشته و داره با هاش بی عفتی میکنه یارو هم دیده داد زده گاوه عصبانی شده یک شاخ زده گیر به زنه کرده زنه مرده !
والا بابا کو قتل ناموسی ؟ چند تا قتل باید توی کشور 70 ملیونی باید باشه که موضوع یک معضل باشه؟
مشکل حجاب ؟
بگذریم که باور کن اگر رفراندوم بشه همین خانمها به حجاب رای میدن ولی حالا شما تا گشت رو میبینی یکم روسریتو پائین بکش ! بجاش تو جشن تولد بچه ات دو تیکه بپوش ما که حرفی نمیزنیم میزنیم؟
نگاه همه رو توی مهمونیها رو تن و بدنتون میبینیم و دم برنمی آریم که نگین مرد سالارید ! ولی وای بحالمون اگه با خواهرتون کمی خدمونی تر حرف بزنیم!
بعضی هامون هم که از بس شما مخ ما رو خوردیم میگیم ما فمنیستیم که اسباب تمسخر سایر مردها شدیم بلکه شما ول کنید این تظلم نمائی تون رو!
بعدش هم میشه بگی همین خانم رو کی مجبور کرده توی اروپا لچکش رو رو سرش بکشه؟!
بحث دیه هست؟
خوب ما چکار کنیم ؟ کی این امام زاده ها رو رونق داده ؟ ما یا شما ؟
کی سفره ی حسن و حسین میزاره ؟ ما یا شما ؟
خوب اگر مسلمونید اینه دیگه ؟
بعدش هم حالا شما فرض کنید دیه همون نصفه است !
ارث هم رو خوب به ننه بابا ها بگید وصیت کنن برابر تقسیم شه!
دیگه؟
حالا اگه ما مردها بخوایم از ظلم شما بگیم که هیهاته !
ولی هنوع من ما همه بشریم و تا هر دو جنس خوشحال نباشیم به تعالی و کامیابی نخواهیم رسید!
لطفن مطالب من رو دنبال کن تا ببینی مشکلات واقعی زنها اون چیزهائی نیست که اینها میگن !
اینها مشکلشون اینه که از زن بودن خودشون ناراحتن و.....
در این رابطه برای زنان فهیم حرف زیاد دارم
http://dar4chobejomjome.blogspot.com/
سلام خانم صدر عزیز
من شما را خیلی دوست داشتم هنوز هم دوست دارم.مطلب شما را خواندم،راستش را بخواهید من هم تجربه شنیدن متلک را دارم همینتوردر خانودهی بزرگ شدم که مجبور بودم خودم را از نامحرم بپوشانم،حتا بد از ازدواج هم این سیر ادامه داشت.من با شما موافقم فقط چیزی که نمیفهمم اینکه شما از لفظ همهٔ مردان استفاده کردید.در صورتی که الان خود من شاهد هستم که بردار جوانی با دوست پسر خواهرش بسیار صمیمی است.و چیزها نظیر این.خواهش میکنم برای افرادی مثل من که چشم امیدشان به شماست توضیح دهید منظورتان از به کار بردن این لفظ چه بودتا ما هم با خیالی آسوده منتظر مقالات و دستاوردهای دیگر شما باشیم با سپاس فراوان دوستدار شما مژگان
http://zamaaneh.com/Khiyaban/2010/05/post_24.html
تو لینک بالا مقاله ای نوشته شده که من براش کامنت گذاشتم. همون کامنت رو دوباره اینجا کپی میکنم (کامنت قبلی م هم از همون لینک کپی شده):
سوالی که برام پیش میاد اینه که اصلآ چرا از دید نویسندهء مقاله و همچنین زنانی که از شنیدن متلک بیزار هستن، نمایان شدن هویت جنسی زن اثبات کنندهء “فرودستی” زن هست؟؟! مثلآ چرا اگه هویت جنسی مرد به رخش کشیده بشه، احساس “فرودستی” بهش دست نمیده؟؟ آیا این به معنی این نیست که زنها “خودشون” هویت جنسی زن رو “شرم آور” میدونن؟!! اگه اینطوره و زنها از هویت جنسی خودشون بیزار هستن پس چرا مردم “مردها” رو دراین مورد مسئول و مقصر جلوه میدن؟!! اصلآ چرا هویت جنسی زن باید تا حد امکان “مخفی” باشه تا بتونه به عنوان “انسان” شناخته بشه؟؟! مثلآ زمانی که یک زن و یک مرد درحال همخوابگی(سکس) هستن، “در همون لحظه” زن از ویژگی انسانی در میاد و تبدیل به موجودی “فرودست” میشه؟!! چون در اون لحظه “هویت جنسی”ش نمایان شده و مرد داره به زن با “هویت جنسی” نگاه میکنه!
متاسفانه تو جو شدیدآ فمنیستی و “زن ذلیلی” که جامعهء ما دچارش شده، واقعآ به مردها تلقین شده و باورشون شده که موجوداتی ذاتآ پست و ظالم و بدهکار هستن! واسه همین هم تقریبآ تمام آقایونی که به شادی صدر اعتراض کردن در نقش متهم و بدهکار ظاهر شدن و بجای اینکه بطور ریشه ای به مسئله بپردازن، فقط (در نقش متهم) از اتهام شادی صدر اعلام برائت کردن و گفتن “ما نبودیم”! درواقع خودشون رو تو همون تله ای انداختن که امثال شادی صدر میخواستن! یعنی بعنوان “متهم” بیان از بقیهء مردان “کثیف و بدذات” اعلام برائت کنن و بگن ما از اونها نیستیم!! مثلآ هیچکس نگفت که “متلک پرونی” هیچ ربطی به “زن ستیزی” نداره، بلکه فقط یه نوع اعلام آمادگی برای شروع رابطهء جنسیه ، هرچند از نوع ناهنجار و غلط! ناهنجار و بیمارگونه بودن این نوع رابطه هم فقط وفقط برمیگرده به قوانین عقب افتادهء جمهوری اسلامی که جلوی هرنوع رابطهء صحیح و سالم زن و مرد رو میگیره ولاغیر!
با سلام
این نظرات شخصی خانم صدر است و به نظر من لزومی نداره نظر شخصی افراد اینقدر بزرگ و نقد بشه!
هر کسی برای خودش نظرات شخصی داره که بسته به زمان و مکان و تجربیات شخصیش شکل گرفته ولی خوب از اونجا که این موضوع نه در حوزه تخصص من هست و نه خانم صدر و نه خیلی ها که نظر دادن بهتره خوند و رد شد و زیاد جدی نگرفت.
آقای انسان سکولار
از چه زمانی مرد شدن امتیاز محسوب شده ؟ اگر منظور امتیاز فیزیکی برای زور گفتن است که من هزاران بار از اینکه زن زاده شده ام مغرور و مشعوفم . جالب این جاست که تقریبا تمامی آقایان خواننده منظور این مقاله را به خود گرفته اند و به جای نقدو اعتراض درصدد توجیه از طریق توهین کردن مخصوصا به شخص نویسنده برآمده اند. فرهنگ مردمی بالاخص مردیت ایرانیها از لابه لای سطو ر نظرات آقایان تراوش می کند. وااسفا......
یک تحلیل موزیکال!
http://shabahangha.wordpress.com/2010/05/05/farsi-rap-08
من جدیدا به یک فکری افتادم که این خانم ممکن است به شرط و شروطی
از زندان آزاد شده اند !! و دلیلش هم داشتن روسری در این عکس است که
با اینکه در ایران نیست باز هم با روسری ظاهر میشود !! این خود یک دلیل
است که با جمهوری اسلامی قرار مدارهایی داشته باشد !!
و دلیل دیگه این که هیچ انتقادی از اسلام و جمهوری اسلامی در تبدیل مردهای
ایرانی به این مردها و زور و فشارهایی که جمهوری اسلامی بر زنان آورده
است را بدون انتقاد رها کرده و فقط به متلک گفتن مردها پرداخته است!!
بدون شک یک فمینیست واقعیی ( که من با همه شان مخالف هستم) ۱۰۰%
به اسلام و قوانین ضد زن آن اعتراض دارد! اما خانم صدر روسری هم بر سر
دارد!!
دیگر چه میتوان گفت !!؟؟