حسین ستوده، روزنامهنگار و کارشناس رسانه، اشاره محمود احمدینژاد به تئوری توطئه در خصوص واقعه 11 سپتامبر را نسنجیده و مغایر با عرف سیاسی دولتها میداند
اشاره رئیس دولت ایران به تئوریهای موجود در باره واقعه یازدهم سپتامبر در مجمع عمومی سازمان ملل موجی رسانهای و سیاسی ایجاد کرد و نام محمود احمدینژاد را بازهم در صدر اخبار قرار داد.
هر چند که سخنان احمدینژاد در دایره رسانههای امریکائی سخنان تازهای نبود اما در مراودات سیاسی از جمله موضوعاتی است که کمتر سیاستمداری به صورت مستقیم به آنها استناد میکند. سخنان احمدی نژاد از جمله استنتاجاتی بود که در رسانه های غربی با نام «تئوری توطئه» شناخته میشود و برای جامعه امریکا موضوع تازهای نیست.
پس از پایان جنگ جهانی دوم رسانههای امریکائی تلاش کردند تا مشکلات داخلی کشور امریکا را منتج از رفتارهای خرابکارانه شوروی بدانند و در پس هر واقعهای بدنبال رد پای شوروی باشند. به همین دلیل غالب روزنامهنگاران و اصحاب رسانه سعی میکردند تا در برابر وقایعی که دارای شفافیت خبری نیستند با ایجاد پازلی متناسب با اطلاعات موجود بخش مفقوده را به عوامل کمونیست شوروی نسبت دهند. سالهای جنگ سرد سالهای شیوع تئوریهای توطئه در رسانههای مخالف و متنقد و افواه عمومی بود. اما هیچگاه چنین مباحثاتی به سطح سیاستمداران امریکائی وارد نشد.
ابهامهای موجود در ترور جان. اف. کندی باعث شد تا رسانههای امریکا سرنخ اتفاقات را در داخل دولت مرکزی جستجو کنند و با متهم کردن بخشی از دستگاه حاکمه حلقه مفقوده پرونده را متوجه دولت امریکا کنند. چرخش تئوریهای توطئه از دشمن خارجی به دشمن داخلی در طول سالهای بعد نیز توسط رسانههای خاصی در امریکا دنبال شد و گاه باعث تاثیر گذاری در افکار عمومی برای رقابت بین احزاب بود. تئوریهای موجود در رابطه با واقعه یازدهم سپتامبر از جمله همین موضوعاتی است که برای مخاطب عام در امریکاست بسیار آشناست.
در طول تمام این سالها به ندرت سیاستمداری از تئوریهای توطئه به عنوان مستد سخنانش استفاده کرده است و دست آویز شدن به تئوریهای توطئه امری مذموم در بدنه سیاسی امریکاست. تنها باری که یک سیاستمدار امریکائی به وجود تئوری توطئه در روابط بین حزبی اذعان کرده مربوط به دفاع هیلاری کلینتون از همسرش در برابر اتهامات حزب رقیب بود. باید توجه داشت که اکثر بحرانهای سیاسی و اجتماعی امریکا شامل گستره بسیاری از تئوریهای توطئه است که نیاز روانی بخشی از جامعه در فهم اتفاقات پیرامونی آنها را تامین میکند. هر چند که چنین دیدگاههایی هیچگاه دارای اعتبار حقوقی نبوده اند.
نزدیکترین مفهوم به پدیده تئوری توطئه در حافظه فرهنگی ایرانیها شخصیت دائی جان ناپلئون، در رمانی به همین نام از ایرج پزشکزاد است که در یک سریال تلویزیونی برای عموم جامعه ارائه شد. شخصیت دائی جان ناپلئون در رمان ایرج پزشکزاد چنان در باور توهماتش در خصوص حضور انگلیسیها در تمامی وقایع تاریخی و خاطرات شخصیاش غرق شده که هیچ یک از اطرافیانش توان کمک به او را ندارند و برخی نیز از باب مزاح اسباب تداوم توهم را برایش مهیا میکنند.
نگاه مشکوک دائی جان ناپلئون در فرهنگ عمومی ایرانیها نیز تاثیر گذاشت تا جائی که امروزه نگاه دائی جان ناپلئونی بخشی از ادبیات رسمی حکومت جمهوری اسلامی در برابر منتقدان و مخالفانش شده است. در نظر برخی از کارشناسان رسانهای عبارت مکرر «دشمن» در ادبیات رسمی نظام ادامه توهمات دائی جان ناپلئون قلمداد میشود.
علاقه خاص مسولین حکومتی به چنین تفکری باعث شده تا موضوعات مرتبط با تئوری توطئه در رسانههای امریکایی برای آنها جذابیت خاصی داشته باشد، به گونهای که بخش عمدهای از تیم مترجم خبرگزاری فارس تنها به پوشش این گونه اطلاعات اقدام میکنند و شبکه انگلیسی زبان پرس. تی. وی هم با دعوت از چنین تئوریسنهائی فضای لازم برای تبلیغ تئوریهای توطئه را در اختیار انها قرار میدهد. در چنین فضائی مشاوران رئیس جمهور ایران نیز همان مطالب را در سخنرانی وی در مجمع عمومی سازمان ملل گنجانیده و همزمان از طریق رسانههای داخلی چنین عملی را حمله در خاک دشمن تعبیر کنند، عافل از این نکته که استناد به چنین مفاهیم و تعابیری در ادبیات سیاسی مذموم بوده و تنها باعث افت جایگاه شخص اول دولت ایران میشود.
موج رسانهای موجود در باره سخنان احمدی نژاد با تمامی نمونههای مشابه دوران ریاست جمهوری وی تفاوت دارد، چرا که این بار رسانههای غربی با آگاهی از پیش فرض مخاطب نسبت به بیان چنین توهماتی از جانب یک رئیس جمهور، به واقع وی را سکه یک پول کرده و اسباب تفریح مخاطبانشان را فراهم میکنند هر چند که نویسندگان کیهانی و خبرگزاری فارسی از آن به عنوان اهمیت سخنان احمدی نژاد یاد کنند. بی شک مطالب واقع و مفیدی هم در سخنان احمدی نژاد موجود بوده است که تحت تاثیر چنین خطائی استراتژیک به گوش مخاطبان نخواهد رسید.
رابطه گودرزی با شقایقی چی بود اینجا ؟\nتمام کشور ها تئوری تو طیه دارند و بسیار زیاد علیه دشمن داخلی و خارجی استفاده میکنند . این همه کشور های کمونیست (شوروی ، کوبا ،کره شمالی ، چین ، .... ) مگر هر اتفاقی را در کشورشان تو طیه امپریالیسم و مزدوران سرمایه دار و خونین و فئو دالها و ضد انقلاب حمایت شده از امریکا نمیدانستند و نمیدانند ؟ \nاین چه ربطی داشت به اینکه رییس جمهور ایران برود سازمان ملل متحد به قصد باز کردن در مذاکره با امریکا ولی در همان کشور از تریبون سازمان ملل استفاده کند و دولت امریکا را متهم کند به جنایتی که هنوز امریکا ییها بعد از پرل هاربر به عنوان فاجعه ملی یاد می آورند ؟ به ما چه مربوط ؟ مشتی القاعده جانی که اتفاقا دشمن ج ا هم هستند و به زودی کشتار و جنایت در ایران را هم مثل عراق آغاز خواهند کرد حمله کرده اند به آنجا و افتخار هم میکنند . ۳ هزار انسان بی گونه را کشته اند . آیا این نها یت کودنی سیاسی نیست که ما برویم آنجا و دشمنی همه را برای خود بخریم ؟\nمارکسیست های روسی ایران چرا ساکتند ؟ آنها که همیشه به احمدی می تاختند ؟ شما چرا این عمل را اینقدر مسخره ماستمالی میکنید ؟ ان نویسنده دیگر چرا خوشحال است که دیگر مذاکره ای نخواهد بود ؟ آیا تا کنون هیچ مقام آمریکایی در سازمان ملل گفته است که انفجار حزب ج ا کار خود رژیم است ؟
joujeh ordak zesht در ۰۴ مهر ۱۳۸۹ گزارش نامناسب \n3 پاسخ دهیدبه جز جبهه ملی ، زیبا کلام و یک کارتون گویا در خودنویس هیچ گروه و حزب و فعال سیاسی اظهارات احمدی نژاد در سازمان ملل را که قطعا برای ایران و ایرانیان عواقب زیانباری به دنبال خواهد داشت محکوم نکرد . حتا زحمت نوشتن یک مقاله به خودشان ندادند . این در حالیست که برای یک خانمی که محکوم شده در دادگاه (بدون وکیل و هیات منصفه ) به اتهام مشارکت در قتل همسرش و یا اظهارات همین ریس جمهور در مورد منشور کورش یا بازگشت به مکتب ایران معاونش صدها مقاله و میلیونها کلمه در رسانه های ایرانی منتشر میشود . تو گویی که کشور در آستانه فرو افتادن در یک جنگ نفرینی است اگر این خانم محکوم شود یا اگر ان منشور ۴ ماه اسباب بازی تبلیغاتی ریس جمهور فعلی باشد . احزاب و افرادی که دست به دامان حتا برزیل شده بودند تا این خانم را نجات دهند ( که از نظر انسانی بسیار پسندیده است اما بسیار شبیه بازی با ان منشور است اگر در موارد مهم دیگر سکوت شود ) اکنون ساکتند .\nظاهر قضیه ساده است اما در عمق ان یک طرز فکر فاجعه آمیز که ریشه در فرهنگ سیاسی ما ایرانی ها ( اپوزیسیون و حاکمیت ) دارد خوابیده که نهایتا ما را به سوی یک فاجعه دیگر سوق خواهد داد .\nدلیل این سکوت چیست ؟\n۱) آیا اپوزیسیون پر مدعا با نظرات احمدی موافق است ؟ یا ان را مهم نمیداند ؟ یا ان را حق امریکا و امریکا ییها می داند ؟ یا از اینکه احمدی به دامان ضد امپریالیسم حکومت بازگشته (مثل لاریجانی و توکلی و مطهری ) خوشحال است ؟ یا اصلا مشکل اپوزیسیون با احمدی همین تلاش او برای برقراری ارتباط با امریکا بود و زنده کردن ارزش های باستانی و ایرانی (ولو به شکل صوری ) که حالا بهم خورده ؟\n۲)آیا اپوزیسیون نگران برقراری ارتباط با امریکا بود و ان را تثبیت احمدی قلمداد میکرد و حالا خوشحال است که مذاکره بهم خورده و احتمالا در فضای بی اعتمادی بوجود امده مطمئن است مذاکره ای وجود نخواهد داشت ؟ و اگر جنگی هم در بگیرد او مسول نیست و شاید هم حاکمیت تضعیف شود و کسی چه میداند شاید وسط آتش و خون مثل لنین در روسیه آنها به قدرت برسند ؟!\nدر هر دو صورت فوق اپوزیسیون ج ا نشان داده است که تفاوت ماهوی با ج ا ندارد ، بر اساس منافع خود و نه منافع ملی با قضایا بر خورد میکند ، هو چی است ، از مفاهیم حقوق بشر و آزادی و عدالت و ... استفاده ابزاری میکند ، ضد آمریکایی است و هوادار خشونت و ضد مذاکره و حرکت های صلح آمیز در همه جاست .\nاین در حالیست که فاجعه ۱۱ سپتامبر را افرادی که هیچ کدام ایرانی نبودند به وجود آوردند و طنز تلخ تاریخ را ببین که دولت های مربوط به ان جنایت کاران امروز خودشان را متحد و دوست امریکا میدانند و علیه ایران صف بندی کرده اند اما ما ابلهانه خودمان را شریک و مجرم اصلی میکنیم . همانها به سفارت همین ج ا حمله بردند و همان ها در عراق جنگ شیعه و سنی راه انداختند و همانها در ایران امواج بمب گذاری و کشتار و آدم ربایی ایجاد خواهند کرد .